با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، میتوانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
مدایح بی صله
نویسنده:
احمد شاملو
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 683 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مدایح بی صله
هـــابـــیــلم مـــــن
بــــر ســــکّــــوی تـــحـــقیــــر
شــــــرفِ کیـــــهانم مــــــــن
تازیانـــــهخـــــوردهی خویــش
کــــه آتـــــشِ سیــاهِ اندوهم
دوزخ را
از بــــضــــــاعــتِ ناچـــیـــزش شـــــرمـــــســــــار مـــــــــیکند
2 مـــــرداد ســـالــگرد خـــاموشـــــــی احــمــد شـــامــلـــو ... یــــادش گـــــرامــــــی 3>
نمیخواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ،
نام خفت دهندگان را نمیخواستم و
نام خفت چشندگان را.
میخواستم نام تو را بدانم
و تنها نامی را که میخواستم
ندانستم.
ز خواب ِ ناز چشم باز میکنم.
کنار ِ تخت چاشت حاضر است
- بیات ِ وَهن و مغز ِ خر -
به عادت ِ همیشه دست سوی آن دراز میکنم.
تمام ِ روز را پکر
به کار ِ هضم ِ چاشتی چنین غروب میکنم،
شب از شگفت ِ اینکه فکر
باز
روشن است
به کورچشمی حسود لمس ِ چوب میکنم.;-):-)
حمالان پوچی
مرزهای دشوار تحمل را شکستند
. تکبیر برادران
همسرایان وحدت
با حنجره های بی اعتقادی حماسه ی وحدت خواندند
. تکبیر برادران
کودکان شکوفه
افسانه ی دوزخ را تجربه کردند
. تکبیر برادران
***
ما با نگاه ناباور
فاجعه را تاب آوردیم
هیچ کس برادر خطابمان نکرد
و به تشجیع ما تکبیری بر نیاورد
تنهایی را تاب آورده ایم و خاموشی را
و در اعماق خاکستر می تپیم .
*********************************ا.بامداد 12 / 9 / 63 **************
# : این شعر تنها در مدایح بی صله چاپ سوئد آورده شده