قطعه شعری زیبا که مطمئنا سعدی برای سنگ مزارش سروده بود اما کسی آن شعر را بر سنگ قبرش ننوشت ولی این شعر ۱۵۰ سال بعد از مرگ سعدی در سوماترا ( اندونزی ) بر مزار حسام الدینابن امین که مسلمانی هندوستانی بود نوشته شده بود :
*بسیار سالها به سر خاک ما رود *
*کاین آب چشمه آید و باد صبا رود*
*این پنج روزه مهلت ایام آدمی *
*برخاک دیگران به تکبر چرا رود؟*
*ای دوست برجنازه دشمن چو بگذری *
*شادی مکن که بر تو هم این ماجرا رود *
*خاکت در استخوان رود ای نفس خیرهچشم *
*مانند سرمهدان که در توتیا رود *
*دامنکشان که میرود امروز بر زمین *
*فردا غبار کالبدش بر هوا رود *
*دنیا حریف سفله و معشوق بیوفاست*
*چون میرود هر آینه بگذار تا رود *
*این است حال که تو بینی به زیر خاک*
*تا جان نازنین که برآید کجا رود ؟*
*بر سایبان حسن عمل اعتماد نیست *
*سعدی مگر به سایه لطف خدا رود *
«سعدیا،چون تو کجا نادره گفتاری هست//یا چو شیرین سخنَت نخل شکرباری هست»
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست//هیچم ار نیست تمنای تواَم باری هست
«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست//یا شب و روز بجز فکر تواَم کاری هست»
لطف گفتار تو شد دامِ رهِ مرغِ هوس//به هوس بال زد و گشت گرفتار قَفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس//موسی اینجاست بنهد رخت به امّید قَبَس
«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس//که به هر حلقهء زلف تو گرفتاری هست»
بیگلستان تو در دست بجز خاری نیست//به ز گفتار تو،بیشایبه،گفتاری نیست
فارغ از جلوهء حسنت در و دیواری نیست//ای که در دارِ ادب غیر تو دیّاری نیست
«گر بگویم که مرا با تو سروکاری نیست//در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»
دل ز باغ سخنت وَرد کرامت بوید//پیرو مسلک تو راه سلامت پوید
دولت نامِ تو حاشا که تمامت جوید//کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
«هرکه عیبم کند از عشق و ملامت گوید//تا ندیدهست ترا بر مَنَش اِنکاری هست»
روز نبود که به وصف تو سخن سرنکنم//شب نباشد که ثنای تو مکرّر نکنم
منکر فضل ترا نهی ز منکر نکنم//نزد اعمی صفت مهر منوّر نکنم
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم//همه دانند که در صحبت گل خاری هست»
هرکه را عشق نباشد،نتوان زنده شمرد//و آنکه جانش ز محبّت اثری یافت،نمرد
تربت پارس چو جان جسم تو در سینه فشرد//لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد
«باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد// آب هر طیب که در کلیهء عطاری هست»
سعدیا نیست به کاشانهء دل غیر تو کس//تا نفس هست به یاد تو برآریم نفس
ما بجز حشمت و جاه تو نداریم هوس//ای دَم گرمِ تو آتش زده در ناکس و کس
«نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس//که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست»
کامِ جان پرشکر از شعر چو قند تو بُوَد//بیت معمور ادب طبع بلند تو بود
زنده جان بشر از حکمت و پند تو بود//سعدیا گردنِ جانها به کمندِ تو بود
«من چه در پای تو ریزم که پسندِ تو بود//سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست»
راستی دفتر سعدی به گلستان مانَد//طیّباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فُرقان ماند//و آنکه او را کند انکار به شیطان ماند
«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند//داستانی است که بر هر سر بازاری هست»
تضمین شعر سعدی بوسیله ملک الشعراء بهار
غزلیات سعدی تا کنون توسط خواننده های بسیاری به آواز خوانده شده
از آن جمله می توان شاهکارهایی از محمدرضا شجریانرا نام برد که در آلبوم هایی مثل دستان و نوا مرکب خوانی منتشر شده اند.
اما در میان آوازهای ایشان با اشعار سعدی، عزلی با مطلع " مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام // تو فارغی و به افسوس میرود ایام" همراه با تار محمدرضا لطفی در گوشه راک که در برنامه گلهای تازه 160 پخش شده است
کمتر شنیده شده به غایت زیباست و اگر نتوان گفت به زیبایی شعر افزوده ، حق مطلب در آن به کمال ادا شده است. لینک دانلود:
http://ghadimiya.persiangig.com/%da%af%d9%84%d9%87%d8%a7%db%8c%20%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87/160%20GT%e2%99%ab%e2%99%abwww.ghadimiya.com%e2%99%ab%e2%99%ab.mp3
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غزلیات سعدی
*بسیار سالها به سر خاک ما رود *
*کاین آب چشمه آید و باد صبا رود*
*این پنج روزه مهلت ایام آدمی *
*برخاک دیگران به تکبر چرا رود؟*
*ای دوست برجنازه دشمن چو بگذری *
*شادی مکن که بر تو هم این ماجرا رود *
*خاکت در استخوان رود ای نفس خیرهچشم *
*مانند سرمهدان که در توتیا رود *
*دامنکشان که میرود امروز بر زمین *
*فردا غبار کالبدش بر هوا رود *
*دنیا حریف سفله و معشوق بیوفاست*
*چون میرود هر آینه بگذار تا رود *
*این است حال که تو بینی به زیر خاک*
*تا جان نازنین که برآید کجا رود ؟*
*بر سایبان حسن عمل اعتماد نیست *
*سعدی مگر به سایه لطف خدا رود *
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
حضرت سعدی، غزل ۵۰۹، بیت دوم
نه پای رفتن از این ناحیت نه جای مقام
انصافا این سعدی کارش تو عاشقی واقعا درست بوده...
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست//هیچم ار نیست تمنای تواَم باری هست
«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست//یا شب و روز بجز فکر تواَم کاری هست»
لطف گفتار تو شد دامِ رهِ مرغِ هوس//به هوس بال زد و گشت گرفتار قَفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس//موسی اینجاست بنهد رخت به امّید قَبَس
«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس//که به هر حلقهء زلف تو گرفتاری هست»
بیگلستان تو در دست بجز خاری نیست//به ز گفتار تو،بیشایبه،گفتاری نیست
فارغ از جلوهء حسنت در و دیواری نیست//ای که در دارِ ادب غیر تو دیّاری نیست
«گر بگویم که مرا با تو سروکاری نیست//در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»
دل ز باغ سخنت وَرد کرامت بوید//پیرو مسلک تو راه سلامت پوید
دولت نامِ تو حاشا که تمامت جوید//کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
«هرکه عیبم کند از عشق و ملامت گوید//تا ندیدهست ترا بر مَنَش اِنکاری هست»
روز نبود که به وصف تو سخن سرنکنم//شب نباشد که ثنای تو مکرّر نکنم
منکر فضل ترا نهی ز منکر نکنم//نزد اعمی صفت مهر منوّر نکنم
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم//همه دانند که در صحبت گل خاری هست»
هرکه را عشق نباشد،نتوان زنده شمرد//و آنکه جانش ز محبّت اثری یافت،نمرد
تربت پارس چو جان جسم تو در سینه فشرد//لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد
«باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد// آب هر طیب که در کلیهء عطاری هست»
سعدیا نیست به کاشانهء دل غیر تو کس//تا نفس هست به یاد تو برآریم نفس
ما بجز حشمت و جاه تو نداریم هوس//ای دَم گرمِ تو آتش زده در ناکس و کس
«نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس//که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست»
کامِ جان پرشکر از شعر چو قند تو بُوَد//بیت معمور ادب طبع بلند تو بود
زنده جان بشر از حکمت و پند تو بود//سعدیا گردنِ جانها به کمندِ تو بود
«من چه در پای تو ریزم که پسندِ تو بود//سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست»
راستی دفتر سعدی به گلستان مانَد//طیّباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فُرقان ماند//و آنکه او را کند انکار به شیطان ماند
«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند//داستانی است که بر هر سر بازاری هست»
تضمین شعر سعدی بوسیله ملک الشعراء بهار
از آن جمله می توان شاهکارهایی از محمدرضا شجریانرا نام برد که در آلبوم هایی مثل دستان و نوا مرکب خوانی منتشر شده اند.
اما در میان آوازهای ایشان با اشعار سعدی، عزلی با مطلع " مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام // تو فارغی و به افسوس میرود ایام" همراه با تار محمدرضا لطفی در گوشه راک که در برنامه گلهای تازه 160 پخش شده است
کمتر شنیده شده به غایت زیباست و اگر نتوان گفت به زیبایی شعر افزوده ، حق مطلب در آن به کمال ادا شده است. لینک دانلود:
http://ghadimiya.persiangig.com/%da%af%d9%84%d9%87%d8%a7%db%8c%20%d8%aa%d8%a7%d8%b2%d9%87/160%20GT%e2%99%ab%e2%99%abwww.ghadimiya.com%e2%99%ab%e2%99%ab.mp3
و گر نه روی زیبا در جهان هست"
ای چشمه سار وادی سرسبز لاله ها