رسته‌ها
مناظره هایی در باب وجود خداوند
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 16 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 16 رای
با مقدمه ای از: زهیر باقری نوع پرست

در این کتاب سه مناظره میان فیلسوفان در رابطه با وجود خداوند به فارسی برگردانده شده است.
آیا علم خدا را به خاک سپرده است؟ / مناظره ریچارد داوکینز و جان لنکس
آیا خدا وجود دارد؟ / مناظره تئودور درینج و ویلیام لین کریگ
آیا خدایی وجود دارد؟ / مناظره پیتر سینگر و جان لنکس
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
140
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
relativist
relativist
1400/03/10

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مناظره هایی در باب وجود خداوند

تعداد دیدگاه‌ها:
87
اینکه چگونه است که به مدت 5 روز تلاش می کنم نظرم را در پاسخ به سیاوش عزیز قرار دهم ولی هر بار پیغامی دریافت می کنم که نظر بنده غیر مجاز تشخیص داده شده است را نمی دانم. دیدگاهی که خوانده نشده، چطور در کتابناک غیر مجاز تشخیص داده می شود؟
1- اگر طرف نتوانست دیه بدهد و وضعیت اقتصادی خبوی نداشت چکار باید کرد ؟ 2- فرض ما فقط ایران نیست . ما بحث تئوریک می کنیم . . . اگر روزی در زندان های ایران ، بجای صنار سه شاهی ، حقوقهای خیلی خوبی داده شد ( یا کشوری بود که می توانست چنین حقوقی بدهد ) آن موقع پاسخ شما چیست ؟ 3- در خصوص نماز خواندن به زبان و شیوه دلخواه ، با شما موافقم ( یعنی دلم به همین حرف شما گواهی می دهد . البته شاید هم اشتباه کنم ! ) ولی دوست عزیز ، بین خودمان باشد برخی اوقات از من هم روشنفکر تر می شوی ها ! 4- شما اگر یک بار نماز صبح را فراموش کنی باید به شما گفت : بی نماز و تارک نماز ؟ اگر یک بار - بنا به هر دلیلی - دروغ گفتی باید به شما گفت : دروغگو ؟ اگر یک بار نتوانستی کظم غیظ کنی باید گفت شما آدم خشمگین و عصبی هستی ؟ اگر یک بار دیر به سر کار اداره رسیدی باید گفت شما کارمند بی انضباطی هستی ؟ خوب دوست عزیز اکثر کسانی که بار اول بر اثر حادثه یا خشم و اتفاق ، مرتکب قتل شده اند قاتل نیستند فراموش نمی کنم طرف در درگیری می خواسته بود از خودش دفاع کند طرف مقابل را هل می دهد آن یارو می خورد زمین سرش به جدول و ضربه مغزی می شود و می میرد ، آخر کجای این می شود : قاتل ! قاتل به کسی می گویند که از روی نقشه و برنامه ریزی و با نیت قبلی مرتکب قتل شده و در تکرار آن نیز هیچ ابایی ندارد . . .
1-خب اگر خانواده مقتول تا این اندازه به مشکل اقتصادی می خورند که بعضاً به تن فروشی روی آورند، می توانند به جای قصاص دیه تعیین کنند. همین الان با حقوق کارگری، خرج یک خانواده دو نفره در نمی آید، اینها چطور می خواهند با حقوقی که در زندان می دهند (که با صنار سه شاهی فرقی ندارد)، خرج دو خانواده را بدهند؟ 2- من فرق جنایتکار واقعی با غیر واقعی را نفهمیدم. اگر کسی چهار بار در زندگی دچار خشم آنی شود و چهار نفر را لت و پار کند، جنایتکار غیرواقعی است چون در خشم آنی و بدون برنامه ریزی قبلی مرتکب قتل شد؟ 3-هیچ جای قرآن نفرموده چند رکعت نماز بخوانیم. به همین جهت شما آزادید که به هر تعداد رکعتی که خواستید نماز بخوانید. وقتی در آیه 14 سوره طه به موسی علیه السلام می فرماید که نماز را برای یاد من به پا دار، یعنی 2 رکعت نماز صبح و 4 رکعت ظهر و ....؟ یا به زبان عربی بخوان؟ البته که نه! نه شکل نماز موسی مثل نماز من و شماست و نه زبان آن یکی است و نه مفهوم عبارات یکسان است. وقتی موسی به زبانی نماز می خواند که متفاوت با زبان ماست و مورد قبول خدا واقع می شود، چرا من و شما نتوانیم نماز را به شکل دیگری بخوانیم که مورد قبول خدا باشد؟ البته برای حفظ وحدت، تعداد رکعات یکسان و زبان یکسان بهتر است، ولی واجب نیست. بالاخص که جواز نماز خواندن به زبان دیگر در قرآن هم آمده است. وقتی زبان را بتوان تغییر داد، چرا تعداد رکعات را نتوان؟ 4- واقعاً اخلاق قرآن باید زیربنای احکام باشد یا احکام باید زیربنای اخلاق باشد؟ بحث روشنفکران دینی همین است. به گمان بنده هم اخلاق و هم احکام، هر دو زیربنای زیست مومنانه است و هیچ کدام بر دیگری تفضل و برتری ندارد.
1- قاتل می تواند در زندان کار کند ( همانگونه که در حال حاضر در اکثر زندانهای کشور ، کارگاههای تولیدی وجود دارد - مثلا در شهر ما زندانیان ، وسایل اسباب بازی و بدنسازی برای شهرداری می سازند ) و مخارج خانواده خودش و حتی خانواده مقتول را بدهد ولی با کشتن او ، دو خانواده ( خانواده خودش و خانواده مقتول ) بدون خرجی می مانند و به احتمال زیاد ، زنان آنها به کارهای خلاف روی می آورند 2- من گفتم برای جنایتکاران واقعی اعدام شدن بهتر است تا مجازات حبس ابد . ولی اکثر قاتلین که برای بار اول و از روی خشم مرتکب قتل شده اند جنایتکار نبوده اند3- اگر سنت متواتر را کنار بگذاریم در کجای قرآن گفته : چگونه و چند رکعت ، نماز بخوانید ؟ ( البته می توان مثالهای متعدد دیرگی نیز در این رابطه ذکر کرد )3- تمام مشکل امثال ما با متدینین ! این است که دوستان شرعیات را زیر بنا و مقدمه اخلاقیات و انسانیت می دانند ولی امثال من : اخلاقیات و انسانیت و نیکی را زیر بنای شرعیات می دانیم و در این دو نگاه تفاوت از زمین تا آسمان است . مثال : زن اگر آگاه عفیف و پاک باشد با چادر یا بدون چادر مشکلی ایجاد نمی شود ولی زن اگر آگاه و عفیف نباشد داخل هزار چادر و قلعه هم که پنهان شود کار خودش را می کند به قول ضرب المثل ( ناپسند ! ) همشهری های من : ( زن خطاب به شوهر بیمار و متشرع ) : مرد ، دیوار نکش به بوم ( پشت بام ) من اگر بخام ، میدم از سوراخ ناودون ! ( البته بخشید در مثل مناقشه نیست ! )

1- البته در مسئله قصاص بحث پیشگیری مطرح است ولی همه ی مسئله در پیشگیری خلاصه نمی شود. چرا که اگر به آیه 33 سوره اسراء نگاه کنیم، برای ولی مقتول، سلطان قرار داده شده است. یعنی مسئله "حق دم" هم هست. من نمی فهمم چطور شما با کشتن قاتل، مصیبت را دو برابر می کنی. قاعدتاً مصیبت خانواده مقتول که دو برابر نمی شود که اگر می شد، دیگر قاتل را قصاص نمی کردند. مگر اینکه شما مجموع مصیبت های موجود در این حادثه را دو برابر کنید که چندان مفهومی در این سخن نیست. شما با حبس ابد قاتل هم منجر به فلاکت اقتصادی یک خانواده می شوید و تنها با قصاص قاتل، فلاکت اقتصادی ایجاد نمی شود. مگر اینکه منظورتان این باشد که قاتل را بعد از قتل آزاد کنند تا خانواده اش به فلاکت اقتصادی دچار نشود. روحیات شما خیلی عجیب است. اعمال شاقه و جان کندن یک انسان، با قصاص شرعی متفاوت است. همانگونه که شما شرعاً و اخلاقاً مجاز به قتل یک انسان بی گناه نیستید، چنین مجوزی هم برای زجرکش کردن بندگان خدا ندارید. همین استدلال ها را هم آقایان در شکنجه گاه های خود دارند. قاتل حتی ممکن است آمرزیده شود و با توبه، خداوند او را رحمت کند. ولی قصاص او سر جایش هست. شما با چه استدلالی میخواهید توجیه شرعی برای اعمال شاقه بیابید؟ اگر اعدام شدن بهتر از زندانی شدن قاتل است، شما مجاز نیستید که چیزی بیش از آنچه سزاوار اوست نصیبش کنید. وانگهی، اگر اعدام شدن بهتر از حبس ابد است، پس چرا در محاکم قضایی به عنوان تخفیف در مجازات در نظر گرفته می شود؟ اگر از چند نفر قاتل سوال کنید که قصاص می خواهید یا حبس ابد؟ به نظر شما چند درصد ایشان می گویند قصاصمان کنید چون حبس ابد بدتر است؟ 2- من از ایرادات شرعی اقدامات انتسابی شما به حضرت علی می گذرم و با درست یا نادرست بودن استدلال شما هم کاری ندارم (که البته نادرست است). ولی در بهترین حالت اگر تمام حرف شما را بپذیریم، معنایش این نیست که چون بخش اخلاقی قرآن پیاده نمی شود، احکام را هم تعطیل کنیم. بلکه چون احکام هست، اخلاقیات را هم باید پیاده نمود. 3-سنت متواتر در خوشبینانه ترین حالت یعنی مکتوبی که نزدیکترین آن فاصله 200 ساله با پیامبر دارد. ما جز قرآن، چیزی را جزو اسلام نباید بدانیم. ولی فرض می گیرم که سنت متواتر را هم به لطایف الحیلی وارد اسلام کنیم. بفرمایید از کجای این سنت متواتر نتیجه گرفتید که قتل در شرایط خشم آنی را جزو قتل غیر عمد می داند؟ اگر قتل از روی خشم آنی، غیرعمد باشد که اصلا قاتل را نباید به زندان انداخت. ولو به قدر یک روز! همانگونه که اگر دیوانه ای مرتکب قتل شود او را قصاص نمی کنند و به زندان هم نمی فرستند بلکه راهی دارالمجانین می کنند. قتل از روی خشم یا مستی، قتل عمد است و قاتل بی تردید باید در صورت عدم رضایت اهل مقتول، قصاص گردد.
کتب فقهی تا جایی که منطبق با آیات قرآن و سنت متواتر نبی اکرم است را چرا قبول نداشته باشیم ؟ در مواردی هم که تحقیق خود ما به جایی نمی رسد ( مثلا در خصوص دست بسته یا دست باز خواندن نماز ! ) باید طبق عرف مردم همان محل عمل کنیم ( الزموا بالسواد الاعظم - ید الله مع الجماعه - و شاورهم فی الامور و . . . ) و به خاطر مسائل ریز شرعی ، در امت اسلام ، ایجاد نفاق و تفرقه و اختلاف نکنیم . . .
چه ربطی دارد ؟ نمی شود که یک گوشه اسلام را گرفت و یک گوشه آنرا رها کرد . اگر لاتقربو الصلوه داریم ( یعنی به نماز نزدیک نشوید ) در ادامه اش داریم : و انتم سکاری ( در حالت مستی ) . . . نمی شود که از اسلام ، فقط داغ و درفش آنرا اجرا کرد ! همان اسلام که می گوید دست دزد را قطع کنید پیامبرش ، خمس و زکوه را می گرفته ( و مردم هم پرداخت می کردند ) و خرج فقرا و نیازمندان می نموده و بعد دست دزد را قطع می کرده که جناب دزد ، بهانه ای نداشته باشد که مثلا : من از روی فقر و بدبختی دست به دزدی زدم . جوانی را نزد حضرت علی می آورند که استنماء کرده ! حضرت چند تا چوب کف دست او می زند و بعد مقداری پول به او می دهد که حلاا برو ازدواج کن ولی ظاهرا شما فقط با چوب زدنش موافقید زیرا پرداخت پول دردسر دارد ! یا امکان پذیر نیست ولز زدن چوب و شلاق و برقراری مجازات اعدام که خرجی ندارد ! تمام خرجش ، یک طناب دار است و یک آدم قلدر بی عاطفه به نام جلاد و یک نوک قلم قاضی ! ولی رشد اقتصادی جامعه و دریافت مالیات از ثروتمندان و پرداخت حق بیمه بیکاری و . .. به فقرا اینها خیلی دردسر دارد ! ما هم خیلی سریع می رویم سراغ کار آسان تر و به خیال خودمان مشکل را حل کرده ایم ولی مشکل سال به سال رشد می کند زیرا همه جانبه به موضوع نگاه نمی کنیم و از اسلام فقط فقهیات و شرعیات آنرا گرفته ایم در حالی که آنرا از روح و عاطفه و آگاهی و اخلاق خالی کرده ایم . . . .
در قصاص قتل ( از روی خشم ) مصیبت های زیادی وجود دارد : یک خانواده برای از دست دادن عزیزش ، دچرا شدیدترین آسیب های روحی و جسمی شده و حتی از نظر اقتصادی ، دچار فلاکت می شود . آنگاه شما می آیی و با کشتن یک نفر دیگر ، این مصیبت را دو برابر می کنی ! اگر واقعا بحث پیشگیری مطرح است ( و اینکه دیگران در ارتکاب قتل ، جری نشوند ) شما می توانی زندان با اعمال شاقه درست کنی و روز و شب تصاویر جان کندن قاتلین در این زندان ها را نشان دهی ! می توانی فیلم و سریال بسازی و مصیبت ها ارتکاب قتل را نشان دهی . می توانی قاتل را به حبس ابد محکوم کنی و اخبار و تصاویر آنرا در جامعه منتشر کنی . باور کن برای بسیاری از جنایتکاران واقعی ، اعدام شدن بهتر است تا زندانی شدن !
1- من انتظار ندارم با وجود قصاص ، آمار قتل عمد به صفر برسد ولی اگر با وجود قانون قصاص ، آمار قتل هر سال بالاتر هم برود بدون شک یک گوشه کار می لنگد !2- اگر سری به کتب فقهی بزنید تقریبا اکثر قوانین شرعی فقط بر کسی بار می شود که دارای عقل باشد یعنی فقدان عقل بسیاری از تکالیف را ساقط می کند . خشم ، نوعی جنون آنیست ( ما در قانون : جنون آنی هم داریم ) چرا باید کسی که در حال بی عقلی ، مرتکب عملی شده را مجازات کنیم ؟3- شما در ایران مدینه النبی بساز بعد بیا و همه را از دم قصاص کن ! در شهری که همه مانند برادر و خواهر زندگی می کردند و جان برای هم می هند اگر کسی مرتکب قتل عمد شد او را باید صد بار به جای یک بار ، قصاص کرد !
1-آمار قتل تنها معلول قوانین جزایی و کیفری نیست. وضعیت اقتصادی، تنش های سیاسی، مهاجرت نخبگان، آزادی رسانه، وضعیت بهداشت و درمان، فساد حکومتی، همه و همه اگر در طی چند سال ثابت بود ولی تنها آمار قتل بالا رفته، سخن شما درست است. ولی وقتی در همه ی عرصه ها روند نزولی و بلکه سقوط را شاهد باشیم، دخیل دانستن قصاص در ماجرا معقول نیست. 2-وقتی نه من و نه شما این کتب فقهی را قبول نداریم، چرا از آن ها سند بیاوریم؟ توجیه جنون آنی، معنایش جواز دادن به قتل در درگیری هاست. همان اندازه بی مبنا و غیر عقلی است که بگوییم فرد مست می تواند آدم بکشد و قصاص نشود! 3-این هم از آن مغالطات است. حالا که در مدینه النبی نیستیم، پس شرابخانه هم دایر کنیم و قصاص را برداریم و نماز هم نخوانیم و خدا هم به اعتبار اینکه در مدینه النبی نبودیم، قلم عفو بر معاصی ما خواهد کشید.
من حقیقتاً جایی آماری از میزان قتل در قبل از انقلاب نخوانده ام و سوال سختی می پرسید. وقتی می فرمایید قصاص "به ندرت اتفاق می افتاد"، یعنی قصاصی بوده و حبس طولانی مدت، جایگزین آن نمی شد. وگرنه همان قصاص را هم بر می داشتند. قتل بر اثر نزاع و خشم و عصبانیت، همان قتل عمد است و بایستی حکم قصاص جاری شود. در غیر اینصورت هر کسی با توسل به بهانه ای به نام "خشم آنی"، می تواند خیلی ها را به دیار باقی بفرستد. قتل عمد الزاماً قتل با نقشه قبلی نیست. با این حساب هر کسی که عصبانی شود می تواند طرف مقابل را به قتل رسانده و از مجازات هم فرار کند. ژاپن مد نظر شما خیلی وقت است که از ژاپنی که ویل دورانت از آن صحبت می کند فاصله گرفته است. در مواردی یک سور به غربی ها هم زده اند. آیا اینکه یکی از فواید قصاص پیشگیری است، به این معناست که یعنی باید در سال های آینده به صفر برسد؟ البته که نه! البته که قتل هم اتفاق خواهد افتاد. مسئله مهم، پایین نگه داشتن آمار آن است. می توان تصور نمود جامعه ای که با وجود قصاص، آمار جنایت در آن بالاست، بدون آن دیگر به چه قتلگاهی تبدیل می شود. بالاترین نرخ اعدام، با بالاترین نرخ قصاص متفاوت است. زورگیر و مخالف سیاسی و متجاوز به عنف و رشوه گیران را به لطایف الحیل در آرامگاه خواباندن، با قصاص قاتلین فرق دارد.
مناظره هایی در باب وجود خداوند
عضو نیستید؟ ثبت نام در کتابناک