طریق عشق
نویسنده:
راجنیش چاندرا موهان جین
مترجم:
محسن خاتمی
امتیاز دهید
.
تفسیری بر ترانههای کبیر
کبیر، عارف هندی قرن پانزدهم، شاعر، ریسنده، شوهر و پدر، طریقت را با کلام شاعرانه و مخلصانه اش آواز می خواند. او با بیان سرورها و دردها و افت و خیزهای سالک طریق عشق، اشراق خویش را با مزه ای منحصر به فرد با ما سهیم می شود.
بیشتر
تفسیری بر ترانههای کبیر
کبیر، عارف هندی قرن پانزدهم، شاعر، ریسنده، شوهر و پدر، طریقت را با کلام شاعرانه و مخلصانه اش آواز می خواند. او با بیان سرورها و دردها و افت و خیزهای سالک طریق عشق، اشراق خویش را با مزه ای منحصر به فرد با ما سهیم می شود.
آپلود شده توسط:
giovanni
۱۳۹۰/۰۳/۲۷
دیدگاههای کتاب الکترونیکی طریق عشق
چرا این گونه بی صبری؟
انکه از پرندگان و حیوانات و حشرات مواظبت میکند
و انکه از تو زمانی که در زهدان مادرت بودی
مراقبت میکرد
ایا حال نمیتواند از تو مراقبت کند؟
ای قلب من
چگونه توانستی از لبخند افریدگار سربگردانی
و دور شوی؟
تو دلبندت را ترک گفتی و به اغیار اندیشیدی
بس تمامی اعمالت
خودستایی ست.
.
.
هیچ کس از پرنده ای که در من آواز میخواند نمیگوید.
او نه رنگین است و نه بی رنگ
نه هیبتی دارد و نه قالبی...
.
او در سایه ی عشق می آرامد
در بی دسترس,در بی کرانه و در جاودانه پرسه میزند.
و هیچ کس نمیداند کی می آید و کی میرود...
.
کبیر میگوید:
.
ای برادر رهرو
راز بسی عمیق است...
.
بگذار که خردمندان
.
جایگاه آن پرنده را بجویند...
.
و همه جویایش...
.
بعضی ها آن را به مشرق میگردند
و بعضی ها به مغرب
بعضی ها در آب
و بعضی در سنگ.
.
اما کبیر بهای راستینش را سنجیده است
و آن را به دقت در انتهای ردای قلبش
نهان کرده است...
سایبان ها و بیشه هاست
و در ژرفایش
افریننده.
در این گود
هفت اقیانوس و ستارگانی بیشمارند...
.
.
محک و حکاک به درونند
و جاودانگی در حال سرایش...
و چشمه ای بر سر جوشش.
کبیر میگوید:
ای دوست
به من گوش کن!
خالقِ دلبندم به درون است.
ای روح متعالی
.
آن اموزنده ی بزرگ به کنار توست
بیدارشو! بیدار!
.
به پای دلبند خود بنشین
چرا که افریدگار بالای سرت ایستاده است.
.
تو سال هاست که خوابیده ای
ایا به این سحر
بیدار نخواهی شد؟
.
.
خدا را جست وجو کردم,
در کنایس یهود,
و در جانب دیوار غربی.
در کلیساهای نصرانی,
بر روی صلیب,
در پی او می گشتم.
.
به پرستشگاههای هندیان سرکشیدم.
به مسجد رفتم,
به کعبه در معبد او را جست وجو کردم.
و در مراسم و قربانی ها.
در نماز و یوگا, خدا را طلبیدم.
.
تا این که ندای خدا را شنیدم که به من میگفت:
ای بنده من! کجا را جست وجو می کنی؟
من کنار تو هستم.
اگر تو جوینده حقیقی باشی،
مرا می بینی,مرا در لحظهای از زمان دیدار خواهی کرد...
تمام آنچه امثال اوشو ارائه می دهند بیش از یک تقویت روح و تلطیف احساسات نیست که صرفا بر پایه ارتباط فردی با جهان مادی صورت می گیرد. حال آنکه عرفان اسلامی قرنها است از مرزهای چنین دستاوردهای سطحی عبور کرده است و مبلغ رسیدن به مقام معراج و فنا و نفی کلی فردگرایی و یگانگی وجود است. بسیار جای تاسف است که با تنگ نظری های خشک و متعصبانه راه را برای آشنا کردن جوانان با عرفان واقعی بسته ایم تا جایی که آنان برای رفع عطش معنوی خود به سوی عرفانهای واراداتی روی می آورند که حتی اگر زهراگین و شیطانی نباشد چیزی جز اتلاف وقت و از دست رفتن عمر های با ارزش نیست. چون عرفان یک علم و دانش نیست که از هر استادی بتوان آن را کسب کرد، راهی است که قدم گذاشتن در آن برای ابد زندگی انسان را دگرگون می کند و مسیر بازگشتی هم باقی نمی گذارد چه عرفان ناب و الهی باشد و چه شبه عرفانهای شیطانی.
توصیه می کنم جوانانی که مایل هستند اوشو بخوانند ابتدا به دیوان رضی الدین آرتیمانی - که جایش در این سایت ظاهرا خالیست - هم سری بزنند. کتابهای استاد علامه حسن حسن راده آملی هم با نثر شیوایی که دارند مفید خواهند بود. بخوانید و مقایسه کنید و تفاوت ها را درک نمایید.