رسته‌ها
دختر گرجی
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 5 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 5 رای
سرآغاز داستان:
سکوت عمیق بر عمارت زندان حکمفرماست. این عمارت چهارضلعی سربی رنگ، زندان مرکزی استامبول است که با "بوسفور" فاصله زیادی ندارد. با اینکه هنوز در برخی نقاط شهر زیبای استامبول سروصدای اغتشاشات بلند است، زندان شهر ساکت و بی اعتنا در کنار گنبد عظیم و گلدسته های سفید مسجد "ایاصوفیه" قد برافراشته است.
ساعت یک بعد از نصف شب است. یک سرباز جلوی در بزرگ آهنی کشیک می دهد. آن طرف در آهنی، در راهرو بزرگ زندان، دو نگهبان مشغول گشت هستند. گاهگاه از سوراخ درها، نگاهی به داخل سلول ها می اندازند. عثمان آقا و محمد افندی، جلوی یکی از درها متوقف می شوند. محمد افندی از پشت میله های سوراخ در، نگاهی به داخل سلول می اندازد و زیر لب می گوید:
ساری ادیب مثل اینکه خوابیده است. اصولا آدم آرامی است و تسلیم سرنوشت خودش شده..
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
168
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1401/06/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دختر گرجی

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
PDF
19 مگابایت
دختر گرجی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک