قاسمانه
نویسنده:
آمنه نقدی پور
امتیاز دهید
قاسمانه شامل ۹۰ غزل حماسی و در ۱۷۰ صفحه مجموعه شعر دفاع مقدس به قلم آمنه نقدی پور در سال ۱۴۰۱ با حمایت بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس به صورت چاپی منتشر شد
بیشتر
آپلود شده توسط:
amenehnaghdipour
۱۴۰۲/۰۲/۱۰
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قاسمانه
ای آسمانِ شوکت ای زیباترین سُروش
ای از تبارِ احمد، ای فرزندِ انقلاب
ای از نژادِ آرش و از نسلِ آفتاب
ای اقتدارِ فاحِشِ یک بر هزار تن
ای خارِ چشمِ صهیونیزم، ای عزتِ وطن
تو دستِ قدرتِ خدا، در عرصه ی زمین
خُنثاگرِ خِباثتِ تکفیر و بُمب و مین
مختارِ ثانیِ سپاه و ذوالفقارِ دین
نورِ تو از علی و روحت با خدا عجین
خونخواهِ مَظلومِ شهید و رهروِ امام
همخونِ مُختاری و در پیکار و انتقام
تو حُرمتِ زمینی و اُلگوی ناتمام
یک مَکتبِ سِتَبر، با یک عالمه پیام
ای سروِ سربلند، ای هم ریشه ی علی
ای ماهِ بی گزند، ای زیباترین ولی
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
قاسم که به بغدادِ بلا می آید
آن شافعِ روزِ عَرَصات و محشر
سر داده به دشتِ شهدا می آید
آن لحظه ی پاک، آن دَمِ روحانی
گویند به عشقِ نینوا می آید
در قلب، نبرد و عشق در چشمانَش
با سُجده ی عشق، مبتلا می آید
او سعی بر این کرد که شیطان بکُشَد
او از دل مروه با صفا می آید
او کُشت همه، اهرِمَنان را صد روز
شیطان به خَشم و به صدا می آید
بنیامینِ داعشی، ترامپِ بعثی
با دسیسه ای پُر از خطا می آید
دستِ انتقامِ خونِ قاسم، دارد
از خطّ مقدمِ خدا می آید
یارِ سیصد و سیزدهم من هستم
که با قَلَمش جَنگِ شما می آید
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
رضایت گرفت، از پدر، مادرِ خود
مگر می شود بی دعایش شهادت؟
بگو مادرم خواهشِ آخرِ خود
مجوز رسید از پدر ای شهیدم
فدایی بکن، پا و دست و سر ِ خود
اگر با نفربر به آتش زد و رفت
اگر رنگِ خون کرد او سنگرِ خود
اگر روی مین دست و پاهاش جا ماند
به جان رهگشا گشت بر لشکرِ خود
به پشتوانه ی مادری بود نستوه
که نذرِ وطن کرد، نان آورِ خود
اگر همسرش اشک می ریخت یکسر
اگر منع می کرد او، همسرِ خود
حماسه نمی گشت آغاز، هرگز
نمی دید ایران، تن در برِ خود
زنان می گذشتند، از بچه هاشان
ز همسر، برادر، پدر، یاورِ خود
به میدان فرستاد هر زن به جرأت
هم عباس و اکبر و هم اصغرِ خود
خلیلِ خدا گشت، هر زن از این خاک
گذشت از پسر، هر که شد هاجرِ خود
زنی چهار فرزندِ خود را فدا کرد
فرستاد در جبهه، آن دیگرِ خود
چه زن ها که در خطّ اولای جبهه
به چشمانِ خود دیده خاکسترِ خود
زنی، عازمِ جبهه شد تا بگیرد
به خون، انتقامِ گلِ پرپرِ خود
زنی نان پخته است هشت سال در جنگ
شهیدان، نموده است نان پرور ِ خود
یکی بافت ژاکت، یکی دوخت کسوت
یکی ساخت سنگر، که فاتح کند خیبرِ خود
یکی می شود همچو ناهیدِ کرجو
فدایی شده در رهِ باورِ خود
زنانِ هنرمند با شعر و چامه
حماسه به پا کرده در کشورِ خود
زنانِ مقاوم هرآنکس به طرزی
متقن نموده، ره و محورِ خود
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
من زَبونَم فِشَنگ و باروته
قَدِّ صدتا رسانه ام وقتی
دشمنیتون به دین مربوطه
داعِش اصلا، سگِ کیه وقتی
مذهبم خارِ چشمِ دَجّاله
قُدرتم مثلِ بُمبِ هسته ایه
حُکمِ تیرِ رژیمِ اِشغاله
توی جبهه، جهاد و جانبازی
مثلِ بُمبِ انرژی و شَعَفه
عزَّت و دین و سربلندیِ ما
خارِ چشمِ ترامپِ بیشرفه
خیلی زوده که ما را بشناسین
ما فداییِ راهِ الله ایم
لَشکَرِ شیرمردِ ثارالله
تیپِ حَقّ و سِپاهِ الله ایم
کُفر و اِلحاد و اِرتِدادِ شما
لَکّه ی ننگه، خوکای هرزه
دست از پا خطا کنید قطعا
لَشکَرِ ما مُدافِعِ مَرزه
مَرز واسه سپاهِ ما یعنی
اون حدودی که حقِّ مظلومه
هرکُجای جهان، ضعیفی هست
مَرزِ ما از دِفاع معلومه
حُکمِ پیروزیِ سِپاهِ قُدس
اونچه دشمَن از اون کَف کرده
اینه که با شُجاعَت و ایمان
کُفر و تکفیر را هدف کرده
حُکمِ پیروزیِ سپاهِ ما
سینه های سِپَر و ایمانه
دستِ حق پشت ماست با قدرت
ناجیِ ما خدای رحمانه
ذِکرِ زهرا و یا علی و حسین
حتّی وقتی که عرصه ها تَنگه
مُعجزه می کنه برای سِپاه
اسمِ زهرا، کلیدِ هر جنگه
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
سردارِ من برخیز، ما در راهِ پیکاریم
در راهِ اسرائیلِ خونخواره، به خونخواهی
کِشتیِ نوحت را به راه انداخت قاآنی
رؤیا محقق میشود، دیگر چه میخواهی؟
با ناوِ جنگیمان، تِل آویو را هدف کردیم
تا که شود یک تلِ خاک و وادیِ واهی
پَهبادِ فِطرس و اَبابیل، رویِ بیتار است
تُخمِ یهودی، رَخت بربستند در آهی
ما وعده ی این انتقامِ سخت را دادیم
میثاقمان اینجاست، در حیفا، سحرگاهی
تخمِ بهایی را هدف کردیم، در حیفا و در غزه
با بالستیکِ حاج قاسم محو شد، این بقعه ی کاهی
ما عاملانِ قتلِ قاسم را ترور کردیم
بعدش درو کردیم اسرائیلِ سر راهی
آن بی پدرهایی که، دنبالِ پدر بودند
تا ما در آوردیم آنها را زِ گمراهی
گویا نیتانیاهو به عزرائیل زده طعنه
از جانِ ما بیچارگان، دیگر چه میخواهی؟
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
چشمِ تو با پهبادِ ما، بیدار خواهد شد
جنگده هامان روی کاخت، خیو می ریزند
دَربِ امیدِ کاخِ تو، دیوار خواهد شد
یک روزِ بالای سَرَت صدها سلیمانی
در آسمانِ کشورت، احضار خواهد شد
پهبادهای ما همه، قاسم سلیمانیست
اسمش که می آید نخورده، کار خواهد شد
آن فَتحِ خِیبر، یا علی، تکرار خواهد شد
از خونِ قاسم ها، جهان بیدار خواهَد شد
چیزی شبیه معجزه، تکرار خواهد شد
آری ترامپِ بی پدر، سربار خواهد شد
سربازِ ما وقتی به سمتت می شود عازم
سربازِ ما در خاکِ تو، سردار خواهد شد
از اسمِ قاسم، لانه ی تکفیر می لرزد
حالِ بدتان، سوژه ی اخبار خواهد شد
ما ملّتِ توپ و تفنگ و ژسه و جنگیم
از صاعقه تشویشِتان، بسیار خواهد شد
با موشکِ زلزال و رَعد و فاطِر و صافات
قرآنِ ما بر فَرقِتان آوار، خواهَد شد
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
سوگند به موصل و به اَربیل و حَلب
سوگند به شب نخفتَنت در دلِ شب
سوگند به سامرا و اروند و یمن
سوگند به تکّه های تن، توی کَفن
سوگند به خاک بوسنی و هرزگوئین
سوگند به دست حق، که افتاده زمین
سوگند به قدس، مسجدالاقصی، شام
به روحِ ابومهدی و وادی السلام
سوگند به خون های در خاکِ عراق
خون شهدا که هست، داغ اندر داغ
ما منتقمان خونِ قاسم به هدف
در موضع خود مُسلّح و جان بر کف
ما را طلبیدید به میدان ِ نبرد
خونی که بجوشد، نشود هرگز سرد
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
ما در قِبَلِ شهیدها مسئولیم
باید که بپرسیم زِ وجدان چَموش
از بهر چه آمده، به چه مشغولیم؟!
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
ما را بکشید، زنده تر می گردیم
بر ریشه ی سُستتان، تَبَر می گردیم
گَر در پسِ پَرده و به خلوت باشد
اِفشا بکنیم و پُر خَبَر می گردیم
حذفِ فیزیکیِ ما مَحال است دِگَر
زیرا که نرفته باز، بر می گردیم
در قامتِ باکری و گاهی چمران
هر چه بکشید، بیشتر می گردیم
اکنون همه قاسِمیم و فَخری زاده
در هِیبتِ هِمَّت، چه قَدَر می گردیم
حَقّا که شناخت حاج قاسم ما را
ما در دلِ میدان، چو سپر می گردیم
بابایی و دوران و حسینی هستیم
عَبّاس شویم، صد نفر می گردیم
ما ملّتِ ویژه و شگفت انگیزیم
گر کُشته شویم، زنده تر می گردیم
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه
مرهـم و اضطـراب، یعنـی شـعر
از شـهیدان کـه میشـود حرفـی
مـادر در عـذاب، یعنـی شـعر
آنکه مصداق خنجر است به خصم
قاطـع و پـر جـواب، یعنـی شـعر
آنکـه شـیطانِ اَکبَر و تکفیـر
را کُنَـد بی نقـاب، یعنـی شـعر
آنکـه ترفنـد و حُقّههـا را کـرد
همچو نقشـی بر آب، یعنی شـعر
آنکـه حیثیّت اَبَر قـدرت
را کُنـَد چـون حبـاب، یعنی شـعر
در دفـاعِ مقـدّس و جبهـه
پرچـم انقلاب، یعنـی شـعر
مرهـم ِ درد سـینهی زینـب
بـا صـدای ربـاب، یعنـی شـعر
میـن و بمـب و گلولـه و بـاروت
خشم و خون و خشاب، یعنی شعر
مشـتِ پُـر بـر دهـان اسـتکبار
انتقـام و خطـاب یعنـی شـعر
در تَنِ لاله هـای جـان بـر کـف
جوشـش و التهـاب، یعنـی شـعر
شاعر: آمنه نقدی پور
از کتاب قاسمانه