رسته‌ها

رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی

رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
نویسنده:
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
آنچه در این کتاب می خوانیم:
مقدمه
دعوت از رضاشاه پهلوی
دلایل سفر رضاشاه به ترکیه
بازتاب سفر در جراید خارجی
رضاشاه در آنکارا
رضاشاه و آتاتورک در آناتولی
رضاشاه و آتاتورک در اسکی شهیر
آتاتورک و رضاشاه در استانبول
رضاشاه در مسیر استانبول به ایران
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ترکیه
گزارش های مجلس کبیر ملی ترکیه
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ایران
بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در اروپا و آمریکا
بازتاب سفر رضاشاه در روزنامه های خاورمیانه
پیوست: زندگی و پادشاهی رضاشاه پهلوی
گزیده منابع تحقیقی
تصاویر
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
152
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirezati
amirezati
1399/03/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی

تعداد دیدگاه‌ها:
168
4
لابد منظور طبری از تاریخ تولد فرزندان ابوبکر در جاهلیت، همان است که در اسناد پیشین آمد، یعنی تولد اسماء در 27 پیش از هجرت و تولد عایشه در 17 پیش از هجرت. دوره جاهلیت، یعنی مردم شبه جزیره عربستان تا پیش از اسلام آوردنشان، بت می پرستیدن، این که در مکه بت می پرستیدند، چه ارتباطی به مسلمین دارد؟ مسلمین که از دوره جاهلیت وارد دوره اسلام شدن!
در ترجمۀ طبقات (ج 8، ص 57)، ابوبکر به پیامبر می گوید عایشه را به جبیر بن مطعم وعده داده، همین اول سوتی در می کند. باید پرسید ابوبکری که مسلمان شده و همیار پیامبر بود، چگونه دخترش را به مشرکان وعده داده است؟! در منابعی که پیش تر آمد، گفته شد ابوبکر دخترش را پیش از بعثت پیامبر به مشرکان داده بود، یعنی زمانی که خود هنوز مسلمان نشده بود. اکنون به اصل زبان نسک که عربی است نگاهی بندازیم و ببینیم ابن سعد سوتی در کرده، یا مترجم کتابش:
ابن سعد در الطبقات الکبری، ج 8، ص 47، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق، می نویسد:
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ عَنِ الأَجْلَحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - عَائِشَةَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ أَعْطَیْتُهَا مُطْعِمًا لابْنِهِ جُبَیْرٍ فَدَعْنِی حَتَّى أَسُلَّهَا مِنْهُمْ. فَاسْتَسَلَّهَا مِنْهُمْ فَطَلَّقَهَا فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -...
کجای این نوشته وعده داده؟! این که گفته أَعْطَیْتُهَا مُطْعِمًا لابْنِهِ جُبَیْرٍ، یعنی عایشه را به جبیر داده است. در ادامه می گوید فَاسْتَسَلَّهَا مِنْهُمْ فَطَلَّقَهَا، عایشه را از میان آنها خارج کرده و فَطَلَّقَهَا شده. فَطَلَّقَهَا یعنی عایشه پیش تر ازدواج کرده و طلاق گرفته است. رفتید چاپ مکتبة الخانجی بالقاهرة را گیر آوردید و می گویید که ما دروغ می گوییم! سند ما چاپِ دارالکتب العلمیۀ بیروت است، نه مکتبة الخانجی بالقاهرة!
برخی از همان متقدمین اهل تسنن خواسته اند ابرو مسئله را پاک کنند، چشم مسئله را در آوردند و خودشان هم نفهمیدند چه نوشته اند. باید پرسید برپایه همین گفته های ابن سعد، اگر عایشه در 6 سالگی با پیامبر عقد کرده، در چند سالگی با جبیر ازدواج کرده؟ 2 سالگی، 3 سالگی؟ نه به آن شوری، نه به این بی نمکی. آیا خوانندگان چنین سخنی را تضادگویی نمی نامند؟ شما که مسلمین را دروغگو می خوانی و پیوسته به ابن سعد ارجاع می دهید، ابن سعد هم مسلمان بوده است، چگونه است سخن متناقض این دروغگو را باور کردی؟
متر و معیار باسوادِ باادب را داشته باشید:
[quote='A_S']ولی ابن سعد از صحابه ای مانند سعد بن زرارة گزارش میکند،[/quote]
یعنی نتیجه این است که اگر یکی از رواة یک حدیث و روایت جعلی و دروغین، صحابی باشد، آن حدیث صحیح است. تا اینجا که ابن سعد به تناقض افتاده است. برپایه همان متقدمین نشان داده شد که از این خبرها نیست.
و دوباره همین اشتباه را سر روایت بلاذری مرتکب شده است. انساب الاشرف در بیروت چاپ های گوناگونی از سوی نشریات متفاوتی داشته. از چاپی که در دسترس همه است قرار می دهم:
و تزوج رسول الله صلى الله علیه وسلم، بعد خدیجة، سودة بنت زمعة ابن قیس، من بنی عَامِر بن لؤی، قبل الهجرة بأشهر. وکانت قبله عند السکران بن عَمْرو، أخی سهیل بن عَمْرو. فلما مات خلف عَلَیْهَا رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. فکانت أول امرأة وطئها بالمدینة... (أنساب الأشراف، ج 1، ص 407، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، دارالفکر – بیروت، الطبعة الأولى، 1417 هـ) پیامبر چند ماه پیش از هجرت، پس از حضرت خدیجه با سوده ازدواج کرده است.
3
ابن عبدالبر می گوید: و توفیت أسماء بمکة فِی جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعین: اسماء در سال 73 درگذشت. (الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‏4، ص 1782، بیروت، دارالجیل، الطبعة الاول، 1412ق)
و همو گوید: قَالَ ابْن إِسْحَاق: إن أسماء بنت أبی بکر أسلمت بعد [إسلام] سبعة عشر إنسانًا. واختلف فِی مکث أسماء بعد ابنها عَبْد اللَّهِ، فقیل: عاشت بعده عشر لیال . وقیل عشرین یومًا، وقیل بضعًا وعشرین یومًا، حَتَّى أتى جواب عبد الملک بإنزال ابنها من الخشبة، وماتت وقد بلغت مائة سنة. از ابن اسحاق نقل می کند که اسماء پس از 17 تن اسلام آورد. و در ادامه می گوید در 100 سالگی درگذشت. (الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‏4، ص 1783، بیروت، دارالجیل، الطبعة الاول، 1412ق( همین خبر را الطبرانی، الصفدی، الهیثمی، ابن کثیر، العسقلانی و... روایت کرده اند. این هم از فرکانس گزارش.
اسماء سال 73 در 100 سالگی فوت کرده، یعنی در سال 27 پیش از هجرت زاده شده است. ابن هشام که از متقدمین است، درباره اسلام آوردن اسماء و عایشه می نویسد: إسلام أسماء و عائشة ابنتی أبی بکر و خبّاب بن الأرَتّ: و أسماء بنت أبی بکر. عائشة بنت أبی بکر، و هی یومئذ صغیرة. و خباب بن الارت، حلیف بنی زهره. (السیرة النبویة، ج 1، ص 288، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، الناشر دارالکتاب العربی، الطبعة الثالثة، 1410 هـ) می گوید عایشه صغیره ای بود که اسلام آورد. درباره اسلام آوردن حضرت علی از واژه صغیر (خردسال) نیز به کار برده شده است، حضرت امیر در 10 سالگی اسلام آوردن. حال، اگر روایت ازدواج عایشه پس از فوت حضرت خدیجه را در چشم بگیریم، وی در اول بعثت دستکم 7 سال داشته که اسلام آورده است، در سال عقد با پیامبر (10 بعثت)، 17 ساله می شود و 3 بعد ازدواج کردن که 20 سال داشته. اگر به تقدم باشد، ابن هشام نیز از متقدمین است! از متقدمین دیگر می آوریم. ابن أبی خیثمة می نویسد:
أسلمَتْ عَائِشَة بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیق بَعْدَ ثَمَانِیَةَ عشر إِنْسَانًا مِمَّنْ أسلمَ، فِیمَا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیْم، عَنِ ابنِ إِسْحَاقَ؛ قَالَ: أسلمَتْ وهِیَ صَغِیْرَة. (التاریخ الکبیر، ج 2، ص 770، المحقق: صلاح بن فتحی هلال، الناشر: الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1427 هـ( می گوید که عایشه دختر ابوبکر پس از 18 تن اسلام آورد، و صغیره بوده است.
ابن اسحاق می نویسد:
ثم أسلم ناس من قبائل العرب منهم: سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، أخو بنی عدی بن کعب، و امرأته فاطمة بنت الخطاب بن نفیل بن عبد العزى، أخت عمر بن الخطاب، و أسماء بنت أبی بکر، و عائشة بنت ابی بکر و هی صغیرة، (سیرة النبویة، ج 1، ص 143، الناشر مکتب دراسات التاریخ و المعارف الإسلامیة)
از متقدمین دیگر، طبری است. طبری روایت می کند فرزندان ابوبکر در زمان جاهلیت به دنیا آمدند:
حدث علی بن محمد، عمن حدثه و من ذکرت من شیوخه، قال: تزوج ابو بکر فی الجاهلیه قتیله - و وافقه علی ذلک الواقدی و الکلبی - قالوا: و هی قتیله ابنه عبد العزی بن عبد بن اسعد بن جابر بن مالک بن حسل بن عامر بن لؤی، فولدت له عبد الله و أسماء و تزوج أیضا فی الجاهلیه أُم رومان بنت عامر بن عمیره بن ذهل بن دهمان بن الحارث بن غنم بن مالک ابن کنانه- و قال بعضهم: هی أم رومان بنت عامر بن عویمر بن عبد شمس بن عتاب بن أذینه بن سبیع بن دهمان بن الحارث بن غنم بن مالک بن کنانه- فولدت له عبد الرحمن و عائشه. فکل هؤلاء الأربعه من اولاده، ولدوا من زوجتیه اللتین سمیناهما فی الجاهلیه.
(تاریخ الطبری، ج 3، ص 425، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائع التراث العربی، ۱۳۸۷ق)
2
پس از نقل راویان، می گوید اسماء نامور به ذات النطاقین، 27 سال پیش از هجرت به دنیا آمد و پس از 17 تن اسلام آورد، و در جمادی الاول سال 73 در سن 100 سالگی در مکه درگذشت. در ادامه، همین را از ابن عبدالبر نقل می کنم.
دومین منبع، این که شما محمد بن علی بن المدینی را نمی شناسید، دال بر رد او نیست! از ناآگاهی شما در زمینه علم الرجال است. کدام رجال شناس او را رد کرده است که اکنون شما می خواهید دومی اش باشید؟! آن چه که طبرانی در کتاب خود آورده، با آنچه که در دیگر منابع آمده، همخوانی دارد.
در سند سوم: ...و کانت أسن من عائشه و هی أختها لأبیها و کان عبدالله بن ابی بکر أخا أسماء شقیقها. قال أبونعیم: ولدت قبل التاریخ بسبع و عشرین سنة...
سند سوم نیز سال تولدِ اسماء را 27 سال پیش از هجرت می داند. به کسی که این نوشته های عربی را برایتان می خواند، بگویید بیشتر دقت کند. پس از بازگفت این گفته، رواة را هم ذکر کرده است، روی عنها عبدالله بن عباس، و ابنها عروة، و عباد بن عبدالله بن الزبیر و تا پایان...
چاپ ایشان چیست: اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 8، بیروت-لبنان، دارالکتب العلمیه
و اما چاپ من چیست: اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 11، بیروت-لبنان، دارالفکر، 1417 هـ.ق
یکی چاپ دارالفکر است، و دیگری چاپ دارالکتب العلمیه. اشتباه از ما نیست، از بی دقتی خودِ شماست!
ابن عساکر می گوید: اخبرنا ابوالفتح یوسف بن عبد الواحد، انا شجاع بن علی، انا ابوعبدالله بن مندة قال أسماء بنت أبی بکر الصدیق عبدالله بن عثمان ذات النطاقین، أمها قُتیلة بنت عبد العُزَی ابن بعد أسعد بن من بنی مالک بن حِسْل، و عبدالله بن أبی بکر أخوها لأمها، و هی أم عبدالله ابنها حتی قُتل، و بقیا مائة سنة حتی عمیت، و ماتت بعد قتل عبدالله بن الزبیر سنة ثلاث و سبعین، بعد ابنها بلیال، و کانت أخت عائشة لأبیها. قال ابن أبی الزناد: و کانت اکبر من عائشه بعشر سنین. (تاریخ مدینة دمشق، ج ۶٩ ، ص ٨، بیروت-لبنان، دارالفکر، ١۴١٩ ھ.ق)
یعنی او (اسماء) 10 سال از عایشه بزرگ تر بود. ابن عساکر هم گزارش می کند که وی تا سن 100 سالگی در سال 73 درنگ کرده. همان گونه که می بینید، راوی هم ذکر شده است. اما می گوید راوی ندارد.
ابن کثیر می نویسد: ...و هی أکبر من أختها عائشة بعشر سنین... (البدایة و النھایة، ج ٨، ص ٣۴6، بیروت-لبنان، مکتبة المعارف، 1413 هـ) یعنی اسماء 10 سال از خواهرش عایشه بزرگ تر بود. با این که ابن کثیر بی راوی آورده است، ولی آن چه که آورده با اسناد دیگری که با راوی آوردند، یکی است. بنابراین، در این باره خرده ای بر او نیست. حتی بر فرض این که خبرِ ابن کثیر را از برای این نقص نادیده بگیریم، اسناد دیگر را نمی توان نادیده گرفت.
ابن عبدالبر نیز می نویسد اسماء 10 سال از عایشه بزرگ تر بود: أخبرنا أحمد بن قاسم، حدثنا محمد بن معاویة، حَدَّثَنَا إبراهیم بن موسى بن جمیل، حدثنا إسماعیل بن إسحاق [القاضی[، حدثنا نصر بن علی، حَدَّثَنَا الأصمعی قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أبی الزناد، قَالَ، قالت أسماء بنت أبی بکر، و کانت أکبر من عائشة بعشر سنین (الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‏2، ص 616، بیروت، دارالجیل، الطبعة الاول، 1412ق)
آنچه که ابن کثیر و ابن عساکر آورده اند با آنچه که ابن عبدالبر آورده، یکی است. با سنجش اسناد تا اینجا، اگر اسماء 27 سال پیش از هجرت به دنیا آمده، و عایشه 10 سال از او کوچک تر بوده، بنابراین در 13 بعثت که هجرت کردند و طبق گفته خود عایشه در همان زمان عقد کرده، اول هجرت می شود. اول هجرت با 17 سال پیش از هجرت، 18 سال می شود.
1
اکنون که قافیه بر ایشان تنگ آمد، به جفنگ گویی افتاده و رندانه گریزی هم به جاده خاکی کربلا می زند که اسناد بنده نادرست هستند. اسناد من نادرست نیست، چاپ های شما متفاوت است! حتی توانایی پیدا کردن یک برگ از کتابی را هم ندارد. خوب است که نشانی سندها را به طور کامل نوشتم.
[quote='A_S']از مسلمانها دروغگوتر و دودوزه بازتر ندیدم،
برخی چون خودشام منگول هستند دارند به دیگران هم تعمیم میدهند.[/quote]
اگر از مسلمانان دروغگوتر ندیدی، پس چگونه است که روایاتشان را بی چون و چرا و بررسی همه آنها می پذیری؟! این دروغگویی خود شما را اثبات نمی کند؟
[quote='A_S']گذاشته من بروم سپس با رفیقش بیاید با دروغهایی که در ادامه آشکار میشود، دینشان را ماستمالی بکنند.[/quote]
مگر جای بی برگشتی رفتی؟ پیام گذاشتیم که بخوانی، نگذاشتیم که بروی! چه، خواندن و نخواندن شما برای ما ارزنی اهمیت ندارد. این شیوه بحث کردن شما بدجور ما را یاد کاربری می اندازد که پامنبری او بودی. عجیب است. نکند هنوز هم داریم با واسطه با او بحث می کنیم؟!
[quote='A_S']کودک 6-7 ساله جلبک که نیست حافظه نداشته باشد، در همین سال است که کودکان به مدرسه می روند و درسهایشان از بر میکنند و من هم خاطراتی از کلاس اول مدرسه ام تا کنون به یاد دارم.[/quote]
کسی هم گفت «جلبک» است؟ یا چنین لقب هایی تنها به ذهن شما می رسد؟! خاطرات شما فرق می کند با چند هزار حدیث منقول از عایشه، آن هم با جزئیات! این ادعای خاطرات شما خود جای اثبات دارد که به درد خودتان می خورد و به آن اعتنا نمی کنیم. اساساً به بحث ما پیوندی ندارد.
[quote='A_S']همچنین در نخستین منبعی که داده شد فاصله ده سال را من ندیدم، چیزی نبود و درباره چیزهای دیگر بود:
https://archive.org/stream/hanafi_20/02#page/n91/mode/2up
...زمانی هم که از محدثین یاد کرده بدون روای روایت کرده که اسماء 27 پیش از هجرت چشم به جهان گشوده است[/quote]
به گفتۀ جناب خونیرث، پس شما چه چیز منابع را می خوانید؟! البته متوجه هستیم سواد زبان عربی ندارید. عیناً می آورم:
بَیَان رِجَاله: وهم خَمْسَة: الأول: مُوسَى بن إِسْمَاعِیل. الثَّانِی: وهیب بن خَالِد، وَقد ذکرا الْآن. الثَّالِث: هِشَام بن عُرْوَة بن الزبیر بن الْعَوام، رَضِی الله عَنْهُم، وَقد تقدم. الرَّابِع: فَاطِمَة بنت الْمُنْذر بن الزبیر بن الْعَوام، وَهِی زَوْجَة هِشَام بن عُرْوَة، وَبنت عَمه. رَوَت عَن جدَّتهَا أَسمَاء، روى عَنْهَا زَوجهَا هِشَام وَمُحَمّد بن إِسْحَاق. وَقَالَ أَحْمد بن عبد اللَّه: تابعیة ثِقَة، روى لَهَا الْجَمَاعَة. الْخَامِس: أَسمَاء بنت أبی بکر الصّدیق، زَوْجَة الزبیر، رَضِی الله عَنْهُم، وَکَانَ عبد اللَّه بن أبی بکر شقیقها، وَعَائِشَة وَعبد الرَّحْمَن أَخَوَاهَا لأَبِیهَا، وَهِی ذَات النطاقین، ولدت قبل الْهِجْرَة بِسبع وَعشْرین سنة، وَأسْلمت بعد سَبْعَة عشر إنْسَانا، رُوِیَ لَهَا عَن رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم سِتَّة وَخَمْسُونَ حَدِیثا، انْفَرد البُخَارِیّ بأَرْبعَة، وَمُسلم بِمِثْلِهَا، واتفقا على أَرْبَعَة عشر، توفیت بِمَکَّة فِی جُمَادَى الأولى سنة ثَلَاث وَسبعین بعد قتل ابْنهَا عبد اللَّه بن الزبیر، وَقد بلغت الْمِائَة وَلم یسْقط لَهَا سنّ وَلم یتَغَیَّر عقلهَا، رَضِی الله تَعَالَى عَنْهَا. (عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 2، ص 93، بیروت ، الناشر: دار إحیاء التراث العربی)
[quote='A_S']نقل قول از Khwanirath:پیشتر هم اشتباه می کردید و الان هم اشتباه می کنید. این فرهنگ به قول شما پدر سالار نرینه، حتی حکومت زنان را تایید کرده است (حکومت بلقیس در زمان سلیمان). قرآن را هم نمی دانید. به نظر می رسد شما در زمینه احکام اسلام هم شناخت چندانی ندارید.[/quote]
در قرآن آمده که بلقیس ملکه کفار بوده است بابا تو قرآنت هم نخوندی :)) داستان چه ربطی داره به حکم داره؟ مثلا چون در داستان موسی جادوگران هستند و خود موسی ها در بازیهایشان شریک می شود، حکم درستی جادوگری را تاییده کرده است؟ چرا گودرز را به شقایق ربط میدهی مردم مومن.
[quote='A_S'] خداوند (به قول شما خیالی) در قرآن احکام تاسیسی (حکم جدید) و امضایی (تایید آنچه جاری ست) دارد. حالا چرا برای مردان چادر و روبنده نیامده؟ مگر قرار است هر حکمی برای زنان می آید برای مردان هم بیاید؟ جالب است خود حضرتعالی در گفتار پیشین مدعی بودید عورتین مردان به همراه عورتین و بالاتنه زنان بخش جنسی محسوب می شود و باید پوشانده شود. یعنی خودتان هم تفاوتی در پوشش زن و مرد قائل بودید.[/quote]
لب و مو مرد و زن فرقی با هم نداره، اتفاقا مردها هم در گذشته موهایشان بلند بود، زنانها با دیدن موی و چهره مردان تحریک میشوند. ولی پستان داستانش فرق میکند و مرد ندارد. همچنین در اسلام بر مرد خیلی آزاد رافته است که می تواند دست و پایشان بیرون بیندازید ولی زن نتواند تفاوت که اسلام برای مرد و زن درست کرده است خیلی فاحش است.
[quote='A_S'] به نظر می رسد مشکل اصلی و اساسی شما سطح بحث مخاطبتان نیست بلکه سطح دقت خودتان است. آلمان را نیافتید؟ پس چه چیز رفرنس مرا خوانده اید؟ عینا از متن کپی می کنم؛[/quote]
در آنجا گفته که یک جنبش فلسفی بوده است یک خرده فرهنگ بوده است و "جریان اصلی" مثل مصر باستان نبوده امروزه هم نودیست ها هستند و من هم حرفم را عوض نکردم، در همه تمدنهای نوین زنان پستانهایشان را پوشانده اند و خرده فرهنگ هایی که فرهنگ "جریان اصلی" نیستند مربوط به شعور جمعی نمیشود. نسبی بودن پوشش دلیل بر این نیست که پوشش اسلامی درست باشد، زیرا آن پوشش اسلامی هم نسبی میشود، پس من نمی دانم دنبال چه هستی، تو بدتر داری خودت را ضایع میکنی.
[quote='A_S'] حسن ظن حضرتعالی به نوع بشر را ستایش می کنم ولی شوربختانه چنین نظری ندارم. نه تنها در حیا، که در سایر زمینه ها هم "انسان" واترقیده است. تجارت پر سود فیلم های غیر اخلاقی (لابد درجه تعیین شده ی حیا توسط برخی از انواع "انسان" )، ردیه ای بر سخن شماست. لابد گاوبازی اسپانیایی ها را هم "انسان" نمی کند و لابد زنده خوری جانوران در شرق آسیا را هم مریخی ها انجام می دهند. قبایل آدمخوار هم که با این حساب انسان نبوده اند. چرا بوده اند. این ها همه را "انسان" می کند ولی مسئله اینجاست که انسان تشخیص دهنده هیچ چیزی نیست. نه حیا نه اخلاق نه عفت نه شرافت. همه و همه را الله مشخص می کند.[/quote]
نظر شما مهم نیست، معیار همه چیر انسان است. همین پرستش الله و پایبندی معیارهایش را هم خود انسان مشخص میکند تو خودت داری با اراده ات به دستوراتش عمل میکنی، پس همه چیز به شعور خود آدم من جمله همین پیروی از دستورات یک شخصیت خیالی که یک چوپان شترسوار درست کرده هم به خود آدم بر می گردد، از میان این همه دین روی زمین که هست چرا چسبیدی به اسلام؟ الی اینکه خودت معیار اخلاق و عقت و شرافت این دین را با دینهای دیگر سنجیدی و خود مشخص کردی که این درست است؟ چرا نرفتی هندو بشوی؟ پس ببند دیگر :! به هر روی شما حق ندارید زندگی بربرانه و احمقانه تان را به دیگران تحمیل کنید الله برای مسلمانان تشخیص داده نه برای ما.
[quote='Khwanirath']این دیگر نوبر است. علاوه بر قرآن شناسی و حدیث شناسی، دستی هم در ادبیات فارسی دارید. این تعریف های من در آوردی دیگر چیست؟ فارسی را که دیگرگون نمی کنند. شما خودتان تفاوت این دو را اشتباه متوجه شده اید بعد به بقیه خرده می گیرید؟ اگر این دو واژه فارسی است، در همجنس گرایی صحبت از یک گرایش صرف (بدون انجام لواط یا سحاق) است و در همجنس بازی صحبت از فعل ارتباط جنسی! عشق و علاقه را دیگر از کجای این دو واژه در آورده اید؟ اگر عده ای نادان این مهملات را بلغور کنند و واژه من در آوردی بی سر و ته ساختند، شما هم باید استناد به آن کنید؟[/quote]
همجنسبازی همانگونه که گفتم رابطه ای است که از روی نبود جنس مخالف در دگرجنسگراها ریخت میگیرد، همجنسگرا کسی هست که علاوه بر کشش جنسی به همجنسش کشش عاطفی هم دارد، کسانی که بی‌جنسگرا هستند و یه ژنیکی علاقه به سکس ندارند، به چندین گروه تقسیم میشوند که یکی از آنها هومواروتیک است، بی‌جنسگرایان هومواروتیک کسانی هستند که علاقه عاطفی به همجنسشان دارند و با یک همجنسشان میخواهند دوستی و روابط محبت آمیز برقراز کنند و از بوسه و در آغوش گرفتن هم کارشان فراتر نمی رود. پس همانگونه که دیدید در آدمی یک گرایش عاطفی هم هست که همجنسبازها به همجنسشان آن را ندارند ولی همجنسگراها به همجنسشان دارند.
[quote='Khwanirath']معلوم است که مشخص نکرده و معلوم است که نباید مشخص کند. سن بلوغ در انسان های مختلف تفاوت دارد و نسخه ای جامع برای همه نیست. تنها امری که قرآن برای جواز ازدواج مشخص می کند بلوغ است نه سن و سالی خاص. حتی آیه شریفه صحبت از بلوغ جسمی هم نمی کند و در نتیجه فعل "بلغوا" مُجمل بوده و همه ی ابعاد بلوغ از جمله بلوغ فکری را در بر می گیرد.[/quote]
می اندیشم خودش پاسخ خودش را قشنگ داد. پس چرا برای بلوغ جسمی آوردش من نمیدانم. همچنین اتوریتیه زبان عربی در اسلام مغایر با ادعای جهانی بودنش دارد و ادعای جهانی بودنش را گزاف میکند، مسیحیها به زبان مادری نیایش می کند.
[quote='Khwanirath']کدام اشتباه؟ همانگونه که نشان داده شد صحبت از خروج جنین از بین صلب و ترائب مادر است نه خروج منی از صلب و ترائب مرد![/quote]
5 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ 6 خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ 7 یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ
5 پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟ 6 از آب جهنده‌اى خلق شده، 7 [که‌] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى‌آید.
یک اینجا آشکارا گفته شده است، آب، نه جنین، دوم اینکه جنین از واژن زن خروج می کنند. این دیگر نوبر است نه چیزی که من گفتم.
[quote='Khwanirath']البته لازم به ذکر است که منظور از نزدیکتر بودن، نزدیکی ۲۰۰ ساله به پیامبر است! و تناقضات تاریخ طبری در خصوص سن عایشه هم در همین گفتگو نشان داده شد.[/quote]
هر چه باشد پیشتر کیفیت گزارشهای آنها را آشکار کردم و طبری هم تنافضی نداشته است چون شما آدرستان نادرست بود و لطفا ادرس بدهید تا بررسی کنیم
و کسانى که پاکدامنند، مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانى که به دست آورده‌اند، که در این صورت بر آنان نکوهشى نیست. پس هر که فراتر از این جوید، آنان از حد درگذرندگانند. (مومنون، 7-5)
ما در اینجا حکمی برای ستر عورت جز همسر گیر نیاوردیم، ایشان یک قرآن ویژه خودشان دارند، همچنین در این حدیث گفته می شود:
از قتاده روایت است که انس رضی الله عنه گفت پیامبر صلی الله و علیه و سلم در برخی اوقات از روز و شب بر همه زنان خویش گردش می‌کرد و آنها یازده زن بودند، (قتاده می‌گوید) انس را گفتم آیا طاقت آنقدر جماع داشت. انس گفت: می‌گفتیم، برای آن حضرت نیروی سی مرد داده شده است. - صحیح بخاری، ترجمه عبدالعلی نوراحراری، ج 1 ص 142 - 141
عملا نام جماع آورده می شود خود ابن سعد هم می گوید:
و همو از معاویه بن عبدالله بن عبیدالله بن ابی زافع از پدرش از گفته مادر بزرگش سلمی کنیز رسول خدا ما را خبر داد که میگفته است شبی همسران نه گانه رسول خدا (ص) که تا هنگام رحلت آن حضرت پیش او بودند همگی در محضر پیامبر بودند و آن حضرت با همه آنان همبستر شد و چون از پیش هر یک بیرون می آمد به من میگفت آب غسل برایم بیاور و پیش از آنکه کنار همسر دیگرش برود غسل میکرد، من گفتم ای رسول خدا! آیا یک غسل برای همه موارد بس نیست؟ فرمود اینگونه بهتر و پاکیزه تر است. (ترجمه طبقات کبری، ج 8، ص 201)
پس نگران نباشید که پیامبر جدا جدا ترتیب میداده پس زنان عورت همدیگر را نمی دیدند ولی همه شان با هم یکجا بودند پس یکجورایی مشود گفت گروهی بوده. همچنین در صفحه پیش گفته می شود جبریئل در دیگچه ای برای پیامبر خوراکی می آورد که پیامبر با خوردنش نیروی 40 مرد را میگیرد، این معجزه پیامبر از شق القمر منطقی تر است چون کسانی که اعتیاد چنسی دارند از این کارها میکنند ولی بنده هم نه بار را نشدنی میدانم ولی این تفکرات ملت سکسی اسلام را نشان میدهد. :D آیه 4 طلاق آشکار می گوید که:
وَاللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
اگر در تردید هستید، از میان زنانتان آنهایى که از حیض مأیوس شده‌اند و آنهایى که هنوز حیض نشده‌اند عِدّه‌شان سه ماه است. و عِدّه زنان آبستن همان وضع حمل است. و هر که از خدا بترسد، خدا کارش را آسان خواهد کرد. (آیتی)
من ترجمه آیتی را آوردم که مانند چیزی در [...] نگذاشته است که نیندیشید استدلال ما "[دختر]" دار برگردان فولادوند است ولی درست گذاشته است زیرا اینجا زبان آبستن اینجا گفته می شود عده همان وضع حمل است ولی اینجا دوبار سه ماه تجویز شده است و برای دو دسته از زنان، به راستی اگر منظور از آیه زنان بزرگسال است که از دیدگاه زیست شناختی قاعده نمی شوند خب دسته اول "آنهایى که از حیض مأیوس شده‌اند" برایشان صدق میکرد آنها هم از دیدن حیض مایوس هستند. پس چرا دوبار سه ماه آمد؟ چون گروه دوم همانگونه گفته می شود زنانی هستند که تا کنون حیض نشده اند، پس همان دختربچه ها هستند و فولادوند هم درست تشخیص داده بود. شما اگر برادر بودید سبک زندگی خودتان را تحمیل به دیگران نمی کردید وگرنه ما کاری نداریم بروید 200 تا زن داشته باشید ولی جلوی ما به قول معروف سجاده آب نکشید که همجنسبازی شهوترانی هست و فلان و اینها
3
:کسانی که عقل دارند خودش بشینند برگزینند انبوهی از نویسندگان متقدم مانند ابن هشام، امام محمد بخاری، امام مسلم نیشاپوری، ابن سعد، طبری و ... را کنار بگذارند و به چند روایت بی راوی از مورخان خرد متاخر بچسبند. جوری میگوید بچه 6 - 7 ساله نمی فهمد اسلام چیست گویی مکتب ایدئالیسم آلمانی هست :D، همان ورژن داستانهای شاه پریان یهودی هست که با مناسکی آمیخته شده است، بسیاری از کودکان پنج شش ساله هم کاراکتری به نام خدا را می شناسند. ما که خسته شدیم از بررسی منابع ایشان که نیمی اش نادرست است، پس باقی آن را بررسی نمی کنیم هر چند شک ندارم در آنان گاف هست و یکسره پاسخش را میدهیم: ابن سعد می‌گفت قرار بود آن را به کسی دیگر بدهند نه در عقد کسی دیگر باشد:
هشام بن محمد بن سائب کلبی از پدرش از ابوصالح از ابن عباس ما را خبر داد که می گفته است رسول خدا (ص) عایشه را از ابوبکر خواستگاری فرمود. ابوبکر گفت من پیش از این به مُطعم بن عدی بن نوفل بن عبد مناف وعده داده و گفتگو کرده ام که عایشه را به همسری پسرش جبیر بدهیم. آزادم بگذارید که این موصوع را لغو کنم و چنان کرد و سپس رسول خدا با عایشه که دوشیزه بود ازدواج فرمود. (طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 57)
این مسلمانان دغل را ببینید که از وعده دادن، زیر عقد بودن میسازند، ابوبکر دخترش را مانند دامی که می فروشند به کسی قول داده بود که بدهد سپس به محمد داد. خودش هم نوبر است، حدیث 3606 هم در این باره نیست اصلا:
https://sunnah.com/bukhari/61/113
همچنین در آن بخشی که انساب الاشراف فرستاده شده چنین چیزی نیامده:
https://archive.org/stream/01_20200208/01#page/n179/mode/2up
و همچنین آن بخشی که در البدء والتاریخ الاشراف فرستاده شده چنین چیزی نیامده:
https://archive.org/stream/Elbad2wTarikh/Maqdisi.BT.04#page/n145/mode/2up
در تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 3، ص 288، چنین چیزی نیامده است:
https://www.noor-book.com/book/internal_download/92769f58a239fea72ebd1537de5c89b7/3/91f4309f881cea1dae2666e7b8470598
همه مدارک این بخش آن جعلی بوده و تازه هنگ کرده و نمی داند در 18 سالگی ازدواج کرده است یا 21 سالگی :)) نوبر است والا. هر چند من دانستم چه ربطی به ازدواج دارد. اینجا هم پاسخ خونیرث داده می شود پس گوش کند، کی گفته است دوره جاهلی می شود زمان پیش از بعثت؟ تا فتح مکه شبه جزیره عربستان هنوز در بت پرستی بود منظور این زمان است ولی چیزی که مرا شگفت زده کرده است این است که نه در ترجمه تاریخ طبری این آمده است نه در متن اصلی، بروید ببینید:
https://files.tarikhema.org/pdf/Tabari/High-Quality/Tabari-High-Quality-By-Enikazemi-03.pdf
https://archive.org/stream/trm01/trm04#page/n49/mode/2up
بعد میگویند من تهمت دروغگویی میزنم، خب هستید دیگر نیستید؟ انصافا خود خواننده ارزیابی کند که کدام کس بر پایه منابع دروغین و سست دارد یاوه می گوید. تازه خود علمای شیعه مانند طبرسی هم سن عایشه را نه گفته اند. خود محمد هم کم از عایشه خوشش نمی آمده چون خرد سال بوده، محمد میگفته که عایشه تنها زنی بوده در بستر خویش با وی وحی بر او نازل میشده.
2
در دومین منبع که طبرانی باشد، طبرانی باشد، محدث را کسی ناآشنا به نام "محمد بن علی بن المدینی" شناسانده است که از ارزش گزارش می کاهد:
https://archive.org/stream/MujamTabaraniKabir/mtk24#page/n76/mode/2up
در سومی هم که ایشان باز به دلیل بدون بررسی فرستادن، صفحه 11 که درباره اسماء بنت الصلت بود را به جای صفحه 8 که درباره اسماء بنت ابی بکر فرستاد:
https://archive.org/stream/AssadGhaba/asdghsh7#page/n8/mode/2up
در اینجا هم ابن کثیر از أبونعیم (اصفهانی) روایت می کند که یک محدث است نه صحابه، ولی ابن سعد از صحابه ای مانند سعد بن زرارة گزارش میکند، که باز هم بی ارزشی روایت را نشان میدهد. ابن کثیر و ابن عساکر هم بی راوی روایت کرده بودند:
https://archive.org/stream/alhelawy08/69#page/n8/mode/2up
https://ia600206.us.archive.org/27/items/FP158116/08_158119-2.pdf
هم از دید قدمت گزارش، هم از دید کیفیت منبع گزارش، ترازو به سوی مورخان متقدم میچربد و از آنجایی که ما در منابع قدیم سخنی از سن اسماء نداریم، یا داریم که من نشنیده ام و باید از دانش سرشارتان که برآمده از خوانش مجلدهای بسیار فراوانی است که اینجا رفرنس میشود بدهید، نشان میدهد که سن اسماء بعدها جعل شده است.
باز هم ایشان بدون بررسی فرستاد، در جلد هشتم طبقات کبرای چنین چیزی گزارش نشده است:
https://archive.org/stream/A66aba9at_/A66aba9at_08#page/n45/mode/2up
در برگردان فارسی که فرستادم بخش اسماء بنت ابی بکر در جلد 8، صفحه 260 بخوانند و ببیند چنین چیزی گفته نشده است و پیشتر هم گفته شد در 18 سالگی عایشه محمد میمیرد. همه ی این سنین در منابع متاخر مانند همان عساکر است که بیست و یک ساله بوده است که باز هم آن هم روایتی بی روای است که در لینکی برای تسهیل دسترسی به متن فرستادم می توان دید و همان طبرانی هم باز آن شخص گمنام فرستاده است و در واقع این آدرسهایی که ایشان فرستاد همان صفحات هستند بجز أسد الغابة فی معرفة الصحابة که باز هم آدرس بی ربط به اسماء است و درباره آن حرفی نزده است:
https://archive.org/stream/AssadGhaba/asdghsh5#page/n392/mode/2up
یکسره مقاله اش را میدادید ما میخواندیم این همه زحمت نمی کشیدید :))
1
میگویند سلاح مومن دروغ است، بیخود نگفته اند، از مسلمانها دروغگوتر و دودوزه بازتر ندیدم، گذاشته من بروم سپس با رفیقش بیاید با دروغهایی که در ادامه آشکار میشود، دینشان را ماستمالی بکنند. ببخشید کودک 6-7 ساله جلبک که نیست حافظه نداشته باشد، در همین سال است که کودکان به مدرسه می روند و درسهایشان از بر میکنند و من هم خاطراتی از کلاس اول مدرسه ام تا کنون به یاد دارم. شاید هم برخی چون خودشام منگول هستند دارند به دیگران هم تعمیم میدهند. عایشه کمابیش 9 سال پیش از هجرت به دنیا آمده است:
محمد بن عمر واقدی از عبدالرحمان بن ابی رجال، از پدرش و او از مادرش عمرة دختر عبدالرحان بن اسعد بن زرارة ما را خبر داد که می‌گفته است، شنیدم که عایشه می‌گفت پیامبر (ص) در ماه شوال سال دهم بعثت و سه سال پیش از هجرت، مرا که شش ساله بودم به همسری برگزید و پیامبر هجرت فرمود و به روز دو شنبه دوازدهم ربیع الاول وارد مدینه شد و در ماه شوال همان سال که هشتمین ماه هجرت بود با من زفاف فرمود و در آن هنگام نه سال بودم. (طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 57)
اکنون اگر خواهرش 27 سال پیش از هجرت زاده شود، باید از آن 18 سال بزرگتر باشد نه 9 سال، ابن سعد حتی چند دهه پیش از طبری زاده شده است و از آن هم متقدمتر است و سال اسماء در منابع متاخر دیده میشود، همچنین در صفحه های بعدی، که کسانی که دوست دارند می توانند بروند ببینند. جالب آنجا است که در سالی که اینها میگوند محمد عایشه را میگیرد، محمد میمیرد:
فضل بن دکین، از اسرائیل، از ابواسحاق، از ابو عبیده ما را خبر داد، که میگفته است پیامبر (ص) عایشه را در شش سالگی او عقد کرد و در نه سالگی با او زفاف کرد و در هیجده سالگی عایشه آن حضرت رحلت فرمود. (طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج 8، ص 59)
از صفحه 61 - 57، ابن سعد بارها از کسان دیگر گزارش می‌کند که محمد هفت سالگی عایشه را به ازدواج خود درآورد و نه سالگی با وی زفاف نمود در هجده سالگی عایشه درگذشت که این فرکانس بالا از گزارشش، صحت این رخداد را می افزاید. منابع متقدم همه این را میگویند. در منابع متاخر است که ما سن اسماء دیده می شود. همچنین در نخستین منبعی که داده شد فاصله ده سال را من ندیدم، چیزی نبود و درباره چیزهای دیگر بود:
https://archive.org/stream/hanafi_20/02#page/n91/mode/2up
در آنجا اسماء به سوی عایشه رفت تا بپرسد مردم را چه شده زیرا در آسمان نشانه الهی پدیدار شده بود. بهتر است رفرنسهای مقالات دیگر را بدون بررسی ندهید و زمانی هم که از محدثین یاد کرده بدون روای روایت کرده که اسماء 27 پیش از هجرت چشم به جهان گشوده است
رضاشاه پهلوی در ترکیه، به روایت اسناد تاریخی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک