نمیدانم ها
نویسنده:
حسین پناهی
امتیاز دهید
- : از تو میترسم . واهمه دارم . خیلی!
سینه به سینه اش میشوم ..
پا پس میکشد...
- : چرا...!؟
- : نمیدانم!
به چشمانش زل میزنم ..
- : به همین سادگی..! نمیدانم!.. یعنی چه!!
سرش را پایین می اندازد و دکمه پیراهنش را سفت میکند..
- : تو که خوب میدانی.. تمام روز و روزگارم را همین نمیدانم ها پر کرده است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نمیدانم ها