رسته‌ها
چرا مسیحی نیستم
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 971 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 971 رای
مقالاتی چند راجع به مذهب و موضوعات مربوط به آن

کتاب چرا من مسیحی نیستم، متن سخنرانی‌ای است که برتراند راسل در ۶ مارس ۱۹۲۷ در انجمن ملی غیرمذهبیان در شمال لندن ایراد کرد که به صورت جزوه‌ای در همان سال چاپ شد و پس از ویرایش پائول ادوارد، ویراستار کتاب‌های راسل، به شهرت بیش‌تری رسید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
161
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
f@rh@d
f@rh@d
1388/05/12
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چرا مسیحی نیستم

تعداد دیدگاه‌ها:
100
البته از نظر من این دلایل باصطلاح فلسفی که از 90% سفسطه( و بازی های کلامی) تشکیل شده اند(البته در این مورد خاص) جایی در علم ندارند و نه تنها قادر نیستند دانشمندان را قانع کنند بلکه حتی از قانع کردن دیگر فیلسوفان هم عاجزند!

چرا خیلی ها شده اند،نگاهی به تاریخ و همین امروز بیندازی متوجه می شوی دوست من!
بازی کلامی را شما لقب می نهید،ولی دلیل نمی شود که باشد! هرچه شما نفهمی بازی کلامی نیست دوست عزیز! مثل اینکه من بگم حرفای شما سفسطه است و دلیلی برایش نیارم.
اصلا اصلی در فیزیک هست بنام اصل بقای انرژی!

عزیزم خوب شد گفتم،فنا و زوال و دگرگونی،دگرگونی در خدا راه ندارد.چرا؟
اگر خدا دگرگون شود،و متغیر باشد کامل نیست،و خدایی که کامل نباشد خدا نیست!
و خدایی که مرکب باشد مثل ماده و انرژی و جزء داشته باشد،محتاج اجزایش هست در وجود، و در نتیجه نیازمند است نه بی نیاز!
و باز هم این نمی تواند خدا باشد،

فرزاد خان،حوصله بحث های با شکلک را ندارم...
هیچوقت نگاهم علم زده و پوزیتیویسم نبوده،و علم را قاصر در حل مشکلات فلسفی می دانم.و اصلا این مسائل فلسفی است نه علمی،علم در مورد چیزهای تجربه پذیر می تواند نظر دهد...این مطالب هم چیزی نیست که بتونم در دو تا کامنت بگویم،نیازمند بحث و تحقیق است،که متاسفانه شما گویا فقط دوست داری کسانی که نظرت را تایید کنند بخوانی،و حاضر بتحقیق بیشتر هم نیستی...
اگر خواستی بعدا بیا به صورت گفتگوی آنلاین راجع بهش بحث می کنیم.باید بروم الان کار دارم...
آن کتابی هم دادم مطالعه کنی،بد نیست! قدری به ذهنت فشار می آید ولی خوبست دیگر،حداقل فرق فلسفه و علم را متوجه می شوی و همینطور این کتاب را:
http://dl.veyq.ir/ebook/elm_chist%5Bebook.VeyQ.ir%5D.zip
موفق باشی.
[quote='poorfar']دوستان عزیزم!
حمید خان که چند وقتیه نیست تو کتابناک! ولی گویا ایشون مقصره،بنده یه مثالی زدم،و زیرش هم برای جلوگیری از همین بحثا نوشتم:
در مثال مناقشه نیست!
ایشان و دیگر دوستان گویا بر خلاف این اصل که در بحث هاست،فقط به مثال چسبیده اند!!
حرف این بود:
در حقیقت مطهری با نگرش اصالت وجودی صدرایی خویش پاسخ این اشکال راسل را می دهد،می گوید ما می بینیم همه ی موجودات پیرامون ما دارای هستی اند(از جمله خودِ ما)،و از طرفی در می یابیم هیچکدامشان هستی شان از خودشان نیست،یعنی قابل زوال و دگرگونی و فناست و از آنجا که ماده و انرژی هر دو این دو ویژگی برشان صادق است هیچکدام نمی توانند خدا باشند! چرا که همین نشانه ی آنست که وجودشان از خودشان نیست،و اگر کسی به ما هستی داده،باید خودش هستی اش ذاتی اش باشد،و خود عین هستی باشد،چرا که فاقد شیء،نمی تواند معطی شیء باشد. بنابراین ما باید عقلا بپذیریم که هستی مطلقی هست،و ما کاملا وابسته به اوییم و به اصطلاح فقر وجودی خویش را درمی یابیم،و به هستی ای که لازم است باشد،تکیه کرده ایم.
دقیقا به این می ماند که بگویید وجود،وجود را از کجا آورده!؟ ما میگیم این خودش بالذات وجوده...
بین واجب و ممکن الوجود هم چیزی عقلانی قرار نمی گیرد،که شما بخواهید سر آن بحث کنید،این بحث هم علمی تجربی نیست بلکه فلسفی است !
یا این موجوداتی که ما می بینیم زوال پذیرند و در معرض دگرگونی (که فیزیک می گوید هستند) یا نیستند،اگر هستند پس این وجود را به قول بزرگی از خانه عمه شان نیاورده اند! بلکه باید یه وجود ذاتی ای باشد که به اینها هستی بخشد،و اصل فلسفی فاقد شیء معطی شیء نمی شود هم همین است.[/quote]
البته از نظر من این دلایل باصطلاح فلسفی که از 90% سفسطه( و بازی های کلامی) تشکیل شده اند(البته در این مورد خاص) جایی در علم ندارند و نه تنها قادر نیستند دانشمندان را قانع کنند بلکه حتی از قانع کردن دیگر فیلسوفان هم عاجزند!
اصلا اصلی در فیزیک هست بنام اصل بقای انرژی! وقتی این آقای فیلسوف از درک این نکته غافل است که انرژی هرگز نابود نمی شود چطور می تواند از یک اصل اشتباه نتیجه ای حاصل کند؟!
طبق اصل این فیلسوف، انرژی همان خداست چون نابود نمی شود! (" هیچکدامشان هستی شان از خودشان نیست،یعنی قابل زوال و دگرگونی و فناست و از آنجا که ماده و انرژی هر دو این دو ویژگی برشان صادق است هیچکدام نمی توانند خدا باشند!")
بنابراین در همین جملات اشکالاتی وجود دارد که به هیچ صورتی قابل ماست مالی نیست :D
ببینید دوستان در ایران فیلسوفی بزرگ داریم،به اسم صدرالدین شیرازی معروف به ملاصدرا
ایشان دو نظر دارد که فلسفه را تکاند،و گوش غربیان و جناب راسل هنوز این دو نظر را درنیافته است،
که مطمئنم اگر به خوبی می فهمیدند نه در معرفت شناسی و نه هستی شناسی به این وضعیت دچار نمی شدند! الان 50 سال است که فیلسوف درست حسابی ای در غرب نیامده،و فلسفه کاملا در نسبی گرایی فرو رفته و اصلا دیگر دنبال حقیقت نیستند و شک بر دستگاه فلسفی حاکم شده و بنظرشان حقیقتی وجود ندارد اگر هم باشد ما را یارای رسیدن به آن نیست،و این هم بخاطر مبانی آنهاست،مسلم است اگر مبانی تغییر کند نتایج هم تغییر می کند.
یکی آنکه وجود بر ماهیت اصالت دارد،و وجود مشکک است،یعنی تشکیک پذیر است،
دیگر ممکن الوجود،وجودش ربطی است،و بالذات نیست...
(البته بحث های معرفت شناسی و اصل حرکت جوهری هم حقیقتا قابل توجه است)
و این دو نظریه می تواند جواب آن سوال جناب راسل که در آن پاسخی نیافتند بدهد...
ولی به قول دوستمان محمد بیگ:
این بحث ها به همین راحتی نیست که با دو تا کامنت حل شود !
برای همین هم سعی ندارم اینجا این اصول را اثبات کنم،کسانی که علاقه دارند بیشتر بدانند،و کمی هم نقادانه به راسل بنگرند ،این کتاب آغاز فلسفه را دقیق بخوانند،یه جورایی شرح اسفار محسوب می شود:
http://www.uploadbaz.com/9wdh3boda4qr
کلا بحث این مدلی کتابناکی
بارها گفته ام،کارساز و نتیجه بخش نیست،اگر کسی حرفی دارد بر سر این براهین بهتر است جایی مثل چت و گفتگوی آنلاین مطرح شود،که دو طرف نتوانند یه چیزی بگویند و بروند... یا یک بحث بیخودی در بگیرد،و اصلا این بحث ها هم گروهی نباید انجام شود،بلکه تک به تک صورت بگیرد،قانون مناظره همینه... نه اینکه هی یه نفر دیگری بپره وسط بحث و سر رشته ی بحث پاره بشه...و چه بهتر که در کتابناک نباشد تا دوستان،از هیاهوی جمعیت هم فاصله بگیرند...به هر حال این پیشنهاد را قبلا هم داده بودم.
به جای این بحث ها هم قدری مطالعه کنید مخالفانتان را و ببینید درد اینها چه بود! ملاصدرا هم کم کسی نیست بخوانیدش...
شاید به نتایج تازه ای رسیدید...کتاب اسفارش هم در سایت هست.
راسل تمام فلسفه نیست !
دوستان عزیزم!
حمید خان که چند وقتیه نیست تو کتابناک! ولی گویا ایشون مقصره،بنده یه مثالی زدم،و زیرش هم برای جلوگیری از همین بحثا نوشتم:
در مثال مناقشه نیست!
ایشان و دیگر دوستان گویا بر خلاف این اصل که در بحث هاست،فقط به مثال چسبیده اند!!
حرف این بود:
در حقیقت مطهری با نگرش اصالت وجودی صدرایی خویش پاسخ این اشکال راسل را می دهد،می گوید ما می بینیم همه ی موجودات پیرامون ما دارای هستی اند(از جمله خودِ ما)،و از طرفی در می یابیم هیچکدامشان هستی شان از خودشان نیست،یعنی قابل زوال و دگرگونی و فناست و از آنجا که ماده و انرژی هر دو این دو ویژگی برشان صادق است هیچکدام نمی توانند خدا باشند! چرا که همین نشانه ی آنست که وجودشان از خودشان نیست،و اگر کسی به ما هستی داده،باید خودش هستی اش ذاتی اش باشد،و خود عین هستی باشد،چرا که فاقد شیء،نمی تواند معطی شیء باشد. بنابراین ما باید عقلا بپذیریم که هستی مطلقی هست،و ما کاملا وابسته به اوییم و به اصطلاح فقر وجودی خویش را درمی یابیم،و به هستی ای که لازم است باشد،تکیه کرده ایم.
دقیقا به این می ماند که بگویید وجود،وجود را از کجا آورده!؟ ما میگیم این خودش بالذات وجوده...
بین واجب و ممکن الوجود هم چیزی عقلانی قرار نمی گیرد،که شما بخواهید سر آن بحث کنید،این بحث هم علمی تجربی نیست بلکه فلسفی است !
یا این موجوداتی که ما می بینیم زوال پذیرند و در معرض دگرگونی (که فیزیک می گوید هستند) یا نیستند،اگر هستند پس این وجود را به قول بزرگی از خانه عمه شان نیاورده اند! بلکه باید یه وجود ذاتی ای باشد که به اینها هستی بخشد،و اصل فلسفی فاقد شیء معطی شیء نمی شود هم همین است.
[quote='dakota']
دوست عزیز شما فرایند شیرین حس کردن قند در بدن انسان رو توضیح دادید.
قند موادی داره که برای سیستم بدن ما شیرینه( شیرین حس میشه).
یعنی بالا برید پایین بیاید این مواد تو قند هست و در ذاتشه.
حالا ممکنه این مواد در دهن موجودی مثل زرافه مثلا بی مزه باشه ولی این دلیل نمیشه که بگیم: دیدید قند در ذاتش شیرین نیست چون زرافه بی مزه حسش کرد.
قند شیرینی خودش( یعنی اون موادی که ما شیرین حسش می کنیم) رو از جایی نمیاره بلکه وجودیت خودش این طوریه.[/quote]
این حرف کاملا بی معنی است.چون هر چیزی از یک ماده ای تشکیل شده و هر موجودی با توجه به امکاناتی که دارد نتیجه ی خودش را از این مواد می گیرد.مثلا موجودی قند را شیرین و موجودی آن را غیر شیرین می داند.چون مغزش به او فرمان می دهد که این ماده شیرین است یا نه.بنابراین آن جسم به خودی خود فاقد هرگونه مزه ای است.(بعنوان مثال اگر ما گلی را برنگ قرمز ببینیم، زنبورها آن را به رنگ آبی می بینند.با توجه به اینکه قدرت دید زنبورها خیلی بیشتر است و حتی می توانند دامنه ی فرابنفش را هم ببینند، این گل ذاتا چه رنگی است؟ آیا ما آن را اشتباه می بینیم یا زنبورها؟)
[quote='dakota']نقل قول از hamid math:نقل قول:دیگر وقتی به چنین موجودی رسیدیم،سوال اینکه آن موجود،هستی اش را از کجا آورده بیهوده است،برای مثال و تقریب ذهن،(البته در مثال مناقشه نیست)اگر شما چایی تان شیرین باشد،می پرسید چایی که بالذات شیرین نیست، به دنبال عاملی می گردید که خود بالذات شیرین باشد،و چای را شیرین کرده باشد،و وقتی پی به شکر و قند بردید،و فهمیدید آن بالذات شیرین است،دیگر خیلی کودکانه است که بپرسیم،شکر شیرینی اش را از کجا آورده!،
اتفاقا! این کودکانه نیست که قند از کجا شیرین شود ، این یک مسئله مهم برای دانشمندان است ،
قند به این علت شیرین است که مغز ما آن را شیرین دریافت میکند ! یعنی مولوکول های گلوکز وقتی به زبان میچسبند پیام شیرین بودن را به مغز میفرستند و مغز آن را پردازش میکندو فوری به ما میگوید قند شیرین است ! پس هیچ چیز به ذات خودش مزه ای ندارد
دوست عزیز شما فرایند شیرین حس کردن قند در بدن انسان رو توضیح دادید.
قند موادی داره که برای سیستم بدن ما شیرینه( شیرین حس میشه).
یعنی بالا برید پایین بیاید این مواد تو قند هست و در ذاتشه.
حالا ممکنه این مواد در دهن موجودی مثل زرافه مثلا بی مزه باشه ولی این دلیل نمیشه که بگیم: دیدید قند در ذاتش شیرین نیست چون زرافه بی مزه حسش کرد.
قند شیرینی خودش( یعنی اون موادی که ما شیرین حسش می کنیم) رو از جایی نمیاره بلکه وجودیت خودش این طوریه.[/quote]
این موادی که شما میگید در قند وجود دارد و ما شیرین حس می کنیم ممکن است توسط یک موجود دیگه ترش حس شود پس اینجا رابطه ای دیالیکتیکی میان سوژه و ابژه بر قرار است ! این بحث ها به همین راحتی نیست که با دو تا کامنت حل شود !
[quote='mnav28']لطفا جو گیر نشید اینا همه تخیله اخرین دین همونه که خدا گفته حالا شما برای جلب توجه نمیدونید چکار کنید[/quote]
یعنی این جمله شاهکار در پریشان نویسی است !!!منظورتان اصلا واضح نیست البته اگر از خلق این شاهکار منظوری داشته باشید!!!
[quote='hamid math']نقل قول:دیگر وقتی به چنین موجودی رسیدیم،سوال اینکه آن موجود،هستی اش را از کجا آورده بیهوده است،برای مثال و تقریب ذهن،(البته در مثال مناقشه نیست)اگر شما چایی تان شیرین باشد،می پرسید چایی که بالذات شیرین نیست، به دنبال عاملی می گردید که خود بالذات شیرین باشد،و چای را شیرین کرده باشد،و وقتی پی به شکر و قند بردید،و فهمیدید آن بالذات شیرین است،دیگر خیلی کودکانه است که بپرسیم،شکر شیرینی اش را از کجا آورده!،
اتفاقا! این کودکانه نیست که قند از کجا شیرین شود ، این یک مسئله مهم برای دانشمندان است ،
قند به این علت شیرین است که مغز ما آن را شیرین دریافت میکند ! یعنی مولوکول های گلوکز وقتی به زبان میچسبند پیام شیرین بودن را به مغز میفرستند و مغز آن را پردازش میکندو فوری به ما میگوید قند شیرین است ! پس هیچ چیز به ذات خودش مزه ای ندارد[/quote]
دوست عزیز شما فرایند شیرین حس کردن قند در بدن انسان رو توضیح دادید.
قند موادی داره که برای سیستم بدن ما شیرینه( شیرین حس میشه).
یعنی بالا برید پایین بیاید این مواد تو قند هست و در ذاتشه.
حالا ممکنه این مواد در دهن موجودی مثل زرافه مثلا بی مزه باشه ولی این دلیل نمیشه که بگیم: دیدید قند در ذاتش شیرین نیست چون زرافه بی مزه حسش کرد.
قند شیرینی خودش( یعنی اون موادی که ما شیرین حسش می کنیم) رو از جایی نمیاره بلکه وجودیت خودش این طوریه.
[quote='karate-kid']من هم مسیحی نیستم ولی اگر می خواستم دینی انتخاب کنم مسیحیت را انتخاب می کردم .
جک جالبی گفتی. انصافا خیلی خندیدم. برو یه چهار تا کتاب یخون یعد بیا این جا حرف بزن[/quote]
[edit=aqanader]1391/12/06[/edit]
لطفا جو گیر نشید اینا همه تخیله اخرین دین همونه که خدا گفته حالا شما برای جلب توجه نمیدونید چکار کنید
چرا مسیحی نیستم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک