رسته‌ها
آقا مهدی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 11 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 11 رای
سرآغاز داستان:
بهار بی توجه به اینکه مردم غم دارند، فرا رسیده بود. بهار قشنگی بود اگر چه مردم بهار و نوروز نداشتند. درختان زردآلو و قیسی و هلوی باغستانهای اطراف قزوین به شکوفه نشسته بودند و مانند سالهای شادی و بی غمی زیبایی شکوهمندی داشتند اما در مردم آن کشش و کوشش همیشگی دیده نمیشد و چون گذشته وقتی بهم می رسیدند، لبخند نمی زدند و سلام و خسته نباشی نمی گفتند، کمبود نان و قند و شکر که اساسی ترین ارقام مایحتاج مردم را تشکیل می دادند، یک طرف و مشاهده سربازان و مشاهده سربازان ارتش بیگانه که با پوتین های سنگین، تفنگ بدوش از معابر و گذرگاهها می گذشتند، از طرف دیگر، غم به دل اهالی می نشانید...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
436
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
melorin
melorin
1400/12/26

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آقا مهدی

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
PDF
23 مگابایت
آقا مهدی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک