رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
دجال
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1357 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 1357 رای
.
بدون شک «دجال»او همان گونه که خود نیز می گوید کتابی است برای چشم باز کردن ، دوباره دیدن ، دوباره خواندن و به عبارتی بازسنجی تمامی ارزش هایی که سال های طولانی حقیقت می پنداشته ایم!
نیچه تهدیدی را از جانب مسیحیت در می یابد ...تهدیدی که در مقابل ابر انسان نیچه قد علم میکند،رعب و وحشت می آفریند و تسلیم شدن در برابر آن،تباهی انسانیت را به همراه دارد! از دیدگاه او ، این تباهی گرفتار نوع آدمی میشود؛نظیر پاسکال –فیلسوف و ریاضی دان فرانسوی-که باور کرده بود خردش به دلیل گناه موروثی تباه شده است.در حالی که نیچه می پندارد که خود مسیحیت او را تباه کرده است!
نیچه میکوشد در دجال خود،مقدمات بیگانگی انسان با خواسته ها و حقایق زندگی اش را به روشنی نشان دهد.او انسان را ترغیب می کند به این که به انسانی آفرینشگر و به عبارتی به انسانی ایده آل یا ((ابر انسان))تکامل یابد...خود را بسازد...ماهیت بخشد و از تباهی رها سازد.آدمی نیاز به ژرف نگری و چشمانی بیناتر برای رسیدن به ارزش های والای انسانی دارد اما...انسان امروزی تباهی را دریافته و با این حال تمام امور به همان روال گذشته است! و .... دجال را باید خواند...باید با نگرشی جدید زیست...زمان ، زمانِ بازسنجی تمامی ارزش هاست!

****** عبارت دجال در عهد جدید چندین بار تنها در رساله یوحنا آمده‌است. و مقصود کسی است که با مسیح مقاومت یا ضدیت می‌کند. و مدعی آن باشد که خود در جای مسیح است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
soli67
soli67
1388/04/30

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دجال

تعداد دیدگاه‌ها:
108
اگر این نسخه، چاپ سال ۲۵۳۵ باشد از ترجمه‌ی بدی برخوردار است. مترجم در چاپ‌های بعدی موارد زیادی رو تصحیح کرده پس بهتره که چاپ‌های بعدی مثل سال ۱۳۸۵ رو پیدا کنید.
برای نمونه، بند ۹ در صفحات ۳۳ چاپ قدیم و ۳۶ چاپ جدیدتر رو مقایسه کنید.
و در نهایت اگر با بازگردان همان بند ۹ از بهروز صفدری مقایسه شود می‌بینیم که باز هم ترجمه‌ی درستی نیست (شاید به دلیل برگردان از ترجمه‌ی انگلیسی و نه مستقیما از آلمانی!؟).
باید بخونمش
خیلی ها ازش نقل قول می کنند
از کمی دانش او نیز اینکه ، مار مدعی خود را آفرید ؛ و با ایشان به باغستان کرد ؛ یا چرا او باغستان را چنان مستحکم نکرد ، تا آنکه مار و دشمنان دیگر نیز اندر آن نروند ؟
دروغزنی او نیز از آنجا پیدا که او گفت که : 《 هرگاه از این درخت بخوری بمیری》 ایشان خوردند و نمردند ؛ بلکه نیز دانشمند گردیدند ؛ ایشان نیک را از بد تمیز دادند !
این نیز که ، تا چه اندازه دانش و خواهش و فرمان او سست و متناقض است ؛ زیرا ، اگر او میخواست از آندرخت بخورند و فرمان به نخوردن داد ، او آگاه بود که میخورند.
کنون پیداست که خواهش و دانش و فرمان او هر سه با یکدیگر متناقض میباشد.
این نیز که ، هرگاه آدم گناه کرد ، نفرینی که او (آدنائی) به نسل همگی مردمان در زمان های مختلف میکند بیدادی است ، بهر طریقی که پندارم ؛ بیهوش و نادان و هرزه گو می باشد.
گزارش گمان شکنی
برگردان : صادق هدایت
آیا براستی داستان مشهوری را که در آغاز 《تورات》 آمده ، درک کرده اند - داستان وحشت مرگبار خدا از علم؟...نه ، این داستان را درنیافته اند. این کتاب کشیشان طبق معمول با مشکل درونی کشیش آغاز می شود: او فقط با یک خطر بزرگ روبروست، در نتیجه 《خدا》 نیز همین خطر بزرگ را در پیش دارد.-
خدای قدیم که همه روح کل و کمال مطلق و عقل کل است، در فردوس می چمد: اما ملول است. بر ضد ملالت خدایان نیز خود بیهوده می ستیزند. خوب خدا چه می کند؟ انسان را می آفریند - انسان سرگرم کننده است...اما بنگر که انسان نیز چه سان ملول است؟ همدردی خدا با تنها نوع دلتنگی که در هر فردوسی یافت می شود ، حدی نمی شناسد: بنابراین خدا حیوانات دیگری را نیز خلق می کند. این نخستین اشتباه خداست : انسان حیوانات را سرگرم کننده نیافت - پس بر آنها چیره شد ، انسان حتی نخواست 《حیوان》 باشد. - در نتیجه خدا زن را آفرید. آنگاه براستی دوران ملال به پایان آمد - و این پایان چیز دیگری نیز بود! زن دومین خطای خدا بود. «زن در ذات خود همان مار است ، حواست» - هر کشیشی این را می داند ؛ «هر فسادی با زن به جهان راه می یابد» - از این نیز هر کشیشی آگاه است. در نتیجه: «علم نیز با زن به جهان راه می یابد»...آدم تنها به وسیلهٔ زن بود که آموخت از درخت معرفت بخورد. - چه روی داده بود؟ وحشتی مرگ آور بر خدای قدیم چیره شد. آدم ، خود به صورت بزرگترین اشتباه خدا درآمده بود؛ خدا برای خود رقیبی آفریده بود ، علم با خدا پهلو می زند - اگر انسان با سلاح علم مجهز شود ، کار کشیشان و خدایان ساخته است! - نتیجهٔ اخلاقی: علم، به خودی خود ممنوع است - تنها علم ممنوع است. علم نخستین گناه و خمیرمایهٔ همهٔ گناهان ، و گناه نخستین است. اخلاق مرکب از همین حکم است. - «تو نباید بدانی» - و بقیه از دنبال آن فرا می رسد. - وحشت مرگبار خدا مانع از حیله گری او نشد. چگونه می توان در برابر علم از خود دفاع کرد؟ - این مسأله مدتها مشکل بنیادی او بود. پاسخ : آدم را از فردوس برانید!
به نظر میرسه مهمترین ریشه بدبختی انسان معاصر دور شدن از تفکر معنوی و غالب شدن تفکر حسابگرانه باشه. البته این تفکر معنوی ربطی به وجود و یا عدم وجود خدا و یا این سوال گمراه کننده که "حقیقت چیست" و حقایقی که در یک لحظه از تاریخ شکل گرفته اند و به دلیل تکرار در طول تاریخ و بازتولیدشدن غالب مطلق به خود گرفته اند، نداره . منظور تفکر معنوی ای که به دنبال یافتن جایگاه انسان در هستی است. از این منظر مطالعه تاریخ باستان میتونه از این جنبه مفید باشه که بفهمیم نوع دیگری از تفکر و روش زندگی جز انچه امروز شناخته میشه، میتونه وجود داشته باشه.
جناب دستغیب آیت الله نیستند. ایشان ادیب، مترجم و منتقد ادبی هستند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%BA%DB%8C%D8%A8
بابا راست میگه بذار بچه ها باز شن. حتما این کتابو بخونین
نیچه طرفدار بصیرته دوستان اینکه الکی به چیزی یا کسی اعتقاد پیدا نکنیم خودمون راهمون رو پیدا کنیم فقط خودمون.
[quote=\'rasoul papi\']من بهضی نظرات رو که می خمونم حقیقتا خنده داره یکیش این اقای تهمتن که خواهان بازگشت به علوم یا به نحوی بومی سازی علوم توسط خودمون هستش!در حالی که دانشگاه و این علمی که ما داریم ازتو دم می زنیم مفاهیم مدرن و نوینی هستش که محصول غربه!و ما در ایران چیزی به اسم علوم انسانی نداریم چرا که علوم انسانی محصول اومانیسم و روشنگری و سلسله مراتبی هستش که غرب طی کرده البته من نمی خوام یه تفکر جبری رو غالب کنم ولی در ایران ما هر چی بوده از انسان خبری نبود!هر چی هست از پادشاهان و درباره اوناست[/quote]فکر کنم هنوز با شیوه نقل قول در اینجا آشنا نیستی یکم بیشتر دقت کن شاید لبخندی هم به اشتباه خودت زدی
من بهضی نظرات رو که می خمونم حقیقتا خنده داره یکیش این اقای تهمتن که خواهان بازگشت به علوم یا به نحوی بومی سازی علوم توسط خودمون هستش!در حالی که دانشگاه و این علمی که ما داریم ازتو دم می زنیم مفاهیم مدرن و نوینی هستش که محصول غربه!و ما در ایران چیزی به اسم علوم انسانی نداریم چرا که علوم انسانی محصول اومانیسم و روشنگری و سلسله مراتبی هستش که غرب طی کرده البته من نمی خوام یه تفکر جبری رو غالب کنم ولی در ایران ما هر چی بوده از انسان خبری نبود!هر چی هست از پادشاهان و درباره اوناست
دجال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک