رسته‌ها
خلاصه رمان آرزوهای بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 980 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 980 رای
کتاب‌ همشهری
از مجموعه خلاصه رمان های بزرگ جهان

اثر حاضر, ترجمه یکی از معروفترین آثار چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسی است. در این رمان سرگذشت عبرت‌آموز کودکی یتیم ترسیم شده که از خانواده‌ای تهیدست بالنده میشود و با حوادث بسیار روبه‌رو میگردد. این کودک با روحی بزرگ و دلی پرآرزو قدم به صحنه پرآشوب زندگی میگذارد. او از خانه‌ای روستایی و دهکده‌ای کوچک به شهری بزرگ میرود و با لذات زندگی، عشق و ناز و نعمت آشنا میشود، اما پیش از آنکه حتی به یکی از آرزوهای خود نایل شود ناچار میشود به زندگی ساده روستایی برگردد.

دنیای آرزوهای بزرگ دنیای شگفت و پراسرار و ماجرایی است که از یکسو در کار فروریختن و انهدام است و ازسوی دیگر رو به آبادی و بهتری دارد. این جهان شگفت نه تنها از دنیای ما جدا نیست بلکه همان دنیای آشنای خود ماست. ما نیز چون پیپ جوان اسیر آرزوهایی هستیم که سرانجام مثل او در خواهیم یافت تا چه اندازه واهی و بی سرانجامند. راز عظمت جاودانی این شاهکار دیکنز در این است که در گیر و دار حوادث روزگار چهره های غبار گرفته انسانهای فراموش شده را درخشان تر از پیش به ما بازمینماید و پرده های فریبنده فریب را بر سینه ها میدرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
46
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hajkarami
hajkarami
1388/01/15

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خلاصه رمان آرزوهای بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
48
عالیییییییییییییییییییییییی
آخرش خیلی قشنگ تموم میشه:-):-):-):-):-)
این کتاب شاهکاره خیلى خوشم آومد ازش. عالی بود8-)8-):8-)x
ای کاش به جای بحث و جدل در مورد این و اون و دین و خدا، یه کم به درون خودمون بنگریم. اون وقت میفهمیم که نه دین داریم، نه خدا رو قبول داریم و نه زندگی میکنیم.
ای کاش انسان زندگی کنیم.
این روزها انسانیت از بین رفته.
به ما میگن انسان اما فقط ظاهر یه انسان رو یدک میکشیم ور نه انسانیت خیلی وقته به حیوانیت تبدیل شده.
انسانیت وقتی از بین رفت که ما شام میخوردیم اما همسایه ها گرسنه بودند؛ انسانیت وقتی از بین رفت که ما مثل سگ و گربه به جون هم افتادیم و به ملتی وحشی تبدیل شدیم؛ انسانیت وقتی از بین رفت که همکلاسی من سر کلاس بیهوش شد ولی کسی حاضر نشد اون رو به بیمارستان ببر، چرا که از عواقب بعدش میترسید؛ انسانیت وقتی از بین رفت که ما به همنوع به چشم یه وسیله نگاه کردیم؛ انسانیت از بین رفته چرا که برای رسیدن به جایی مجبوریم تو صف اول نماز جماعت قرار بگیریم.
انسانیت فقط نماز خوندن نیست به خدا؛ ریش گذاشتن نیست به خدا؛ لباس گشاد پوشیدن نیست به خدا؛ تسبیح به دست شدن نیست به خدا.
این روزها ما انسانها هیچ حسی نسبت به انسانیت نداریم.
خواهش میکنم بیایید از نو خشت های انسانیت رو روی هم بچینیم و انسانیت از دست رفته رو برگردونیم.
اتحاد، برابری و برادری شرط انسان بودنه.:-(
محکم ترین ساختار رو بین رمان های دیکنز داره
با همون موضوع تکراری رمان های دیکنز تقابل فقر و ثروت.
دیکنز فقیر خیلی مواقع برای پول نوشته. به هر حال تو رمان ادبیات انگلستان، رماناش خیلی با اهمیتن. ما تو دانشگاه 2 واحد فقط رمان های دیکنزو پاس کردیم!!!!!!!!!
به خدا دیگه دارم داغ میکنم...(?)
چرا همش نمیشه؟؟؟
کتاباشو نخوندم ولی اسمشو زیاد شنیدم امیدوارم خوب باشه
بسيار زيبا است
ولي نسخه ي اصلي اش را هم حتما بخوانيد:D
خلاصه رمان آرزوهای بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک