رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
رساله ای درباره آزادی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 56 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 56 رای
در این رساله استوارت میل یکی از پیچیده ترین مفاهیم فلسفی یعنی آزادی را مورد مطالعه قرار داده و کوشیده است حدود آزادی فردی و اصول آن را روشن سازد و رابطه آن را با قدرت و سلطه اجتماع نشان دهد. جان استوارت در اوایل قرن نوزدهم به دنیا آمد و در اواسط همین قرن کتاب درباره ی آزادی را نوشت. بسیاری از نکاتی که او در نقد جامعه ی آن روز انگلستان در مورد حقوق مردم به ویژه اقلیتها و دگراندیشان متذکر شده است، امروز در قوانین اساسی و مدنی بریتانیا، اصلاح شده است. از جمله حق زنان در مشارکت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کامل در این قوانین پیش بینی شده است. استوارت میل معتقد بود که پیشرفت سیاسی و اجتماعی یک کشور و بهتر شدن افراد آن، تنها در صورت دست یافتن همه ی مردم به آزادی امکان پذیر است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
nabishiri
nabishiri
1389/11/18

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رساله ای درباره آزادی

تعداد دیدگاه‌ها:
132
محصو ل مشترک درد وزخمهای عمیق یک جهان پر از جنگ و خونریزی هستم
و هرشب در گور ستانی مخوف شعر هایم را می نویسم
وبا ارواح درد ها و زخمها در هم اغوشی
مدام بسر می برم... من هر شب لا شه متعفن خود را می سوزانم
...و زخم های خود را به
علامت درد وجراحت مزمن...به همه ی سا کنان وحشت زده ی گورستان نشان می دهم
من به خونریزی روح دچارم...
و راهی جز عذاب در پیش ندارم...مرا با زخمهایم بشناسید!
با طاعونی که از روحم شعله می کشد
عصیانگری چون من که ریشه در گستره ی
موهوم وحشت دارد
و بر مدار مورب و مسموم ویا مهیج مرگ می چرخد
جز سایه گزینی در حوالی گورها و پوست اندازی در دامنه ی بدخیم درد ها ورنج ها
عایدی ندارد...
من که حلول کرده ام در میان هر ان چه جهنم و تیره روزیست
فرمان مرگ خود را بار ها از دهانه ی دوزخی هزار دره و گرداب شنیده ام
اما تن در عذاب مذاب گریه هایی سپرده ام
که شبانه نیم رخ تکیده ام را جز به خون سرخی نمی بخشد
این جاست که آ واره گی روح را در پس این همه سرابهای متعفن بارها تجربه کرده ام
و خطوط نا خوانایی ازسر نوشت را ناخوداگاه از متن پیچیده ی آینده ربوده ام
و هولناکترین لحظات ان را دیوانه وار در برزخ بی پناهی و پوسیدگی سروده ام
اینک هر نیمه شب
در میعادگاه مردگان زمین زوزه های وحشت بر انگیز
مرا کسانی درک می کنند که تنها مزد انها ماندگاری در این مرداب خود ساخته است
اینک برهنه از میل به زندگی و دلخور از جامی که در ازل روز
بی اختیار در گلوگاهم ریخته اند تن به تهوع کلماتی می دهم
که روح فرسوده ی هر انسانی را به بیراهه می کشاند و در تنازع برای بقا
هر بار به جبر و فشار چنگال تیز کرده ی خود را
به لاشه ی ملتهب و زونا زده ی زمین می کشم واز ان نیرو که از بالا بند بندم را باز می کند
و از ان سمت که چون گردبادی مجموعه ی استخوانی پوسیده ام
را در گوری به اندازه ی دنیا می چر خاند می خواهم
فرصتی که به دقت صدای اونگ شومی که ثانیه ها را به جلو جریان می دهد
خاموش شودتا زمین در زاویه ای به اندازه ی چشم های مترسکی چوبین در مزرعه ای سوخته
فقط و فقط یک بار
حقیقت را ببیند
"آزادی" راببیند
و دیگر نچرخد...
هفت سین امسال من 5 سین کم دارد
سرباز
سرباز
سرباز
سرباز
سرباز
دو سین (سلامتی بیماران سلامتی سربازها)
پراکنده در انتظار تغییر بودن کاری از پیش نمی رود, خواهش و تمنا از دشمن برای نجات سربازان در بند گروهک فاسد وحیله گر اشتباهی بزرگتر از بی دقتی در بروز اینگونه
وقایع تلخ است, « اظهار عجز پیش ستم پیشگان خطاست _ اشک کباب باعث طغیان آتش است » , امید آن داریم که مسئولان کشورمان برای نجات هرچه زودتر این عزیزان دربند
اقدامات موثری انجام دهند.. « ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم »
تکاپوی کتابناک در تهییج و بسیج افکار عمومی بخصوص کاربران اندیشمندش برای نجات سربازان مظلوم از چنگال تروریستهای وحشی قابل ستایش است
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
http://arw.ir/wp-content/uploads/2013/05/Animal-Rights-Watch-ARW-5927.jpg
کسی میتونه این حسی که این شیرها دارن رو توصیف کنه.
اینا خودشون صیاد هستن
:D
[quote='مری بلا']ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد...
[/quote]
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
گیلدخت نوشته اند:
انگار اوضاع خیلی خوب نیست.
عرض می کنم:
این قبیل اقدامات به معنای وخامت اوضاع نیست. یکی از شیوه های اعلام نارضایتی جدی یک کشور به رفتار کشور همجوارش این است که مرزهایش را با آن کشور ببندد و تردد را به صورت موقت ممنوع کند.
این یک فیگور جدی است که بعد از تذکر- شفاهی و رسانه ای- دعوت سفیر کشور همجوار- احضار سفیر همجوار- درخواست رسمی برای پیگیری خواسته ها از کشور همجوار انجام می شود.
حتما یادتان هست که این مراحل طی این چند وقت که از ربوده شدن سربازهای ایرانی و انتقال آنها به داخل خاک پاکستان صورت گرفت طی شده و حالا نوبت بستن مرزهاست.
از لحاظ دیپلماتیک، این اقدام پیامی تند و هشداری جدی به پاکستان محسوب می شود.
(فقط جهت مزید اطلاع عرض شد.)
اسارت خیلی تلخه...
به امید آزادی این عزیزان
رساله ای درباره آزادی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک