حیات پسین عاشورا: سوگناکی مناظر ویران و الهیات خاموشی
نویسنده:
علی قاسمی
امتیاز دهید
سوژه شیعی میتوانست در فاصله از مقتل بایستد، و مقتل را بدل به منظرهی جهان کند، اما به جای آن، مقتل را به مزار بدل ساخت، حال آنکه میتوانست مقتل را منظر و منظره خویش سازد. مقتل به مثابه منظرهی جهان، میتوانست به تحقق حال و نگاه خیرهای ماخولیایی بیانجامد که جهان را در ویرانی و وضعِ تاریخی-طبیعیاش منکشف سازد.
در مواجهه با این منظرهی ویرانی، مجال سخن تنگ میآید؛ آنکه به راستی پروای این منظرهی ویران را دارد، سودای بدستدادن روایتی بازنمایاننده از آن را فرومینهد، چرا که دانسته است غایت بازنمایی، فراموشی، و آنگونه معنادارساختنی است که گرچه شاید بر مدار مرثیه و تعزیت بگردد و یادوارهها برپاسازد، اما در حقیقت سرِ آن دارد تا به هر قیمت، و به رغم گشودهبودن زخم ویرانی، روال عادّی زندگی را از سر گیرد.
واقعه که سایهای از ویرانی را بر منظرهی جهان افکنده، در مقام خلئی برسازنده، سامان سخن شیعی را بنیان نهاده است، اما خودش در شمار عناصر مثبت آن نبوده و از حیث مکانشناختی دقیقاً “درون” آن نیست که بر حسب مقرّرات عقلانیت و معناداریِ آن سامان، بر حسب الهیاتی مثبت، بتوان روایتش کرد. آنچه بر جای مانده همین ویرانه است، و از پس آن، آنچه نظرگیر است تنها همان تکهپارهها و بقایای ویرانی است که نظّارگان را وامیدارد نگاه از آسمان برگیرند و بر آوار و مخروبههای تاریخِ طبیعی خیره سازند و از ویرانه سیاههای دقیق و مطول بردارند؛ بدینترتیب سوگناکی ویرانه به آنگونه تاملی راه میبرد که شاید بتوان الهیاتِ خاموشی نامش نهاد.
بیشتر
در مواجهه با این منظرهی ویرانی، مجال سخن تنگ میآید؛ آنکه به راستی پروای این منظرهی ویران را دارد، سودای بدستدادن روایتی بازنمایاننده از آن را فرومینهد، چرا که دانسته است غایت بازنمایی، فراموشی، و آنگونه معنادارساختنی است که گرچه شاید بر مدار مرثیه و تعزیت بگردد و یادوارهها برپاسازد، اما در حقیقت سرِ آن دارد تا به هر قیمت، و به رغم گشودهبودن زخم ویرانی، روال عادّی زندگی را از سر گیرد.
واقعه که سایهای از ویرانی را بر منظرهی جهان افکنده، در مقام خلئی برسازنده، سامان سخن شیعی را بنیان نهاده است، اما خودش در شمار عناصر مثبت آن نبوده و از حیث مکانشناختی دقیقاً “درون” آن نیست که بر حسب مقرّرات عقلانیت و معناداریِ آن سامان، بر حسب الهیاتی مثبت، بتوان روایتش کرد. آنچه بر جای مانده همین ویرانه است، و از پس آن، آنچه نظرگیر است تنها همان تکهپارهها و بقایای ویرانی است که نظّارگان را وامیدارد نگاه از آسمان برگیرند و بر آوار و مخروبههای تاریخِ طبیعی خیره سازند و از ویرانه سیاههای دقیق و مطول بردارند؛ بدینترتیب سوگناکی ویرانه به آنگونه تاملی راه میبرد که شاید بتوان الهیاتِ خاموشی نامش نهاد.
آپلود شده توسط:
saharnak
۱۴۰۰/۱۱/۰۹
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حیات پسین عاشورا: سوگناکی مناظر ویران و الهیات خاموشی