رسته‌ها
اسماعیل
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 95 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 95 رای
رضا براهنی (۱۳۱۴) نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و رئیس سابق انجمن قلم کانادا است . آثار او به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده‌است.
تقدیم به خاطره‌ی مخدوش دوستم اسماعیل شاهرودی [آینده] که در پاییز شصت در تهران مُرد.

قسم به چشم‌های سُرخت اسماعیل عزیزم،
که آفتاب، روزی، بهتر ازآن روزی که تو مـُردی خواهد تابید
قسم به موهای سفیدت که مدتی هم سرخ بودند
که آفتاب روزی که آفتاب روزی که آفتاب روزی
بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
77
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahdi214
mahdi214
1389/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اسماعیل

تعداد دیدگاه‌ها:
16
به وضوح می شود تاثیر شعر مدرن امریکا و شاعران نسل بیت چون الن گینزبرگ را در این شعر دید
اسماعیل شاهرودی(1306_1360) شاعر با نام شعری آینده. در جوانی به حزب توده پیوست و عنوان «شاعر خلق» را به خود اختصاص داد. پس از کودتای 1332 ممنوع القلم و در سال 1344 بازداشت شد که همین امر باعث شد تعادل روحی اش را از دست بدهد؛ از آن پس به تناوب در بیمارستان به خاطر جنون ادواری بستری می‌شد تا اینکه بدرود حیات گفت. شعر او برخواسته از دل و دردمندانه و بسیار انسان دوستانه است. او در دو نوع نیمه سنتی و منثور طبع آزمایی کرد اما شهرتش به سبب اشعار آزاد اوست.
منتقدان در ابتدا دو ایراد کلی به شعر او وارد کردند: نخست سایه سنگین نیما بر سر مجموعه «آخرین نبرد»(1330) و دیگر ضعف تالیف و برخی غلط‌های دستوری بخصوص در اشعار نیمه سنتی‌اش. شاعر برای برطرف کردن اشکال نخست، بیان ساده شاعرانه را اساس قرار داد، در حالی که نیما به سمبولیسم گرایش داشت. در مورد اشکال دوم نیز هر چه بر تجارب شعری‌اش افزوده می‌شد، زبانش فصیح‌تر، روان‌تر و کارکرد عناصر شعری‌اش هنرمندانه‌تر می‌شد. وجه شاخص اشعار او حس نشاط‌انگیز، معقول و مبارزه زندگی‌ساز در سرتاسر اشعارش است. در میان شاعران توده‌ای، معتدل‌ترین زمینه عاطفی و معنایی را در اشعار او می‌توان دید اما عمر شاعری‌اش کوتاه بود و سرنوشتش تلخ. رضا براهنی شعر بلند اسماعیل را با الهام از زندگی او سروده است.
شاهرودی بسیار حساس بود،و همان روحیه‌اش باعث بیماری روحی و...شد.اینک براهنی خود در پیرانه سر دچار مشکلات شده و این اندوهی بزرگ است خوانندگان شعر پارسی را ،
ضمنن دوستی براهنی را به پان‌ترکیسم متهم کرده بود.
برای شناخت هر نویسنده‌ای باید آثارش را بررسی کرد ،بهترین اثراو طلا در مس و داستان‌نویسی می‌باشد،که به نظر من در هیچ‌یک از این آثار چنین دریافتی به نظر نمی‌رسد!به هر حال کتاب اسماعیلش پرداخت دینی به شاهرودی است که وظیفه‌ی هریک از شاعران نوپرداز بوده و هست.نکته‌ی جالبی نیز شنیده‌ام که شاهرودی از بس برای نیما شعرهایش را خوانده بود،روزی نیما شعری از او را به اشتباه شعرخودش می‌نامد،که حاضرین نیما را متوجه اشتباهش می کنند،می‌گوید این پسر آنقدر برایم شعر خوانده که منهم شعری از او را آنِ خود دانسته‌ام!!
م.ت.خنیا
حقیقتآبرام عجیبه که چه زیبایی توشعر براهنی هست که من نمیبینم وفقط آقایون وخانمای پانترکیسم
میبینن.:stupid:
براهنی برا من فقط یه پانترکیسم احمقه
((ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند که اندر توکس نظر نکندجز به ریشخند))
(شفیعی کدکنی)
«ای پروردگار من، مرا فرزندی صالح عطا کن
پس او را به پسری بردبار مژده دادیم
چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم،
در خواب دیده ام که تو را ذبح می کنم بنگر که چه می اندیشی گفت:
ای پدر، به هر چه مامور شده ای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از
صابران خواهی یافت
چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی افکند...»
قرآن کریم،سوره صافات،100 تا 103

******
جنگ است اسماعیل. . .
و همنام های تو ذبح می شوند تا شهرهای دوردست جهان
چراغان باقی بماند

راه ها بسته اند
دهان سنگرها را با تلّ جسدها قفل کرده اند
زمین به آسمان پریده، اسماعیل!
*****
و نسل سوم فرزندان شعرهای «سپهری» را می خوانند
چرا که جایی را نمی کوبد!
و شعرهای «شاملو» را می خوانند
چرا که نفهمیدن آن ها برایشان آسانتر است!
و همین ها هستند که پس از فرار از ایران، موقع پرواز بر فراز آمریکا می گویند:
«چه ملّتی! آه، چه ملّتی! همه جا سرسبز است! ساختمان، شهر،مزرعه، کارخانه!
ملّت ایران بی غیرت است! لوله هنگش هم ساخت خارجی است!»
******
شهرها را ویران کرده اند
ولی هیچکس خاک را ویران نمی تواند بکند

آبادان را دیگران ساختند، ویرانش کردند
خرمشهر را ساختند، ویرانش کردند
خود بسازید تا ویرانش نکنند!
فقط خاک ابدی است، فقط انسان ابدی
فقط مبارزه ی شورِ هستی با کششِ مرگ ابدی است...

خوزستان!
شهرهای جهان را چراغان کردی!
آمدند، ویرانت کردند!
*****
ای ناممکن، ممکن شو!
ای رؤیای مکرر، ای بارقه ی اتاقهای تو در تو
اسطوره ی ستاره ی سبز
ستاره ی هزار پر
بیدار شو! بروی ! برون آی از من خفته ی جان من و جان جهان!
شانه هایم عطش بوسه های تو را دارند
غافلگیرم کن!
جوانم کن!
ای گذشته، بگذر، تا من عطر آینده را به صدا در آورم!
و گذشته بودن مرگ را
به من بیاموز
اسماعیل دیگر و دیگر و دیگر
سر بر روی سنگ بگذار
نترس!
قوچ عصر نو از ناکجای ناگاه عطا می شود
جان جانان جهان، جانم باش !

سپاس از مهدی 214 گرامی،
که به راستی جایش در کتابناک خالی است،
شعر غریبی بود،و دقایقی مرا به خود مشغول کرد...
.:.:...
ای متناقض ابدی! که سادگی روحت به پیچیدگی همه ی عقایدت
می چربید،
و سادگی ات کندوی عسلی بود که انگار فقط یک ملکه داشت، و
زنبورهای دیگرش نبودند!
ای مثل باغی از درختان گردو در ذهن کودکان ساد ه ی شعر!
ای اسماعیل!
ای ایستاده در صف آزمایشگاه های شهر، با شیشه ای بلند در دست،
و جنگلی از تصاویر رنگین بر سر!
ای خوابگرد شرق و غرب!
ای خیانت شده!
ای بی حافظه شده پس از نوبت ها شوک برقی!
ای ناشتای عشق!
ای آشنای من در باغ های بنفش جنون و بوسه!
:..... ..
مهمترین کتاب های براهنی را کاش اینجا قرار می دادید.مثل« طلا در مس»
بی حرف...
رضا براهنی نمی نویسه، شعر نمی گه؛ با تاریخ جادو می کنه
تشکر می کنم.بسیار زیبا و تاثیرگذار بود
شعرهای شاملو را می‌خوانند، چرا که نفهمیدن آن‌ها برایشان آسان‌تر است.
اسماعیل / رضا براهنی
PDF
874 کیلوبایت
اسماعیل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک