رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
جزیره سرگردانی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 109 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 109 رای
✔کتاب جزیره سرگردانی اولین بار در سال 1993 منتشر شد. سیمین دانشور در این رمان جذاب به مسئله ی هویت و سردرگمی های مربوط به آن می پردازد و در قالب استعاره و داستان، تاریخ ایران را از نظر می گذراند؛ کشوری که عقاید و جهان بینی های متفاوت و حتی متضاد در آن با یکدیگر مواجه می شوند.
هستی، دختری است که با مادربزرگ مذهبی خود و برادرش، شاهین، زندگی می کند. او پدرش را در آشوب ها سیاسی از دست داده و مادرش، زنی متجدد و امروزی است. هستی عاشق یکی از همکلاسی هایش در دانشگاه، پسری توده ای به نام مراد شده است. او خواستگار دیگری به نام سلیم نیز دارد که پسری ثروتمند و مذهبی است. هستی اما نمی داند که چه تصمیمی می تواند برای زندگی اش مناسب باشد و در جزیره ی تردیدهایش سرگردان است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
کوهالن
کوهالن
1390/01/31

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جزیره سرگردانی

تعداد دیدگاه‌ها:
12
اینها جزء سرمایه های ادبی ما هستند. . .
چرا ماها قدرشان را نداریم؟
چرا در طول تاریخ شخصیت های ادبی مان را بعد از مرگشان ارج و قرب می نهیم؟
اولین بار که نام سیمین دانشور رو شنیدم در ارتباط با این بود که آره زن جلالم نویسنده اس و اسمش اینه و کذا و کذا ...و به گمانم 14 15 ساله بودم و به شدت شیفته ی جلال و هر خبر و اثری مربوط به اون . یادمه سووشون رو هم فقط به عشق و رودرواسی جلال بود که خوندم همون سال ها آخه یه جوری این اثر و نویسنده اش هم به عشق من مربوط می شد.
اینا رو گفتم تا از اجحاف بزرگ و بسیار بزرگی که در باره ی بانوی قصه ی ایران به سال ها و سال ها می شده و شاید هنوز هم از زاویه ی تجربه ی خودم بگویم.
من بعد ها که قد کشیدم و سینه از خاک برداشتم و توانستم اندکی به فکر و احساس آزادی عمل بدهم و به روزگاران و تجاربی سخت تلخ عبور کنم از دگماتیسم و بت پرستی و دریابم بیراهه های موحش و مرگباری که مرحوم جلال در آن افتاد و نسلی را با خود برد به نا کجا آباد نفرت و بیزاری از شنیدن تمام صداها و دیدن تمام مرایا و منظر نسلی را تنها به منفذ خردی دوخت و ساده بگویم شد معلم پرورش تعصب ها و تنفرها ، تازه دیدم دارد بانویی آرام آرام از زیر سایه ی سنگینش بیرون می آید که واجد بسیاری زیبایی ها نبوغ ها و دردهای انسانی ست . سیمین بانو دانشور این حالا مادربزرگ نازنین قصه گوی ما ، شهرزاد هم روزگار ماست که نه در گریز از مرگ که در بالیدن زندگی و زیستن به شادی و آزادی به سالیان و سالیان بسیار قصه گفته است برای نه جباران که فرزندان ترد و ذل نازک خویش که نسلی و نسل ها بوده اند.
با تمام جان برای بودگاری به سرافرازیت نازنین بانو دعا میکنم که مانا بادا نام تو .
جزیره سرگردانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک