رسته‌ها

در کشور شوراها: یادداشت های سفر اتحاد جماهیر شوروی

در کشور شوراها: یادداشت های سفر اتحاد جماهیر شوروی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 12 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 12 رای
محمدعلی اسلامی ندوشن را می‌توان یک سفرنامه نویس قهار، قصه‌گویی مسلط، محققی کامل و مترجمی جامع دانست که در هر کدام از وادی‌های نقد و داستان و ترجمه و تحقیق و سفرنامه ید طولایی دارد و در هر کدام از این وادی‌ها بسیط است و صاحب‌نظر. دکتر اسلامی در این کتاب با نثری زیبا و عمیق به بررسی تضادهای فرهنگی قبل و بعد از انقلاب اکتبر روسیه پرداخته است. این کتاب نوشته‌ای فاخر در ادبیات فارسی محسوب می‌شود. اسلامی ندوشن سفرنامه خود اینگونه آغاز می‌کند: «سفر به اتّحاد جماهیر شوروی بر اثر دعوتی بود که از جانب «مؤسسه ایراشناسی آکادمی علوم شوروی‌» صورت گرفت‌. در پائیز ۱۳۵۲ طی یک ماه از شهرهای مسکو و لنینگراد (پطرزبورگ‌) و سپس در شرق از دوشنبه (مرکز تاجیکستان‌) و تاشکند و سمرقند و بخارا در ازبکستان‌، دیدن کردم‌. دوست و دشمن درباره شوروی زیاد حرف زده‌اند، ولی من در این کتاب کوشیده‌ام که نه این باشم و نه آن‌. حالتی برتر از دوستی و دشمنی هست و آن بینش به انصاف است‌».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
394
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1400/06/08

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در کشور شوراها: یادداشت های سفر اتحاد جماهیر شوروی

تعداد دیدگاه‌ها:
1
کتاب در کشور شوراها نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
خلاصه:سفر به‌ روسیه، ازبکستان‌، تاجیکستان‌
*نه‌ در مسجد گذارندم‌ که‌ رندی‌ نه‌ در میخانه‌ کاین‌ خمار خام‌ است‌ *
*میان‌ مسجد و میخانه‌ راهی‌ است‌ غریبم‌، عاشقم‌، این‌ ره‌ کدام‌ است‌؟ *
«منسوب‌ به‌ احمد جام‌»
سفر به‌ اتّحاد جماهیر شوروی بر اثر دعوتی‌ بود که‌ از جانب‌ «مؤسسه ایراشناسی آکادمی‌ علوم‌ شوروی‌» صورت‌ گرفت‌. در پاییز 1352 طی یک ماه‌ از شهرهای مسکو و لنین‌ گراد (پطرزبورگ‌)، و سپس‌ در شرق‌ از دوشنبه‌ (مرکز تاجیکستان‌) و تاشکند و سمرقند و بخارا در ازبکستان‌، دیدن‌ کردم‌. یک سال‌ و نیم‌ بعد (1354)، یادداشت‌های‌ این‌ سفر از جانب‌ «انتشارات‌ توس‌» نشر شد.
در دیباچه‌ آن‌ آمده‌ است‌:
«دوست‌ و دشمن‌ درباره‌ شوروی‌ زیاد حرف‌ زده‌اند، ولی من‌ در این‌ کتاب‌ کوشیده‌ام‌ که‌ نه‌ این‌ باشم‌ و نه‌ آن‌. حالتی برتر از دوستی و دشمنی‌ هست‌ و آن‌ بینش‌ به‌ انصاف‌ است‌.»
«همین‌ طرح‌ بیطرفانه موضوع‌ موجب‌ گشت‌ که‌ هواداران‌ و مخالفان‌ شوروی‌، هر دو از این‌ کتاب‌ ناخشنود شوند. گروهی برای‌ آنکه‌ از آن‌ انتقاد کرده‌ بودم‌، و گروه‌ دیگر برای‌ آنکه‌ بقدر دلخواه‌ آنان‌ از آن‌ انتقاد نکرده‌ بودم‌.»
انتشار این‌ کتاب‌ سالها پیش‌ از فروپاشی شوروی‌ بود، ولی‌ در همان‌ سفر یک ماهه‌ نشانه‌ هایی‌ دیده‌ بودم‌ که‌ از یک‌ تغییر نه‌ چندان‌ دور حکایت‌ می‌کرد، و آن‌ را نا گفته‌ نگذاشتم‌.
اینک‌ چند عبارت‌ از کتاب‌:
آزادی‌: «آزادی‌ همان‌ چیزی است‌ که‌ شما را از داشتن‌ آن‌ منع‌ بکنند.»
انسان‌ نو در شوروی‌: «نخستین‌ مشکل‌ آن‌ است‌ که‌ زندگی‌ روحی‌ مردم‌ وابسته‌ به‌ دستگاه‌ عظیم‌ دولت‌ گردیده‌ و این‌ دستگاه‌ که‌ قدرت‌ بلامعارض‌ است‌، به‌ علّت‌ همین‌ بلامعارض‌ بودن‌ به‌ صورت‌ کانون‌ منحصر مجذوبیّت‌ و مرعوبیّت‌ درآمده‌ است‌.
جذب‌ می‌کند: برای‌ آنکه‌ هر کس‌ هرچه‌ بخواهد باید از او بخواهد، و او آن‌ را نمی‌دهد مگر آنکه‌ خواهنده‌ را در قالب‌ دلخواه‌ خود بگنجاند. در نتیجه‌ کسانی که‌ به‌ او روی‌ می برند، باید ناگزیر از استقلال‌ فکر و ابتکار و سرزندگی‌ خود چشم‌ بپوشند.»
می ترساند: «برای آنکه‌ مرجع‌ تعیین‌ سرنوشت‌ منحصر به‌ همان‌ یکی‌ است‌ و او خود را در برابر هیچ‌ قدرتی‌ جوابگو نمی‌داند و در این‌ صورت‌ خواه‌ ناخواه‌ امنیّت‌ قضایی‌ و حقوق‌ اوّلیه‌ انسان‌ بی دفاع‌ می ماند.»
کتاب‌ با این‌ چند عبارت‌ پایان‌ می‌یابد:
«اگر قرار باشد که‌ سوسیالیسم‌ نیز کم‌ و بیش‌ با همان‌ شیوه‌های‌ دنیای‌ کهنه‌ و شکست‌ خورده‌ راه‌ بسپرد، تنها رنگ‌ حکومت‌ تغییر کرده‌ و حال‌ آنکه‌ آنچه‌ دنیا تشنه آن‌ بوده‌است‌، جامعه‌ متفاوت‌ است‌، نه‌ حکومت‌ متفاوت‌.»
و در انتها اظهار امیدواری‌ می‌شود:
«این‌ اعتقاد برای‌ من‌ هست‌ که‌ مردم‌ روسیه‌ دارای‌ نیروی‌ روحی‌ شگفت‌آوری هستند، که‌ خود را فرو می‌گیرد برای‌ آنکه‌ فوران‌ کند. دستاوردهای تمدنی‌ و فرهنگی‌ آنان‌ چه‌ قبل‌ از انقلاب‌ و چه‌ بعد از انقلاب‌ (در علم‌) گواه‌ روشنی‌ بر این‌ معناست‌. بنابراین‌ در آنجا نیز با آنکه‌ شب‌ به‌ پایان‌ رسیده‌، هنوز افسانه‌ تمام‌ نشده‌ است‌.»
به‌ پایان‌ آمد این‌ دفتر، حکایت‌ هم‌ چنان‌ باقی‌...
توجّه‌ شود که‌ این‌ مطالب‌ شانزده‌ سال‌ پیش‌ از فروپاشی شوروی‌ نوشته‌ شد.
آنچه‌ بیش‌ از هرچیز کمک‌ به‌ فروپاشی نظام‌ آن‌ کشور و اروپای‌ شرقی‌ کرد اینها بود: نبود آزادی‌، نبود شوق‌ و نبود پنجره روحی‌. همان‌ زمان‌ در فصل‌ «انسان‌ نو» کتاب‌ به‌ این‌ نقص‌ اشاره‌ کردم‌، و با آنکه‌ آن‌ زمان‌ نظام‌ شوروی‌ هنوز محکم‌ به‌ جای‌ خود نشسته‌ بود، بویی‌ از تغییر را از آن‌ می‌شنیدم‌.
در کشور شوراها: یادداشت های سفر اتحاد جماهیر شوروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک