رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.

تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، در کشمکش با قدرتها

تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، در کشمکش با قدرتها
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 111 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 111 رای
حاوی تاریخ مردم ایران است است قبل از اسلام در کشمکش با قدرت ها

این کتاب شامل هفت بخش: در باب ماخذ و نقد آنها، فرجام روزگار ساسانیان، اسلام در مهد، عرب در ایران، موالی و نهضت ها، دنیای هزارویک شب و رستاخیز ایران همراه با یادداشت ها خواندنی می‌باشد.

در مقدمه این کتاب می خوانیم: "تاریخ نه آیینه عبرت است نه کارنامه جهل و جنایت. کسانی که با آن چنین شوخیها کرده اند در واقع خواسته اند بعضی از کسانی را که در تاریخ، نام و آوازه یافته اند دست بیاندازند یا ستایش و نکوهش کنند.
تاریخ راستین سرگذشت زندگی انسان است. سرگذشت انسانهاست که زندگی کرده اند و حتی در راه آن مرده اند. اما آنچه برای مورخ اهمیت دارد آن نیست که چگونه مردهاند، آن است که اینها چگونه زیسته اند. شک نیست که زندگی از آنچه جهالت و شقاوت انسان خوانده می شود هرگز خالی نیست و از اینجاست که در تاریخ صفحه های آلوده و تیره هست."
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1389/12/09
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، در کشمکش با قدرتها

تعداد دیدگاه‌ها:
29
این که جنابعالی میگی قتل عام های آشوری سند زیاد داره تایید حرف منه من منکر قتل عام های آشوری ها نیستم اون هم به خاطر گزارش های سالانه خود پادشاهان آشوری است سنتی که در دوره هخامنشی به صورت منظم وجود نداشت و طبیعتا اطلاعات هم محدوده برای مثال ما از شرق امپراتوری هخامنشی اطلاعات تاریخی زیادی نداریم یا از شورش ها اطلاعات انگشت شماری از منابع هخامنشی وجود داره و مورخان یونانی گزارش های پراکنده ای دادن که در منابع هخامنشی نیست وقتی میشه مقایسه درستی کرد که اطلاعات هر دو دوره به ویژه منابع بومی متناسب باشه

مسئله فقط تسامح مذهبی نیست باید دید آشوری ها با کشورهای مغلوب چطور رفتار می‌کردند. کوروش کبیر و داریوش چطور عمل می‌کردند. در تاریخ باستان قتل عام های آشوریان
سند زیاد دارد.
ما باید براساس مواد تاریخی معتبر حرف بزنیم و اینهاست که مستنده این که کوروش و داریوش تسامح مذهبی داشتن و پادشاهان آشور نداشتن حرف کاملا اشتباهی است من قبلا به این موضوع اشاره کردم دوباره یادآوری می کنم کتب و مقالات کم نیست بهتره مقالات معتبری که در عرصه علمی منتشر میشه رو مد نظر داشت مقاله ون در اسپک مورخ هلندی در این زمینه جالبه
CYRUS THE GREAT EXILES AND FOREIGN GODS
این مقاله که در سال 2013 منتشر شده در صفحه 4 اشاره میکنه پادشاهان آشور پرستش خدایان آشور رو به کسی تحمیل نکردن در صفحه 9 اشاره میکنه پادشاهان آشور و هیتی خدایان ملل دیگر رو قبول داشتن در صفحه 32 به نبرد اوپیس اشاره میکنه که با قتل عام اهالی اون مواجه هستیم هر چند با ترجمه ای از رویداد نامه نبونید از سوی لمبرت عده ای این رو توجیه کردن ولی این ترجمه در کتب معتبر از 15 سال پیش به این سمت مورد توجه نبوده و ترجمه گریسون یا گلاسنر مورد قبول هست (البته درپاورقی همین صفحه 32 به ترجمه ویلیام لمبرت و نقصی که در اون وجود داره اشاره کرده و دلیلش رو ذکرکرده) باز در
صفحه 5 اشاره داره که در حمله به آسیای صغیر بر مبنای یافته های باستان شناسی معابد یونانی توسط فرمانده منصوب کوروش تخریب شده در همون صفحه اشاره میکنه در زمان داریوش هم که احتمالا معبد اورشلیم در زمان او باسازی شده معابد دیگری تخریب شده (در کتیبه بیستون نسخه پارسی باستان ستون پنجم هم اعلام میکنه عیلامی ها و سکاها رو به خاطر نپرستیدن اهورامزدا مجازات کرده کاری هم به مجازات های نسخه بابلی و آرامی نداریم) در صفحه 17 و 18 از دو پادشاه آشوری نام میبره که مالیات و هم بیگاری رو در شهرهای منطقه بابل لغو کردن و برای مردم بابل سور گرفتن در صفحه 18 مقایسه ای بین کوروش و
سارگون دوم صورت داده که جالبه البته در مورد اسرحدون هم در مقاله هست در صفحه 20 اشاره کرده حداقل سه پادشاه آشور تبعیدی ها رو آزاد کردن در صفحه 29 به مشابهت های منشور کوروش وکتیبه هایی از سارگون دوم و اسرحدون اشاره میکنه در پاورقی صفحه 34 به وجود تبعیدی ها از اورارتو فریگیه و لیدی در بابل در زمان پادشاهی کوروش طبق اسناد موراشو
اشاره میکنه و موارد دیگه اصولا کتیبه های برجای مونده که مهمترین منابع هستن در زمان هخامنشی نسبت به دوره آشور بسیار کمترهست فقط چندین جلد کتاب درباره کتیبه های سارگون دوم سناخریب اسرحادون و آشوربانی پال داریم در وب قابل دسترسی هست و میتونید به راحتی محتوای اون رو با موارد دیگه مقایسه کرد و به صحت گفته های مقاله پی برد درحالی که از زمان کوروش فقط منشور با روایت منظوم ادامه رویدادنامه نبونید(که اطلاعات متفاوتی میده) و دو کتیبه کوچک در اور و اوروک داریم در اون چند جلد هم کتیبه های حاوی رحم هست هم خشونت ولی عده ای فقط موارد گزینش شده رو میبینن و مقایسه میکنن پادشاهان باستان باج گیری و کسب ثروت و تمرکز اون رو مهمتر و اولویت میدونستن چنانچه کوروش در منشور خودش به اون اشاره داره و هم چنین داریوش در پارسه در کتیبه دیگری به همین مورد اشاره کرده اگر دین و توسل به کاهنان این باج گیری رو تقویت میکرده به اون متوسل میشدن که فعلا در این پیام اشاره ای به موارد اون ندارم
ما باید براساس مواد تاریخی معتبر حرف بزنیم و اینهاست که مستنده این که کوروش و داریوش تسامح مذهبی داشتن و پادشاهان آشور نداشتن حرف کاملا اشتباهی است من قبلا به این موضوع اشاره کردم دوباره یادآوری می کنم کتب و مقالات کم نیست بهتره مقالات معتبری که در عرصه علمی منتشر میشه رو مد نظر داشت مقاله ون در اسپک مورخ هلندی در این زمینه جالبه
CYRUS THE GREAT EXILES AND FOREIGN GODS
این مقاله که در سال 2013 منتشر شده در صفحه 4 اشاره میکنه پادشاهان آشور پرستش خدایان آشور رو به کسی تحمیل نکردن در صفحه 9 اشاره میکنه پادشاهان آشور و هیتی خدایان ملل دیگر رو قبول داشتن در صفحه 32 به نبرد اوپیس اشاره میکنه که با قتل عام اهالی اون مواجه هستیم هر چند با ترجمه ای از رویداد نامه نبونید از سوی لمبرت عده ای این رو توجیه کردن ولی این ترجمه در کتب معتبر از 15 سال پیش به این سمت مورد توجه نبوده و ترجمه گریسون یا گلاسنر مورد قبول هست (البته درپاورقی همین صفحه 32 به ترجمه ویلیام لمبرت و نقصی که در اون وجود داره اشاره کرده و دلیلش رو ذکرکرده) باز در
صفحه 5 اشاره داره که در حمله به آسیای صغیر بر مبنای یافته های باستان شناسی معابد یونانی توسط فرمانده منصوب کوروش تخریب شده در همون صفحه اشاره میکنه در زمان داریوش هم که احتمالا معبد اورشلیم در زمان او باسازی شده معابد دیگری تخریب شده (در کتیبه بیستون نسخه پارسی باستان ستون پنجم هم اعلام میکنه عیلامی ها و سکاها رو به خاطر نپرستیدن اهورامزدا مجازات کرده کاری هم به مجازات های نسخه بابلی و آرامی نداریم) در صفحه 17 و 18 از دو پادشاه آشوری نام میبره که مالیات و هم بیگاری رو در شهرهای منطقه بابل لغو کردن و برای مردم بابل سور گرفتن در صفحه 18 مقایسه ای بین کوروش و
سارگون دوم صورت داده که جالبه البته در مورد اسرحدون هم در مقاله هست در صفحه 20 اشاره کرده حداقل سه پادشاه آشور تبعیدی ها رو آزاد کردن در صفحه 29 به مشابهت های منشور کوروش وکتیبه هایی از سارگون دوم و اسرحدون اشاره میکنه در پاورقی صفحه 34 به وجود تبعیدی ها از اورارتو فریگیه و لیدی در بابل در زمان پادشاهی کوروش طبق اسناد موراشو
اشاره میکنه و موارد دیگه اصولا کتیبه های برجای مونده که مهمترین منابع هستن در زمان هخامنشی نسبت به دوره آشور بسیار کمترهست فقط چندین جلد کتاب درباره کتیبه های سارگون دوم سناخریب اسرحادون و آشوربانی پال داریم در وب قابل دسترسی هست و میتونید به راحتی محتوای اون رو با موارد دیگه مقایسه کرد و به صحت گفته های مقاله پی برد درحالی که از زمان کوروش فقط منشور با روایت منظوم ادامه رویدادنامه نبونید(که اطلاعات متفاوتی میده) و دو کتیبه کوچک در اور و اوروک داریم در اون چند جلد هم کتیبه های حاوی رحم هست هم خشونت ولی عده ای فقط موارد گزینش شده رو میبینن و مقایسه میکنن پادشاهان باستان باج گیری و کسب ثروت و تمرکز اون رو مهمتر و اولویت میدونستن چنانچه کوروش در منشور خودش به اون اشاره داره و هم چنین داریوش در پارسه در کتیبه دیگری به همین مورد اشاره کرده اگر دین و توسل به کاهنان این باج گیری رو تقویت میکرده به اون متوسل میشدن که فعلا در این پیام اشاره ای به موارد اون ندارم
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ پاییز تازه از راه رسیده بود. خورشید به غروب می‌نشست که هفت سوار به کاخ شاه نزدیک شدند. داریوش هم در میان‌شان بود. آن‌ها برای کشتن شخص شاه به سمت کاخ می‌رفتند. چند ماهی از مرگ کمبوجیه شاه ایران و پسر بزرگ کوروش می‌گذشت. او در چند سال گذشته، پایتخت را بدون شاه رها کرده و به کشورگشایی در شمال آفریقا مشغول بود. وقتی قصد بازگشت داشت، خبر بدی به او رسید. برادرش بردیا خود را شاه ایران اعلام کرده و تخت او را ربوده بود. کمبوجیه متعجب شد. او مخفیانه دستور قتل را بردیا را به یکی از افراد خود داده بود و می‌دانست بردیا دیگر زنده نیست که بخواهد ادعای پادشاهی کند. پس چه کسی حالا بر تخت نشسته؟ کمبوجیه به سرعتِ بازگشتش شتاب داد اما عمرش کفاف نداد و در سوریه درگذشت.
حالا دو ماه از مرگ کمبوجیه می‌گذرد و هفت سردار نظامی کمبوجیه، نزدیک کاخی می‌شوند که شاه جدید در آن اقامت دارد. هرودوت، مورخ یونانی می‌گوید آن‌ها مطمئن شده‌اند که این شخص، بردیا برادر کمبوجیه و پسر کوچک کوروش نیست. هوتن دایی کمبوجیه و بردیا، به آن‌ها اطمینان داده، گئوماتای مغ که می‌دانسته بردیا پنهانی کشته شده، خود را به نام او شاه کرده. داریوش جوان که نیزه‌دار کمبوجیه در جنگ مصر بود و حالا والی فارس شده بود، یکی از سواران بود. او کسی است که موفق می‌شود تا خود را به شاه برساند و خون او را بریزد. داریوش یک نظامی کارآزموده و جنگجویی قهار بود. کسی که بلافاصله پس از این واقعه، شاه ایران می‌شود و دستور می‌دهد تا جزئیات این واقعه بر دل کوه کنده شود.
گرچه از کمبوجیه و بردیا هیچ جانشینی نمانده بود، اما داریوش هم در رسیدن به تاج در نوبت نبود. او از یک شاخه فرعی با خاندان شاهنشاهی نسبت داشت و اگر قرار بود از این شاخه هم کسی را به عنوان جانشین انتخاب کنند، پدر و پدربزرگ او که هنوز زنده بودند، ارجحیت داشتند. پس چطور داریوش شاه ایران و جانشین سلطنت کوروش شده؟ کمبوجیه چگونه توانسته بود بردیا را طوری حذف کند که هیچکس متوجه نشود؟
سوال خوبی پرسیدید. در سنگ نبشته داریوش داریوش حداقل یک دروغ گفته و آن هم نسب پادشاهی دادن به خودش در حالی که خاندان داریوش هخامنش بودند اما یک شاخه جدا از کوروش کبیر. در مورد نه شورشی و از جمله خود بردیای دروغین بنده نمیتوانم اظهار نظر بکنم چون هیچ قطعیتی در مورد وجود بردیای دروغین یا عدم اثبات نشده . برخی مورخین کل داستان بردیای دروغین را ساخته و پرداخته داریوش می‌دانند. اما بعد از این حادثه هم داریوش تسامح بین ادیان را ادامه داده،چون حفظ حکومت را در این مسئله میدانسته.
 امپراطوری کوروش و داریوش یک امپراطوری نمونه است که مورخ می تواند از تامل در آن دریابد که مملکت تنها با قدرت نظامی و حتی با نظارت چشم و گوش حکومت برپا نمی ماند احتیاج به تفاهم و تسامح نیز هست و این تسامح کوروشی که بی شک اسباب سرافرازی تاریخ ایران است وقتی در دوران خشایارشا و بعضی اعقاب او گهگاه فراموش می شد امپراطوری پارس با همان دشواری هایی مواجه می گشت که پیش از آن امپراطوری های آشور و بابل را از پا در آورده بود.
🔅در واقع مشکل عمده ای که بعد از کوروش برای امثال کمبوجیه و خشایارشا پیش آمد ناشی از جریان هایی بود که آنها را وادار به عدول از تسامح کوروشی کرد و این نکته ای است که از تامل در آن، تاریخ باستانی ایران را می توان مایه ی الهام های تازه ای یافت - برای مورخ و سیاستمدار امروز.
✅ عبدالحسین زرین کوب، آبان ماه 1351
(مقاله ی، "از گذشته ی ایران چه می توان آموخت؟" در کتابِ " نه شرقی، نه غربی، انسانی"، 1378، 7، 8)  https://telegram.me/Zarrinkoub
سنگ نبشته بیستون نشانه و گواه « تفاهم و تسامح » داریوش است ؟
من وقتی در باب گذشته ی ایران تامل می کنم از این که ایرانی ها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیده اند، از این که مردم سرزمین های فتح شده را قتل عام نکرده اند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبرده اند، از این که در روزگار قدیم یونانی های مطرود را پناه داده اند، ارامنه را در داخل خانه ی خویش پذیرفته اند، جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات داده اند، از این که در قرن های گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداخته اند و محکمه ی تفتیش عقاید درست نکرده اند، از این که جنگ گلادیاتورها و بازی های خونین با گاو خشم آگین را وسیله ی تفریح نشمرده اند، از این که سرخپوست ها را ریشه کن نکرده اند و بوئرها را به نابودی نکشانیده اند، از این که برای آزار مخالفان ماشین های شیطانی شکنجه اختراع نکرده اند و اگر هم بعضی عقوبت های هولناک در بین مجازات های عهد ساسانیان بوده است آن را همواره به چشم یک پدیده ی اهریمنی نگریسته اند و از این که روی هم رفته ایرانی ها به اندازه ی سایر اقوام کهنسالِ دنیا نقطه ی ضعف اخلاقی نشان نداده اند احساس آرامش و غرور می کنم...
🔹"چگونه می توان ایرانی بود؟" گمان دارم نسل تازه ای که حالا دارد به عرصه می آید و حتی نسل هایی که می بایست شاهد استمرار تاریخ و فرهنگ ایران باشد نیز می خواهد همین جواب غرور انگیز را در برابر سوال منتسکیو داشته باشند.
🔹در این صورت می بایست نه فقط خودشان این عنصر اخلاقی و انسانی را که در فرهنگ ایران هست حفظ کنند بلکه از طرف ما نیز باید این اندازه سعی شود که با ایجاد تزلزل در این آرمان های انسانی امید آنکه در آینده هم ایرانی مثل ایرانی گذشته ملامت ناپذیر بماند از بین نرود...
🔹هرگاه ظرافت و ادب سنتی ما به خشونت و وقاحت عاری از گذشت بگراید، هرگاه روح عدالت جویی در نزد ما به درنده خویی انتقام جویانه منتهی شود، هرگاه به جای تسامح فرخنده ی کوروشی سانسور عقاید در فرهنگ ما رواج پیدا کند و علاقه ی به خیر مزدیسنایی در بین ما جای خود را به خودپرستی های دیو یسنان بدهد در آینده بسا که دنیای انسانیت با کنجکاوی پاریسی های عهد منتسکیو اما با ناخرسندی و نفرتی که در خور روح تهذیب یافته ی انسان کامل خواهد بود از روی تلخی و انکار خواهد پرسید: "ایرانی؟... چگونه می توان ایرانی بود؟" امید من آنست که در آینده نیز لحن این سوال هرگز از شور و شوق ستایشگرانه ی دوستداران ایران خالی نباشد.
"عبدالحسین زرین کوب، اردیبهشت 1352"
(نه شرقی، نه غربی، انسانی. 1378، 46، 47)
https://t.me/zarrinkoub
با ظهور مهرداد یکم تاریخ خاندان اشکانی تا اندازه‌ای از ابهام و سکوت بیرون می‌آید. در واقع سلطنت او قلمرو خاندان اشک را تا حد یک امپراتوری گسترش داد. وی در عین حال، دومین بنیانگذار دولت و از برخی سویه‌ها تا اندازه‌ای یادآور کوروش_بزرگ بود. مورخان از جمله "دیودوروس" برخی ویژگی‌های اخلاقی درباره‌ی او نقل کرده‌اند که یادآور سیمای کوروش است. همچنین درباره‌ی مهرداد گفته‌اند که هراندازه در برابر دشمنان شجاع بود نسبت به دوستان مدارا می‌ورزید. در واقع مهرداد هم به خاطر شجاعت و هم به خاطر دادگری و عدالت محبوب بوده است.
تاریخ مردم ایران (ایران پیش از اسلام)
عبدالحسین زرین‌کوب
صفحه: ۳۳۰ و ۳۳۱
سلام
حالا که سایت به صورت نیمه تعطیل در اومده و کلی کتاب ارزشمند رو نمیشه دانلود کرد بهتره که محدودیتهای خود مدیران سایت درباره امتیاز و یک دقیقه مهلت و ................برداشته بشه که لااقل قوزه بالا قوز برای مشترکین نشه.
تا نظر دوستان و مدیران عزیز چه باشه.
تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، در کشمکش با قدرتها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک