رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
حلقه اسارت
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 22 رای
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 22 رای
جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه
به کوشش: خبرگزاری رسا

✔️ کتاب «حلقه اسارت؛ واکاوی عملکرد و نقد اندیشه‌های فرقه شبکه شعور کیهانی(عرفان حلقه) تازه‌ترین اثری است که پیرامون نقد و بررسی عملکرد گروه عرفان حلقه و سرکده آن محمدعلی طاهری به همت گروهی از نویسندگان، استادان حوزه و دانشگاه منتشر شد.
این کتاب با پیشگفتار شروع شده و در ادامه چهار فصل با عناوین «آشنایی با مفاهیم و کلیات»، «اصطلاحات و مفاهیم در عرفان انحرافی»، «مبانی فکری عرفان حلقه» و «تعالیم و آموزه‌های عرفان حلقه» پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد و در هر فصل نیز بخش‌هایی به صورت جزئی به واکاوی عملکرد این فرقه نوظهور و انحرافی می‌پردازد.

نویسندگان در پیشگفتار کتاب نوشته‌اند:
انسان‌ها در طول تاریخ همواره دو نیاز اساسی داشته‌اند: نیاز جسمی و نیاز روحی. با تبدیل زندگی ساده به زندگی پیشرفته تا حدودی نیازهای جسمی انسان، تأمین شده، آسایشی نسبی برای او رقم خورد؛ اما با این حال نیازهای روحی انسان نه تنها برطرف نشد، بلکه بحران‌های روحی دیگری نیز فراروی او قرار گرفت. بشر روزی فکر می‌کرد با پیشرفت هرچه بیشتر فناوری دیگر مشکلی نخواهد داشت، اما روز به روز بر نگرانی‌ها و مشکلات روحی او افزوده شد و او همچون تشنه‌ای در کویر خشکیده به این سوی و آن سوی رفت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
pashaali
pashaali
1399/03/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حلقه اسارت

تعداد دیدگاه‌ها:
85
گفتار و اندیشه اساتید محترمی که این کتاب رو نگارش کردن کاملاً چرت و اشتباه است و صرفا هدف اصلی بدنامی عرفان حلقه و به انحراف کشیدن آموزه‌های این مکتب است.
3
[quote='Jeremiah']بنده هیچگاه از بدی‌های ایشان را آشکار کردم پای این نگذاشتم سخنانش نادرست است برای هر ژاژی که خاییده است، یک برهان رو کرده‌ام [/quote]
می گوید: «همانگونه که دیدیم پایش برسد ایران را می‌فروشد تا از تاخت‌وتاز تازیان به ایران پشتیبانی کند»
دوبله ی این سخن می شود: خائن. این خود مغلطه رد دلیل به جای رد مدعا است.
بدی که هیچ، تهمت و افترا هم زیادی در می کند. به اون توهین زشتی که این بحث را به اسب و شتر کشانده، اشاره نمی کنم.
بخشی از این سخنش (پای این نگذاشتم سخنانش نادرست است) با بخش دیگر سخنش (برای هر ژاژی که خاییده است) در تضاد است. ژاژخایی یعنی بیهوده گویی، یاوه گویی، هرزه درایی، حرف مفت زنی. یعنی همان سخنان نه نادرست، بلکه حرف مفت است.
نوستراداموس کتابناک که اول مدعی بود من پایش برسد ایران را می فروشم، اکنون مدعیست ایران را "فروختند". ارتباطش به من در کجاست؟ هیچ جا، نشخوار مهملات بود تا از دهانش نیفتد! سند این ادعا کجاست؟ زیر بالش او، ربطش به این گفتمان چیست؟ پرهیز از کم خوری. حالا که بلاهتش را به او نشان دادم، نجاست جای دیگر را اینجا نوش جان می کند که بله، تازی پرستان به عربی می گویند زبان کامل. یک راس نخبه کتابناکی انگار با در و دیوار سخن می کند و در کله پوکش چیزی می سازد و جواب خودش را می دهد. انگار این دستش به آن دستش می گوید پرچانگی موقوف! کجا تشریف داری کسگم؟
2
از فرهنگ فره وشی گذاشتی، من نیز دقیقاً از همان برگی که گذاشتی آوردم که ایشان برای کتاب، نَسْک نیز آورده اند. این جلز و ولزها دیگر چیست؟
فرهنگ عمید، فرهنگ معین، لغت نامه دهخدا، نوشته های پورداوود، موبد گرامی شادروان اوشیدری، و فره وشی برای کتاب، نسک نیز آورده اند. این بزرگواران نبودند که ببینند علامه دهر پی برده که همگی در اشتباه بوده اند. 8 نفر می گوید آن معنا را دارد، جوجه ی از تخم درآمده مدعیست که نیست.
اینجا کسی منکر آن نشد که اجزا اوستا را نسک می خوانند، بلکه همان گونه که این 7 تن آوردند و هشتمی دوستخواه، برای کتاب نیز می توان از آن بهره برد.
یاد حکایت آن شوفری افتادم که در اتوبان خلاف جهت می رفت، و به مردم می انداخت، که ای آقا، این فلان فلان ها چرا همه خلاف جهت می روند. مشکل از شماست، نه از همه!
[quote='Jeremiah']ایشان در اینجا سوفسطای "رد دلیل به جای رد مدعا" می‌کند...[/quote]
برای آن پیام هام که مقام "مدعا" را پیدا کردم، خونیرث باید سند بخواهد، نه جناب پروتاگوراس! فعلاً 11 تا بن مایه برای واژه نسک رو کردم و نپذیرفت، چه رسد به آن پیام ها.
[quote='Jeremiah']ایشان نمی‌دانم ایرانیان باستان دام‌دار بوده‌اند و دام‌هایشان را ارج می‌نهادند و هم دیگر به نام دام‌شان می‌خواندند که به چم دارا بودن آن است، برای نمونه زرتشت به مانای زال اشتر است، که چم "دارنده‌ی شتر پیر" را می‌دهد. [/quote]
کسی منکر این شد که ایرانیان دام نداشتند تا آنها را ارج بنهند؟ البته که نشدم. بنابراین، مغلطه منتفی است! گویا یک مشت گاو و اسب لاغر مُردنی داشتند و یک اسب یا گاو چاق و چله نداشتند. زال اشتر؟ چرا همه ش یا لاغر است یا پیر؟! قحطی بوده؟
[quote='Jeremiah'] می‌خواهم نسک را برابر bible که در انگلیسی از biblia sacra (نپیِ اشو) لاتین می‌آید، بگذارم. اگر برخی مو را می‌بینند ما پیچش مو را می‌بینیم. [/quote]
مخالفتی نیست. بگذار.
سواد استاد لغت را داشته باشید، «مغلطه توسل به شخص» فقط و فقط مفهوم شخص ستیزی از آن استنباط نمی شود. مثال علی ابن ابی طالب برای شما قابل فهم نبود؟! یکی دیگر می آورم، گفتید در آنجا چون حدیثی از ایشان آوردم و جلوی نامش (ع) آوردم، پس شیعه هستم.
شخص الف از فرد پ سخنی می آورد
فرد پ، از فرقه د است
پس شخص الف پیرو فرقه د است
بهتر است این غرور بچگانه را کنار بگذاری و به یک استاد فلسفه و منطق بگویی یادت دهد که این دُژفَرنود جوانب دیگری نیز دارد. برای توضیح آن کژفرنودی که مرتکب شدی، نام نسکی از شوپنهاور بردم. گلواژه های اخلاقی ایشان بی ارتباط به همین مغلطه نیست.
1
نشانی 7 تا کتاب برای واژه نسک فرستادم که همگی هم سخن هستند که در کنار اجزا اوستا، چمار "کتاب" نیز برایش آوردند. ندیدی، یا طبق معمول نمی خوانی؟ چمارهای "کتاب" را در آنجا بولد کردم که خوب دیده شود!
[quote='Jeremiah']ایشان تازه از آب درآمد ... دغلی ایشان را در آنجا دیدیم. [/quote]
گویا جناب علامه بالاخانه را اجاره دادن و ابراز شک شادروان پورداود نسبت به واژه «ایارده» را به پای واژه «نسک» گذاشته است. درباره واژه ایارده در خرده اوستا عیناً می آورم: در لغت فرس اسدی که قدیمی ترین فرهنگ فارسی است در مادۀ لغت خرده مندرج است «خرده اجرای پازندست و ایارده تفسیر جمله پازندست». باز در لغت اسدی در ماده کلمه ایارده آمده: «ایارده چگونگی پازندست و پازند گزارش زند اوستا است خسروانی؛ راست چه مایه زاهد و پرهیزگارِ صومعگی/که نسک خوان شد بر عشقش و ایارده گوی»
در فرهنگ جهانگیری و در فرهنگ های متاخر دیگر که ماخذ بیشتر از آنها همان فرهنگ جهانگیری است در خصوص ایارده تعریفی شبیه بهمین تعریف مُبهم اسدی برمی خوریم هیچ یک از بیست و یک نسک یا کتاب اوستای عهد ساسانیان که اسامی آنها بتوسط کتاب پهلوی دینکرد بما رسیده چنین نامیده نمی شده است و در هیچ یک از اجزای اوستایی که امروزه در دست داریم بدعا و قطعه و سرودی برنمی خوریم که اسمش شبیه بکلمه ایارده باشد» (خرده اوستا، برگ 25، چاپ دوم 1386)
در همین نسک در برگ 26: «چنان که می دانیم نسک، در اوستا نَسکَ naska بمعنی کتاب است...»
واژه اوستایی naskaدر پهلوی نسک nask شده است.
دغلی من کجاست، جناب مغلطه گو؟ این که دارد درباره مبهمی واژه ایارده سخن می گوید، نه واژه نسک! از نسک یسنا و گات ها از همین نویسنده می آورم: «نسک: اوستا مقصود است دوره کامل آن بیست و یک نسک یا کتاب بوده است.» (یسنا، پوشینه 1، برگ 166، چاپ دوم 1387)
نَسْک: نَسْکَ naska در اوستا بمعنی نامه (کتاب) است اوستای روزگار ساسانیان دارای بیست و یک نسک بوده (گات ها، برگ 394)
استاد پورداود در هرمزدنامه، برگ 281، نسک را نیز (= کتاب) دانسته است.
و این با آنچه که در فرهنگ عمید و معین و... آمده یکسان است.
نَسْک: (در اوستا «نَسْکَ» به معنی «کتاب» یا هر یک از جلدهای یک کتاب بزرگ) نامی است که به هر کدام از جلدها یا بخشهای بیست و یک گانۀ اوستای بزرگ روزگار باستان داده بودند. گاه واژه نسک را به معنی کلی «اوستا» بکار برده اند و «نسک خواندن» به مفهوم خواندن و آموختن اوستا آمده است. (اوستا، پوشینه 2، برگ 1065، جلیل دوست خواه)
این 11 منبع. کافی نیست؟
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
می گوید که مکنزی سخت گیرتر است. اما همانگونه که خوانندگان دیدند، همین مکنزی برای nibēg معنی "scripture" نیز آورده است. معلوم نشد ببینم از کجا فهمید که مکنزی از شادروان فره وشی سخت تر است، وانگهی به من می گوید: «سوفسطای بستن راه استدلال را می‌کند». a division of the Avesta یعنی "بخشی از اوستا". مطلقاً که نگفته به معنی کتاب مقدس است. بفرما، این هم از مکنزی!
[quote='Jeremiah']با این سه آیه باید چه کرد
این دیگر انگارش یا ریاضی است پس جایی برای بهانه‌های دستور زبانی نمی‌گذارد.
[/quote]
پاسخ این است که به استثنای آیه ۳۸ اعراف که نیاز به توضیح مختصری دارد، برداشت از مابقی آیات ناشی از خطای ترجمه است. علت خطای ترجمه کجاست؟ این است که واژه "ضِعف" در زبان عربی علاوه بر اینکه معنای "دو برابر" می دهد، معنای "چند برابر" هم می دهد. در نتیجه آیه ۳۷ سبا با ۱۶۰ انعام تعارضی ندارد. یک آیه صحبت از پاداش ده برابری و یک آیه صحبت از پاداش چند برابری می کند. در آدرس زیر از جمله معانی ضعف، "اضافه مقداری حساب نشده" آمده است:
ضِعف در عربی
همچنین برای مشاهده کاربرد آن در زبان عربی به آدرس زیر مراجعه کنید:
ضعف و معنی چند برابری
خب، مشکل آیات ۱۶۰ الانعام و ۳۷ سبا حل شد، آیه ۳۸ اعراف چیست؟ پاسخ این است که در آیه ۱۶۰ انعام سخن از فردی است که کار ناشایستی انجام دهد ولی آیه ۳۸ اعراف سخن از کسی است که نه تنها کار ناشایستی انجام داده، بلکه دیگری را هم به گناه کشانده و در نتیجه از عذاب او نیز خواهد چشید. در نتیجه عذاب او چند برابر -به تعداد افرادی که گمراه کرده- خواهد شد. حساب این فرد، با فردی که تنها خودش گمراه است ولی باعث گناه دیگران نمی شود فرق می کند.
[quote='Jeremiah']
همیشه که نمی‌‎گوید با کسانی که با شما می‌جنگند بجنگید،
همچنین سزای کسی که کسی دیگر از شهر بیرون می‌کند مرگ نیست.[/quote]
اصلا قرار نیست که خداوند صد بار سخن خود را تکرار کند. همین که یکبار فرمان دهد، مسلمانان موظف به رعایت آن فرمان اند. خدا یک جا در آیات ۱۸۴ تا ۱۸۷ البقره فرموده روزه بگیرید و فعل امر به کار برده است ولی قرن هاست مسلمانان به حساب همان یک جا، روزه می گیرند. آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند و وقتی یکجا می گوید نماز بخوانید و جای دیگر می گوید سجده کنید، یعنی نماز باید حتما شامل سجده باشد. گفته که در صورتی که به جنگ شما بیایند بجنگید. در آیه ۸ و ۹ ممتحنه نیز پیش از این و در جای دیگری اشاره شد که اگر کسی با مسلمین نجنگید و از خانه هایشان بیرونشان نکرد و پشتیبان یکدیگر بر اخراج مسلمین از خانه هایشان نشدند، خدا مسلمانان را از نیکی به ایشان نهی نمی کند. شما برای بررسی آیه ۳۹ انفال، به آیات ۳۷ و ۳۸ مراجعه کردید. خوب است کمی عقب تر برویم و آیه ۳۰ را ببینیم که در خصوص این کافران چه می گوید:
وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ
و [یاد کن] هنگامى را که کافران در باره تو نیرنگ میکردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا اخراج کنند و نیرنگ مى‏ زدند و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است
نه سزای کسی که دیگری را از شهری بیرون می کند مرگ نیست. ولی ساده انگارانه است اگر تصور کنیم با نقل و نبات مسلمین را از خانه هایشان بیرون کردند.
با خودبزرگ بین بی تربیتی که سطح شعورش در این حد است که می پندارد کاست طبقاتی اصلا در ایران وجود نداشته و در هندوستان نیز هزاران سال است از میان رفته است :)):)):)):)):)):))
بحث و جدل کردن . . . . توهین به شعور خود است . . .
ایکاش ، دوستان ( هر دو طیف موافق و مخالف ) با هم متحد می شدند و اصلا پاسخ هرزه دران متکبر را نمی دادند و نوشته های آنها را به کل نادیده گرفته و فقط با آدم های با شخصیت که گوش شنوا دارند وارد بحث می شدند . . . .
بخش 2
"استدلال سست مایه و کودکانه این بابا این است که هر کسی سخنی از حضرت علی گذاشت یا پسند کرد، لابد شیعه است! «ما قال» را نمی بیند، «من قال» را می بیند. «مغلطه توسل به شخص». اکنون برو مغلطه را پیدا کن."
در اینجا هم نشان داد سوفسطاها را نمی‌شناسد، برای شخص‌ستیزی یا "توسل به شخص" هنگامی رخ می‌دهد که کسی به نسبت دادن گواش یا صفتی ناپسندیده به کسی، سخن آن را نادرست بداند، برای نمونه بگوید مارکی دو ساد، تیمارستانی و کژرو بود، پس هر چه دارد می‌گوید، نادرست است، در این سخن بنده هیچ نشانی از این کار دیده نمی‌شود. آن نام سوفسطای داده شده به انگلیسی‌اش را در اینترنت جستیم چیزی باز گیر نیاوردیم، همین شخص‌ستیزی (ad hominem) را یافتیم، بنده هیچگاه از بدی‌های ایشان را آشکار کردم پای این نگذاشتم سخنانش نادرست است برای هر ژاژی که خاییده است، یک برهان رو کرده‌ام، این نپی‌ها درباره‌ی سوفسطا را برخی که جنبه‌اش را ندارند نخوانند زیرا جوگیر می‌شوند ندانسته به دیگران انگ سوفسطاگری می‌زنند، ایشان تازه از آب درآمد یکی از نپی‌های که داده بود پاورقی آن بوده است که در آن گفته شده بود چم واژه‌ آشکار نیست و گفته شده است شاید این باشد! با این روی ایشان جوری نوشته بود بایدی است که این مانا را دهد، دغلی ایشان را در آنجا دیدیم. بله ایران را فروختند برای آنکه کتابسوزان تازیان در فرارود را وازنند، ایشان در دهان بیرونی مانند مطهری تازی‌پرست گذاشته بود که می‌گوید زبان خوارزمی توانایی دانشوری ندارد تا بگوید کتابی هم در آنجا نبوده است! گذشته از این که کتاب حتمی نیست که دانشورانه باشد، می‌تواند دینی، ادبی و ... هم باشد. زبان عربی دارد که نمی‌تواند واژه‌ها را برای الف و لام تعریف به هم بچسباند و واژه‌های پیچیده برای دانشوری بسازد! حتا در عبری و آرامی هم شما می‌توانید واژه بسازید، با این روی در عربی که تازی‌پرستان به آن می‌گویند زبان کامل! زبان کاملی که چهار همخوان و دو واکه ندارد! نمی‌توانید. زبان‌های هندواروپایی کارایی بالایی برای واژه‌پردازی و دانشوری دارند و شایستگی آنان برای این کار بر عربی، زبانی سترون، آشکار است.
بخش 1
خوبه خودش هم فرستاد از دیگران که نُسک به چم هر دفتر از نپی زرتشتیان است، با این روی در "A Concise Dictionary of Pahlavi رویه‌ی 58" برای «a division of the Avesta» نسک آمده است. همانگونه که می‌بیند مکنزی حتا از فره‌وشی سخت‌تر گرفته است و چم نسک را ویژه‌ی هر بخش اوستا دانسته است، همانگونه که نُسک در پارسی نوین بدین چم است. با این روی در "همان، رویه‌ی 59" برای نیبگ «writing, scripture, book» را آورده است. همچنین در "فرهنگ فارسی به پهلوی، رویه 23" برای ادبیات «xūp nipēk» را آورده است که به چم "خوب نوشته" است. همچنین بنده یا کردم در "زینه‌ی نخست"، همچنین "کتاب مذهبی" هم گونه‌ای از کتاب است، همچنین نَشک، نسک نیست، دو واژه هر چند از یک ریشه باشند یا حتا اگر یکی دگردیسه‌ی دیگری باشد، بایسته نیست دارای یک چم باشند، برای نمونه ژوژه در پارسی نوین به چم خارپشت است و جوژه یا جوجه به چم نوزاد پرندگان است. واژه‌ی تازی کتاب هم از ریشه‌ی ک/ت/ب به چم نوشتن می‌آید، همین نپی، نبی یا نوی هم از ریشه‌ی نبشتن یا نوشتن می‌آید، پس هم از دید چم داشتن، هم از دید ریشه شناختن بهترین برابر برای "کتاب" است. همچنین بنده در گذشته چون دیگر سره‌گرایان نسک را نادرست به کار می‌بردند من هم آن را به کار بردم، امروزه دیدگاهم دگرگون شده است و نپی را تنها برگزیده‌ام که بهتر است، زیرا می‌خواهم نسک را برابر bible که در انگلیسی از biblia sacra (نپیِ اشو) لاتین می‌آید، بگذارم. اگر برخی مو را می‌بینند ما پیچش مو را می‌بینیم.
"کتابخانه کوچک خانگی ام پر از نسک های ایران شناسی است، چه آنهایی که دیگر چاپ نمی شوند، چه آنهایی که همچنان به چاپ می رسند. بنابراین، برای رفرنس دادن دست پُری دارم."
ایشان در اینجا سوفسطای "رد دلیل به جای رد مدعا" می‌کند (بنگرید به مغالطات، نوشته علی اصغر خندان، رویه 216) در این سوفسطا کسی به جای فرنودآوری، داود که گواه دارد، آفرین عموجون کی بیام کتابخونتو ببینم :))
"ایشان را نمی دانم، ولی ایرانیان باستان به بزرگان خود عنوان های توهین آمیز دارندۀ اسبان و گاوان لاغر نمی داده‌اند."
اینجا هم دارد سوفسطای "بستن راه استدلال" را می‌کند (بنگرید به همان، رویه‌ی 123) اینجا ایشان با بی‌گواه گفته است ایرانیان باستان به بزرگان خود اینگونه نام‌ها را نمی‌دادند تا من نتوانم سخن پاد ایشان بگویم. با این روی ایشان نمی‌دانم ایرانیان باستان دام‌دار بوده‌اند و دام‌هایشان را ارج می‌نهادند و هم دیگر به نام دام‌شان می‌خواندند که به چم دارا بودن آن است، برای نمونه زرتشت به مانای زال اشتر است، که چم "دارنده‌ی شتر پیر" را می‌دهد.
"آفرین شما. معلوم بود. اکنون «افاده بعض» را یاد بگیر تا نگویی «افاده بعض دیگر چه صیغه ای است؟» تا مبادا بگویند صیغه محرمیت."
در اینجا هم سوفسطای "شوخی بی‌ربط" کرده است. (بنگرید به همان، رویه‌ی 236) بنده از ایشان خواستم جایی که من ندانسته‌ام من بعضیه چیست را نشان بدهد، ببینید چه دری‌وری‌ای گفته است، ایشان بهتر است برود یاد بگیرد یدر پارسی باستان یکی از دیسه‌های جاور دستوی "-شووَ" است نه "-وَ"، این را دو بار گفته است تاره با فونت میخی هم نوشته است!
3
[quote='Jeremiah']خوب است هنوز آن هرزه‌درایی‌هایش درباره‌ی مانای گرشاسپ آماده برای دیدن زیر نپی گیلگمش است،[/quote]
بزرگواران کتابناک می توانند به این نسک گیلگمش بروند و ببینند که آیا من درباره واژه گرشاسپ (= درهم شکننده ی راهزنان/دشمنان) با این حضرت اخلاق اصلا بحثی داشتم یا نه؟ هر که توانست پیدا کند یک آبنبات چوبی جایزه دارد.
ایشان را نمی دانم، ولی ایرانیان باستان به بزرگان خود عنوان های توهین آمیز دارندۀ اسبان و گاوان لاغر نمی داده اند.
البته 2-3 تا رفرنس برای آن کاربری که پیام ها را برایش فرستادم، ایشان نداشت و فرمودن که دروغ می گوید چون من این کتاب ها را ندارم و از کتاب هایی رفرنس می دهد که نیست. نداشتن نسک ها را به پای دروغگویی منِ حیران و ویلان گذاشت!
اما جناب خونیرث از یکی از سندها عکس فرستاد و طبق معمول رنگ عوض کرد که من فقط فلان کتاب را دارم. به هر روی، در این باره بحثی با ایشان نداشتم.
[quote='Jeremiah'] من می‌دانم من بعضیه چیست،[/quote]
آفرین شما. معلوم بود. اکنون «افاده بعض» را یاد بگیر تا نگویی «افاده بعض دیگر چه صیغه ای است؟» تا مبادا بگویند صیغه محرمیت.
[quote='Jeremiah'] سوفسطایی به نام "شخصی کردن" نه در مغالطات علی اصغر خندان یافتیم نه در اینترنت،[/quote]
البته «مغلطه شخصی کردن» (argumentum ad personam) همواره چاشنی پیام های استاد اخلاق بوده است. نگو که الگوی شما در بحث کردن با دیگران نسک هنر همیشه برحق بودن شوپنهاور نیست که باورمان نمی شود. شخصی کردن، مانند این یکی:
[quote='Jeremiah'] همانگونه که دیدیم پایش برسد ایران را می‌فروشد تا از تاخت‌وتاز تازیان به ایران پشتیبانی کند[/quote]
مگر خیار است که بفروشم؟! جناب رمال که از عالم غیب هم خبر دارد، هدفش از این پیش بینی و غیب گویی بی میل کردن خوانندگان به خواندن پیام های بنده است. این حربه مغلطه آمیز را نه تنها برای من، بلکه برای دیگران نیز به کار می برد.
استدلال سست مایه و کودکانه این بابا این است که هر کسی سخنی از حضرت علی گذاشت یا پسند کرد، لابد شیعه است! «ما قال» را نمی بیند، «من قال» را می بیند. «مغلطه توسل به شخص». اکنون برو مغلطه را پیدا کن.
2
اکنون برویم ببینم شادروان فره وشی چه گفتند:
ایشان در فرهنگ فارسی به پهلوی، برگ 404، ردیف دوم، برای واژه کتاب این واژگان را آوردند:
نیپیک، نامَک، کوراسَک، ماتیکان، مَتیان، ماتَگْدان، نَسْک، نَشْک
و برای «کتاب خوانی» واژه نَشْک ماریشْنیه.
همین علامه دهر در زیر کتاب «کتابسوزی ایران و مصر» برای اشاره به کتاب اسرار آل محمد، 5 بار آن را «نسک» خواند. این کتاب نیز یک کتاب مقدس نیست، بلکه تاریخی است. حتی برای فرقه شیعه.
در زیر کتاب "عصر پهلوی به روایت اسناد»، برای بخش های کتاب تاریخ ارمنیان از موسی خورنی از واژه «نسک» بهره برده. این چنین آورده: (تاریخ ارمنیان، برگردان: اریک باغداساریان، نسک 1، فرگرد 2 یا رویه 61)
در خود این کتاب، برای بخش بندی از واژه «کتاب» بهره برده شده است که این باادب به جای آن واژه «نسک» آورده است. این کتاب هم مقدس نیست، یک کتاب تاریخی است.
مشکل از بهره گیری واژه «نسک» برای واژه «کتاب» نیست، بلکه مشکل استاد مغلطه من هستم. به گفته ی همان علی ابن ابی طالب بپرس برای یادگیری، نه برای مچ گیری. ما هم بلدیم مچ بگیریم، پسر جان.
کاربران برای واژه «کتاب» می توانند از همین «نسک» نیز بهره ببرند. خیالتان تخت خواب فنری باشه، می شود برای کتاب به کار برد، می خواهد کتاب مقدس/مذهبی باشد، یا کتاب معمولی.
[quote='Jeremiah']تو را خدا این دربرابر من حکم ملا نصرالدین هم ندارد چه برسد جالینوس،[/quote]
حالا اصراری هم به جالینوس نیست، در برابر خر ملا، می شوم ملا نصرالدین. تا شما چه باشید.
[quote='Jeremiah'] تنها هنر ایشان این است برود زیر کتاب‌ها بدون رفرنس سُس‌ِشعر بگوید (سُسی که روی شعر‌های بندتنبانی می‌ریزند تا آسان‌تر شنیده و گوارش شود )، [/quote]
سُس چی چی؟ بابا یکی پاشه این را ببرد فرهنگستان زبان و ادب پارسی، حیف است استعدادش اینجا با من هدر برود! اگر ثقیل بودن سخنان من برای جناب سوزنی سمرقندی حکم سس شعر را دارد تا برایش آسان تر گوارش شود، حرفی نیست، نتیجه ی تربیت محیط زیست شماست و بدان خو گرفته ای.
کتابخانه کوچک خانگی ام پر از نسک های ایران شناسی است، چه آنهایی که دیگر چاپ نمی شوند، چه آنهایی که همچنان به چاپ می رسند. بنابراین، برای رفرنس دادن دست پُری دارم. نوشته هایی که در زمینه اسطوره در اینجا می گذارم، برای دوست گرامی جناب خونیرث است و با توجه به شناخت و خوانشی که ایشان نیز در این زمینه دارند، نیازی به فرستادن رفرنس نمی بینم. چرا که خود ایشان متوجه می شود من چه می گویم و به چه اشاره دارم. و آن پیام ها برای جنابعالی نبوده که رفرنس می خواهی! چشمداشتی هم ندارم که پیام های من را بخوانی.
حلقه اسارت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک