ایران سکولار سال ۱۴۲۹
نویسنده:
عزت تائب
امتیاز دهید
ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹، نام رمانی بود که به صورت پاورقی از شهریور ۱۳۹۴ تا بهمن ۱۳۹۵ در سایت ایران وایر منتشر میشد. این رمان، انگار پنج ماه از دفترچه خاطرات روزانه مسئول دفتر رئیس جمهور سکولار ایران را در سال ۱۴۲۹ است؛ رئیس جمهوری که بعد از تغییر حکومت جمهوری اسلامی، کشور را اداره می کند. نویسنده داستان، اسم مستعار عزت تائب را برای خود انتخاب کرده است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
hameedvahdati
1402/05/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ایران سکولار سال ۱۴۲۹
اساسا این نوشته قابلیت تحقق حتی در فضای آبژکتیو ندارد چه رسد به فضای سابژکتیو. نویسنده البته باید بداند که جایگزین جمهوری اسلامی یک حکومت سکولار ملی نیست. بلکه قطعا چایگزینش تجزیه ایران است. نویسنده کافی است نگاهی که به برنامه گروههای مختلف برانداز بیندازد و ببیند که گروه های تجزیه طلب چه سهم بزرگی در آن دارند. و به فرض که این گروهها موفق شوند و نظام فعلی را براندازند، تازه بر سر تقسیم قدرت وارد جنگ بی پایان بین خود خواهند شد. شبیه تجربه لیبی، افغانستان، یوگسلاوی و غیره. مخصوصا که همسایگان ایران بشدت مایل به تجزیه ایران هستند و این را در گذشته و حال ثابت کرده اند.
لازم به توضیح است که من ترک یا کرد و بلوچ و... نیستم.
من فارس هستم. اما می دانم ایران بدون تعارف یک امپراطوری چند ملیتی است و برای بقای آن دو راه بیشتر ندارد تکیه بر حاکمیت اسلامی و یا تجزیه. چرا؟ باید دقت کرد که وقتی حکومت سکولاریزه شود البته پدیده های سکولار مانند نژاد و زبان و قومیت به معنای ملیت تعریف می شود. اما وقتی ایدئولوژی حاکم باشد امت تشکیل می شود که وحدت کلمه دارد و به خاطر عقیده واحد همه مرزهای قومی و نژادی و زبانی را نفی می کند.
روسیه را ببینید که تا تزارها بودند وحدت داشت چرا که از تاجیک تا یاکوت تا بلاروس همه رعیت یک نفر بودند. با رفتن تزارها حکومت روسیه بلافاصله تجزیه شد اما رهبران کمونبست توانست ایدئولوژی واحد را به جای تزار بنشانند و مجددا تاجیک و بلاروس بودن جای خود را به کمونیست بودن و وفاداری به حزب داد. با اقدام گورباچف در به رسمیت شناختن ملیتها آن حکومت از هم پاشید.
ایران هم وضع مشابهی دارد. شاه یا بهتر بگویم شاهنشاه در تمام دوران قبل و بعد از اسلام مالک الرقاب کشور بود و صاحب اختیار همه اقوام و ملیتها بود و صرفا وفاداری محض و شاه پرستی ملاک هویت ایرانی بود.واژه شاهنشاه اصلا به معنی شاه شاهان است. یعنی شاه همه ملیتهای تحت سلطه که هر کدام شاه داخلی خود را داشتند. محمد رضاپهلوی به درستی اعتقاد داشت که اگر برود ایران تبدیل به ایرانستان می شود. کما اینکه با تضعیف قاجاریه و ایجاد مشروطیت و سپس بعد از شهریور 1320 و بعد از بهمن 1357 که هر بار حکومت مطلقه و استبدادی تضعیف شد فورا ایران وارد جنگ داخلی و تجزیه شد. در دوبار اول بازگشت به ایده استبداد شاهنشاهی مطلقه رضاشاه و محمد رضا پهلوی بود که ایران را نجات داد.
در بار سوم اما امام خمینی با جایگزینی حاکمیت شرع و اسلام که ایده مشترک همه اقوام ایرانی بود توانست تجزیه طلبی را مهار کند. اسلام بود که باکری ترک را کنار خرازی اصفهانی و شیخ شویش عرب قرار داد.
این است معنای تاویل و تحقق آیه 103 سوره آل عمران.:\"«واعتصموا بحبل اللـه جمیعا ولا تفر قوا واذکر وا نعمت اللـه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم علی شفا حفر ة من النار فانقذکم منها کذلک یبین اللـه لکم آیاته لعلکم تهتدون\"
اما با سکولاریزه شدن و لیبرالیزه شدن کشور دیگر این مایه وحدت دینی وجود ندارد. شاه مالک الرقاب هم که وجود ندارد. پس وقتی با گسترش ایده جامعه مدنی و دموکراسی ایران محکوم به تجزیه است. چرا که انتخاب نظام دلخواه سیاسی بر اساس قومیت و زبان و نژاد جای رای دادن بر اساس تکلیف و عقیده و ایمان را می گیرد. نتیجه این مساله هم جنگ خونین داخلی دهها ساله است. به هند مدعی دموکراسی نگاه کنید که چگونه حزب بهارتا جاناتا با کنار گذاشتن شعارهای شیک قانون اساسی هند و با تاکید بی سابقه بر ایجاد حکومت هندو و ایجاد نفرت از دشمن مشترکی به نام مسلمانان در همه ملیتهای هندو مذهب، توانست بحرانهای متعدد تجزیه طلبی جنوب هند و مناطق تامیل نشین را به حداقل برساند و مهار کند. صد البته نتیجه آرامش نسبی سیاسی هم شکوفایی بی سابقه اقتصادی بود. البته علاوه بر آن با کنار گذاشتن زبان هندی به عنوان زبان اداری در کل هند و جایگزینی آن با انگلیسی قدم موثر دیگری برای کاهش تنش بین شمال و جنوب هند یافت! البته هنوز کشمیر مسلمان نشین را فقط با نادیده گرفتن قانون اساسی و زور سرکوب خونین توانسته نگه دارد.
صد البته وقتی نویسندگان روشنفکر بدون در نظر گرفتن واقعیتهای تاریخی و بر اساس آرزوهای خود کتاب می نویسند، از گفتن حقیقتهای تلخ به خواننده خودداری می کنند.
اما در این مورد که تنها عامل همبستگی و انسجام کشور حکومت اسلامی است نمی توان با نویسنده موافق بود. خودشان وجود نظام شاهنشاهی را مثال آوردند! انسجام یا چند پاره شدن ایران به هزار عامل بستگی دارد.
واقعیت این است که