رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
حلقه اسارت
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 22 رای
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 22 رای
جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه
به کوشش: خبرگزاری رسا

✔️ کتاب «حلقه اسارت؛ واکاوی عملکرد و نقد اندیشه‌های فرقه شبکه شعور کیهانی(عرفان حلقه) تازه‌ترین اثری است که پیرامون نقد و بررسی عملکرد گروه عرفان حلقه و سرکده آن محمدعلی طاهری به همت گروهی از نویسندگان، استادان حوزه و دانشگاه منتشر شد.
این کتاب با پیشگفتار شروع شده و در ادامه چهار فصل با عناوین «آشنایی با مفاهیم و کلیات»، «اصطلاحات و مفاهیم در عرفان انحرافی»، «مبانی فکری عرفان حلقه» و «تعالیم و آموزه‌های عرفان حلقه» پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد و در هر فصل نیز بخش‌هایی به صورت جزئی به واکاوی عملکرد این فرقه نوظهور و انحرافی می‌پردازد.

نویسندگان در پیشگفتار کتاب نوشته‌اند:
انسان‌ها در طول تاریخ همواره دو نیاز اساسی داشته‌اند: نیاز جسمی و نیاز روحی. با تبدیل زندگی ساده به زندگی پیشرفته تا حدودی نیازهای جسمی انسان، تأمین شده، آسایشی نسبی برای او رقم خورد؛ اما با این حال نیازهای روحی انسان نه تنها برطرف نشد، بلکه بحران‌های روحی دیگری نیز فراروی او قرار گرفت. بشر روزی فکر می‌کرد با پیشرفت هرچه بیشتر فناوری دیگر مشکلی نخواهد داشت، اما روز به روز بر نگرانی‌ها و مشکلات روحی او افزوده شد و او همچون تشنه‌ای در کویر خشکیده به این سوی و آن سوی رفت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
pashaali
pashaali
1399/03/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حلقه اسارت

تعداد دیدگاه‌ها:
85
1
نَسک: «پهـ nask» کتاب، بخشی از کتاب، هر قسمت از بیست و یک قسمت کتاب اوستا که بمنزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد، نسکا و نسکه هم گفته شده.
(فرهنگ عمید، پوشینه 2، برگ 1903)
نسک: nask [هر جزو از کتاب مقدس اوستا. کتاب، متن.] نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا.
(فرهنگ معین، پوشینه 2، برگ 1937 – چاپ دو جلدی)
در اوستا نَسْکَ به معنی کتاب و سفینه آمده و هر جا که این لغت به کار رفته از آن اجزای کتاب مقدس اراده گردیده است.
در پهلوی نَسْک (متن، کتاب) آمده.
(لغت نامه دهخدا، پوشینه 14، برگ 22465)
... هیچ یک از بیست و یک نسک یا کتاب اوستا....
(خرده اوستا، برگ 25، چاپ دوم 1386)
...نَسْکَ به معنی کتاب...
(خرده اوستا، برگ 26، چاپ دوم 1386)
کتاب: نوشته، نوشتار، نسک، نامک، ماتیکان
(واژه نامه ی پارسی سره، برگ 202)
نَسْک: در اوستا نسک به معنی کتاب آمده است. مجموع اوستا 21 نسک بوده است. در هر جا که این لغت آمده از آن اجزای کتاب مقدس اراده شده است. به گفته دینکرد، اهورامزدا 21 نسک (کتاب) اوستا را به عددِ کلماتِ اَهُونور، فرو فرستاد. در دینکرد از 21 نسک به تفصیل صبحت شده است که برخی از میان رفته و در دست نیست. (دانشنامۀ مزدیسنا، برگ 452، شادروان موبد جهانگیر اوشیدری)
استاد ادب کتابناک چه گفتند:
[quote='Jeremiah']در پارسی نِپی، نِبی یا نِوی است که هر سه آن در پارسی نو از نپیگ در پارسی میانه به مانای کتاب یا نوشته آمده[/quote]
نیپیک، نبیک، نیپیگ، نپیگ همگی برگرفته از نبیگ است. اکنون ببینیم جناب مکنزی چه گفته:
nibēg: کتاب 2. کتاب مقدس
(فرهنگ کوچک زبان پهلوی، از مکنزی، برگ 111 و برگ 285، ترگمان مهشید میرفخرایی)
در نسخه ی انگلیسی همین کتاب در برگ 59 برای ترگمان این واژه به انگلیسی آمده: writing, scripture, book
همان گونه که می بینید، ایشان برای «کتاب مقدس» از این واژه نیز بهره بردن. و نیز برای خود «کتاب».
[quote='mt1397']«مغلطه شخصی کردن». با چند پیام با طرف مقابل دشمن می شود. این اندازه تحمل پیام های مخالف باورهای ناپاکش را ندارد. دوباره مرتکب «استقراء ناقص». خیر، من یکی نیستم! لک ها اینگونه اند، لک ها آنگونه اند. شیعه راستین فلان حرف را می زند، فلان حرف را بهمان می کند، تو رو سننه؟ باید به کاربران کتابناک یادآوری کنم که حواسشان باشد چه پیامی را پسند می کنند. مبادا گرگ در کمین نشسته به شما حمله ور شود. این لایک ها برای ما آب ندارد، شاید برای کسانی که اهمیت می دهند نان داشته باشد. پیام های این مدت خوب نشان داد که چقدر توانایی بحث دارید. گپ از نخست روشن بود سر چیست، اما این بشر استعداد بالایی در پریدن از شاخه مولانا و خاکشیر به شاخه تروریست و شاخه فلان پرست و حج و رافضی و جنگ 8 سال و الاحوازیه و از شاخه قرآن بگیر تا شاخه کلاس پروفایل شناسی، دارد. باید خستو بشوم که اگر در ژیمناستیک شرکت کند، مقام بالایی برای ایران می آورد. این همه بی قراری در بحث از چه چیزی سرچشمه می گیرد؟ از ناتوانی و نادانی.[/quote]
سوفسطایی به نام "شخصی کردن" نه در مغالطات علی اصغر خندان یافتیم نه در اینترنت، خوب است همیشه نام سوفسطاهایی که می‌گیرم را خوب می‌گویم تا دیگران آسان به آن دسترسی پیدا کنند. برای ایشان باورهای دیگران برتافتنی نیست، باورهای بیگانه‌پرستانه‌ی خودش را چه می‌گوید؟ همانگونه که دیدیم پایش برسد ایران را می‌فروشد تا از تاخت‌وتاز تازیان به ایران پشتیبانی کند. همین سیاوش‌خان که لنگه‌ی خودشان هست هرگونه تاخت‌وتاز به ایران را پای ایرانیان می‌نوشت. همچنین در سوگواری برای کشته‌شدگان مسلمان هند در همین ماه‌های گذشته، رفته است گفتارودی از "امام علی (ع)" از نهج‌البلاغه، نوشته‌ای که شیعیان آن را پذیرا هستند، در زیر یکی از نپی‌ها که درباره‌ی هند بود گذاشته است. اکنون می‌گوید نه من شیعه و این چیزها نیستم. من جستار را به بیراهه نمی‌برم ایشان می‌برد مانند آنکه در همین دیدگاه پیش رفته بود به "موسیقی" و "سلیقه‌ی نازل من پرداخته بود، با این اکنون دارد دست پیش می‌گیرد پس نیفتد، بنده تا کنون هر چه گفته‌ام در پاسخ به سخنان ایشان بوده است. پس آن ناتوانی و نادانی از ایشان سرچشمه گیرد. ما را دیگر سخنی با ایشان نیست زیرا از گفتمان داتشورانه که چاشنی آن لیچار باشد به کَل‌کَل‌های بیهوده رسیده‌ایم، هرچه می‌خواهد بگوید تا جانش دربیاید.
[quote='mt1397']این طفره رفتن هم می ذارم پای دیگر طفره هات. ما که در آنجا نام فرد مشخصی را ندیدیم. خب ببینیم عصاره رذایل اخلاقی کنابناک چه نوشته، پسر جان تو برو همان وارگ ویکرنس ات را گوش کن، فهم سعدی و فردوسی به هر کسی نیامده. با این سلیقه نازل، سخنان بولفضولانه زدن دیگر چه صیغه ایست؟ آدم ملون و آفتاب پرستی که دنبال این است ببیند دیگران پرچم ایران بگذارند تا پروفایلی با عکس دیگر، سخن از پروفایل من می زند؟ هر وقت هدفون "موسیخی" را از گوشت در آوردی بیا اینجا برای فرهیختگان کتابناک ابوعطا بخوان. یادمان باشد که برای عکس پروفایل مان از شوهر ارمیا اجازه بگیریم![/quote]
حامدجان گول سخنان این یارو را نخور، آشکارا اینجا بلک متال را خوارداشت کرد این هم لنگه‌ی همان کسانی هستند که متال را ریشخند می‌کنند، بنده بلک متال دوست ندارم، از خوانندگان اینداستریال متال مانند تیل لیندمان خوشم می‌آید. ایشان مرا هی بیخودی به من شاخچه‌ی سوفسطا بندد با این که خودش پر از سوفسطا است، ایشان چون بنده وارگ ویکرنس را می‌شناسم، برآیند کرد که من از هوادارانش هستم. همچنین شیر و خورشید گذاری به درخواست کاربری برای کوری چشم ارتجاع سرخ و سیاه که می‌شود همانندان شما با لایک‌گرانتان بود؛ سپس که دیدم این کار نمادین به باورهای آمریکاپرستان آغشته است، از برای آنکه فرتور نخستین خود را نداشتم، درفش ساده و زیبای کشورم را گذاشتم.
[quote='mt1397']تو چه فهم از نسک داری که روده درازی ات را برای ما می کنی؟ دستکم کمی فسفر بسوزان و کتاب لغت نامه دهخدا را بخوان. یا همیشه از ویکیپدیا لینک می دهی، این بار هم آنجا را نگاه کن. اینکه یک گلابی، خود را در کتابناک نخبه جا بزند هم دیگر نوبر است. کسی اینجا نگفت سررشته ندارم. با این بی سوادی در زمینه معنای کلمات عربی و فهم آیات، در نزد یکی مثل تو، حکم جالینوس را در برابر یک نادان دارم. فعلاً این اندازه یاد بگیر که «من بعضیه» چیست، وانگهی شاخ و شانه بکش.[/quote]
اینجا هم ایشان در پاسخ به گفتارهای زبان‌شناختانه‌ی من شاخ و شانه می‌کشد، باشد من فهمی ندارم خود خوانندگان بروند به نپی "فرهنگ فارسی به پهلوی، نوشته‌ی بهرام فره‌وشی، رویه‌ی 404" بنگرند. در آن رویه برای "کتاب مذهبی" نسک را آورده است برای "کتاب مقدس" مانثر را آورد است، که از دیدگاه چم داشتن به واژه‌ی scripture نزدیک‌تر است تا نسک، برای "کتاب" در زینه‌ی نخست نیپیک را آورده است. نَسک در پارسی نوین به ریخت نُسک آمده است که دهخدا در "پوشینه 14، رویه‌ی 22465" از واژه‌نگاران گذشته آورده است که به هر دفتر از نپی‌ زرتشتیان را می‌گویند. پس ایشان واژه‌نامه‌ی دهخدا را خوب نخوانده است. تو را خدا این دربرابر من حکم ملا نصرالدین هم ندارد چه برسد جالینوس، تنها هنر ایشان این است برود زیر کتاب‌ها بدون رفرنس سُس‌ِشعر بگوید (سُسی که روی شعر‌های بندتنبانی می‌ریزند تا آسان‌تر شنیده و گوارش شود :D)، خوب است می‌بینند من از ویکی‌پدیا بسیار گفتاورد نمی‌کنم و این همه از نپی‌ها نشانی می‌دهم، در زیر همین بارگزاشته می‌توانید بروید نپی‌هایی که داده‌ام را ببینند، با این روی ایشان نتنها یک نپی هم برای رفرنس نمی‌دهد، هنگامی که من ژاژخایی‌های بی‌رفرنسش را خرده گیرم برای از نوشته‌های آکادمیک گفتاورد می‌کنم. خوب است هنوز آن هرزه‌درایی‌هایش درباره‌ی مانای گرشاسپ آماده برای دیدن زیر نپی گیلگمش است، من می‌دانم من بعضیه چیست، خود خونیرث باز مانند روال همیشه سخن در دهان ما گذاشته است، اگر می‌توانی برو دیدگاه مرا درباره‌ی ندانستن "من بعضیه" بیاور. بنده هم نمی‌داوم نخبه هستم، چیزی که می‌دانم را می‌گویم و وارون ایشان از روی معده سخن نمی‌گویم.
بخش دوم
همیشه که نمی‌‎گوید با کسانی که با شما می‌جنگند بجنگید، برای نمونه اینجا چیزی بند نمی‌کند:
و با آنان بجنگید تا فتنه‌اى بر جاى نماند و دین یکسره از آنِ خدا گردد. پس اگر [از کفر] بازایستند قطعاً خدا به آنچه انجام مى‌دهند بیناست. (انفال، 39)
همین جا که می‌بیند سیاست‌های امپریالیستی اسلام برای گسترش خود از راه جنگ تا اسلام‌آوردن از ترس جان دیده می‌شود. در آیه های پیشین این آیه کفرورزان ویژه‌ای دیده نمی‌شود:
بى‏ گمان کسانى که کفر ورزیدند اموال خود را خرج مى کنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند پس به زودى [همه] آن را خرج مى کنند و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت‏ سپس مغلوب مى ‏شوند و کسانى که کفر ورزیدند به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد (۳۶) تا خدا ناپاک را از پاک جدا کند و ناپاکها را روى یکدیگر نهد و همه را متراکم کند آنگاه در جهنم قرار دهد اینان همان زیانکارانند (۳۷) به کسانى که کفر ورزیده‏ اند بگو اگر بازایستند آنچه گذشته است برایشان آمرزیده مى ‏شود و اگر بازگردند به یقین سنت [خدا در مورد] پیشینیان گذشت (۳۸)
آن را هم که شما گفتید می‌گوییم باشد، هر چند خود فولادوندآن "[جنگ را]" خودش افزوده بود و در قرآن نیست، این را چه می‌کنید؟ همچنین سزای کسی که کسی دیگر از شهر بیرون می‌کند مرگ نیست. سسخل مانای بدی ندارد دگردیسه‌ی سسخور است، بدین چم کسی که سس بسیار می‌خورد، اگر آن را با الفبای لاتین نویسه‌گردانی کنیم، می‌بینیم دگرسانی واژه‌ تنها در یک همخوان است: sosxol - sosxor . در زبان پارسی ر با ل به هم دگرگون شود، برای نمونه برگ - بلگ، غار - غال، اردنگ - الدنگ و .. همچنین کسانی که به شوخی با گویش کودکان سخن می‌گویند به می‌خورم می‌گویند موخولم! این واژه هم بر شیوه‌ی این شیرین‌زبانان گفته شده است. ;-)
[quote='HamedOpeth']mt1397 گرامی درود بر شما [/quote]
بزرگوار، درود بر شما.
به هیچ روی منظور من شما یا علاقه دیگر بزرگواران نبود. هرگز. چنین گستاخی ای نمی کنم.
بنده نیز موسیقی هایی از خوانندگان قدیمی گوش می دهم و البته موسیقی انگلیسی و اسپانیایی هم گوش می دهم. و نیز موسیقی های بومی این سرزمین. و گوش دادن به موسیقی کار هر روز من است.
به هر روی، اگر بخشی از پیام این خاکسار شما را از دلبستگی تان به سبک موسیقی ای رنجاند، من از شما پوزش خواهی می کنم. بازگو می کنم که در پیام من سر سوزنی به شما گرامی و دلبستگی هایتان اشاره ای نکردم.
[quote='HamedOpeth']ولی برایم عجیبه در این اجتماع به این کوچکی چقدر ادبیات زشت و زننده و پر طعنه وجود دارد.[/quote]
بله، چند بار گلایه کردیم در این تارنگار، ولی کو گوش شنوا. آدم را ناچار می کنند گاهی خلاف سیرت و منشِش برخورد کند.
دیرزیست و پیروزبخت باشید.
بخش یکم
ببیند در "مقدمه‌الادب یا پیشروی ادب، نگارش زمخشری، پوشینه‌ی 1، ویراست سید محمد کاظم‌امام، رویه‌ی 98" برای «غائط» در نام‌واژگان تازی، شماره‌ی 122 آمده است، در "همان، رویه‌ی 303» برای «سرگین پلید مردم، سرگین‌دان، سرگین زار شده، سرگین غند شده، سرگین به جای گرد شده» همان شماره‌ی 122 را آورده است، با این روی در "همان، رویه‌ی 335" برای کمیز یا کمیژ شماره‌ی 198 را آورده است. همین نشان می‌دهد غائط به چم سرگین کردن است نه میزیدن، از مقدمة الأدب زمخشری فرهنگ تازی به پارسی کهن‌تر نداریم. همانگونه که می‌‌بینید غائط به مانای سرگین است، خود دهخدا هم حدَثَ را در پارسی به همین مانا آورده بود، ریز شود کرمینی حدث را در بخش پارسی یاد کرده بود که بیشتر به مانای سرگین کردن است تا میزیدن. من هم گفتم "که از آن یاد شد"، این بدین چم است که من سخن شما را پذیرفته‌ام با این روی ربط جای دستشویی کردن را به میزیدن نمی‌دانم، آنجا برای کار بزرگ بیشتر درخور است تا کار کوچک. خب آنجا هنگامی که می‌گوید "همه از خدا است" بدین چم می‌شود که هر خوبی و گزند از سوی خدا است، با اینکه در آیه‌ی پسین می‌گوید نه خوبی‌ها از سوی خدا است بدی‌ها از سوی خود مردم است. گیریم از این هم بگذریم با این سه آیه باید چه کرد:
و اموال و فرزندانتان چیزى نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانى که ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند. پس براى آناندو برابر آنچه انجام داده‌اند پاداش است و آنها در غرفه‌ها[ى بهشتى‌] آسوده خاطر خواهند بود. (سباء، 37)
هر کس کار نیکى بیاورد، ده برابر آن [پاداش‌] خواهد داشت، و هر کس کار بدى بیاورد، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود. (انعام، 160)
مى‌فرماید: «در میان امّتهایى از جنّ و انس، که پیش از شما بوده‌اند، داخل آتش شوید.» هر بار که امّتى [در آتش‌] درآید، همکیشان خود را لعنت کند، تا وقتى که همگى در آن به هم پیوندند؛ [آنگاه‌] پیروانشان در باره پیشوایانشان مى‌گویند: «پروردگارا، اینان ما را گمراه کردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده.» [خدا] مى‌فرماید: «براى هر کدام [عذاب‌] دو چندان است ولى شما نمى‌دانید.» (اعراف، 38)
این دیگر انگارش یا ریاضی است پس جایی برای بهانه‌های دستور زبانی نمی‌گذارد.
mt1397 گرامی درود بر شما
من تنها به این دلیل اینجا هستم از دوستان بیاموزم من طوری تربیت شده ام که بیاموزم با عرض پوزش از دوستان لازم دانستم قسمتی از فرمایش شما پاسخ دهم اول اینکه وارگ ویکرنس ات را گوش کن کلمه اشتباهی هست و دوست ندارم وارد بحث های خاله زنک بازی بشوم برای شخصیت من زشت هست. خواستم بدانید دوست داشتن آثار یک گروه موسیقی یا حتی شاید شخصیت آنان امری عادی و رایج به نظر می‌رسد. ما میتوانیم موسیقی و آواز را بیش‌تر در غزلیات سعدی جست‌وجو کنیم و برای مثال شجریان این را تا حدودی برای مخاطبانش فراهم کرد چون متاسفانه کشور ما از نظر موسیقی فوق العاده ضعیف هست دلیل نمی شود بدون اطلاع موسیقی را خوار شمارد! چندی پیش نوشته ای از Willem de Kooning نقاش معروف سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی را مطالعه می کردم چیزی که من از آن نوشته درک کردم این بود که دکونیک نگاه اولیه مخاطبان را درک کرده بود و می دانست که مردم در وهله اول نگاهشان به چه چیزی گرایش دارد به همین دلیل او بزرگ ترین مفاهیمش را در قالب ساده ترین گفتارهای نقاشی ارائه می کرد. در واقع همیشه آن چیزی که مردم خیلی سریع به دنبال آن بودن در نقاشی هایش بود اما تنها محدود افرادی دنباله نقاشی را می گرفتند و به بزرگ ترین مفاهیم آن دست می یافتند. در اینجا هم موسیقی چنین شرایطی دارد. حرف در مورد ارزش موسیقی زیاد هست ولی اینجا جایش نیست. برای اثبات بزرگی فردوسی که به شخصه به این شاعر بسیار ارادت دارم که مطمئن باشید کمتر از علاقمندی شما نیست دلیلی برای تحقیر موسیقی نیست.
و صحبت کردن در مورد پسندیدن یک متن را حتی دور از شان خودم میدانم که چیزی در اینباره بگویم ولی برایم عجیبه در این اجتماع به این کوچکی چقدر ادبیات زشت و زننده و پر طعنه وجود دارد.
از تک تک دوستان عذر خواهی میکنم در وسط بحث های قرآنی چنین متنی نوشتم چون این نظر برایم خیلی عجیب بود این اولین و آخرین پیام بنده در این تاپیک خواهد بود.
[quote='pirmardan']
در این وجیزه عقل ناقص حقیر و محدودیت این نگاره امکان بهتری برای ابراز اندیشه باقی نمی گذارد. فرمایشات شما متین و بجا هستند و اینجای بیشتر تبادل نظر است تا احتجاج.
تصمیم یاد شده در زمانی اتخاذ شد که هنوز جایگزین حضرت عمر تعیین نشده بود و بین صحابه کبار در این مورد مشورت صورت گرفت. پیشنهاد دیه از جانب عمرو عاص مطرح شد و باقی پذیرفتند. مولا علی کرم الله وجه به قصاص نظر داشتند ولی پس از شورای صحابه بدون اعتراض با نظر جمع موافقت کردند. در آنزمان حضرت ام کلثوم همسر خلیفه شهید بودند و به هر حال مولا علی در سوگ شریک.
در مورد حجت خدا بر روی زمین حدیث ثقلین (کتاب الله و عترتی ) و (کتاب الله و سنتی) رهگشای است. از مبداء فیض که قادر مطلق باشند نیز قطع رابط بین ایشان و خلق بعید است.[/quote]
من خود پیش از این خوانده بودم که این اقدام توسط خلیفه سوم صورت پذیرفت و به نظر هم می رسد که عفو عبیدالله توسط عثمان بوده:
عفو عبیدالله ابن عمر توسط عثمان
خب اگر در اجرای احکام خدا و احقاق حقوق مردم، جای مصلحت اندیشی بود، پس العیاذ بالله هر وقت لازم شد توحید را هم زمین بگذاریم. ولی آیا چنین اجازه ای داریم؟ رفتار حضرت علی به درستی نشان دهنده لزوم انعطاف ناپذیری مسلمین در احقاق کلمه الله است. سه جنگ برای عدم چشم پوشی از دستورات خدا! صرف نظر کردن از حق الناس مسلم و قطعی برای رضایت خاطر عده ای، توجیه پذیر است؟ چه کسی چنین اجازه ای دارد که حکم خدا را زمین بگذارد؟
در خصوص حدیث ثقلین هم اگر قرائت اهل سنت را بپذیریم، سخن شما تایید نمی شود. کتاب خدا و سنت پیامبر، مسلمین را از حجتی بر روی زمین بی نیاز می سازد. این تنها قرائت ضعیف تر است که سخن شما را تایید می کند و از آنِ شیعیان است. البته لزوم پذیرفتن یا نپذیرفتن احادیث نیز گفتگوی مفصلی را می طلبد که اگر اجازه بفرمایید در ذیل این کتاب مطرح نگردد.
و آیا با وجود صرف قرآن، ارتباط خالق با خلق قطع شده است و حتما این ارتباط باید از طریق انسان های دیگر باشد؟ من چندان مطمئن نیستم! صرف قرآن (سخن خدا با انسان) و نماز و دعا (سخن انسان با خدا) کافی ست و ضمن آنکه مسئله ای به این اهمیت هم ذکر آن در کتاب نرفته است.
[quote='Khwanirath']نقل قول از pirmardan:
اجازه دهید در خصوص کردار خلیفه سوم، مخالفت خود را با شما ابراز کنم. مطابق قرآن کریم، تعیین قصاص یا عدم قصاص با خانواده مقتول است نه با خلیفه! خلیفه در جایگاهی نیست که حلال الله را حرام کند و یا حرام او را حلال نماید. در زمینه عدم قصاص عبیدالله ابن عمر، رفتار عثمان صد البته خلاف دستور الله بوده و بایستی از خانواده و خاندان فیروز و هرمزان در ایران سراغ گرفته و کسب تکلیف می نمود. عدم قصاص قاتل یک طفل نونهال، ستم عثمان بوده و ما در زمینه اشتباهات و گناهان خلفای راشدین و ائمه شیعیان، با شیعه و سنی تعارف نداریم. عثمان در این زمینه ظالم بوده و کلام الله این را تایید می نماید:
وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ-۴۵ المائده
و در [تورات] بر آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى‏ باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند و هر که از آن [قصاص]درگذرد پس آن کفاره [گناهان] او خواهد بود و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکرده‏ اند آنان خود ستمگرانند[/quote]
در این وجیزه عقل ناقص حقیر و محدودیت این نگاره امکان بهتری برای ابراز اندیشه باقی نمی گذارد. فرمایشات شما متین و بجا هستند و اینجای بیشتر تبادل نظر است تا احتجاج.
تصمیم یاد شده در زمانی اتخاذ شد که هنوز جایگزین حضرت عمر تعیین نشده بود و بین صحابه کبار در این مورد مشورت صورت گرفت. پیشنهاد دیه از جانب عمرو عاص مطرح شد و باقی پذیرفتند. مولا علی کرم الله وجه به قصاص نظر داشتند ولی پس از شورای صحابه بدون اعتراض با نظر جمع موافقت کردند. در آنزمان حضرت ام کلثوم همسر خلیفه شهید بودند و به هر حال مولا علی در سوگ شریک.
در مورد حجت خدا بر روی زمین حدیث ثقلین (کتاب الله و عترتی ) و (کتاب الله و سنتی) رهگشای است. از مبداء فیض که قادر مطلق باشند نیز قطع رابط بین ایشان و خلق بعید است.
[quote='Jeremiah']
نه از یک زار و نزازی که...[/quote]
این طفره رفتن هم می ذارم پای دیگر طفره هات. ما که در آنجا نام فرد مشخصی را ندیدیم.
خب ببینیم عصاره رذایل اخلاقی کنابناک چه نوشته، پسر جان تو برو همان وارگ ویکرنس ات را گوش کن، فهم سعدی و فردوسی به هر کسی نیامده. با این سلیقه نازل، سخنان بولفضولانه زدن دیگر چه صیغه ایست؟ آدم ملون و آفتاب پرستی که دنبال این است ببیند دیگران پرچم ایران بگذارند تا پروفایلی با عکس دیگر، سخن از پروفایل من می زند؟ هر وقت هدفون "موسیخی" را از گوشت در آوردی بیا اینجا برای فرهیختگان کتابناک ابوعطا بخوان. یادمان باشد که برای عکس پروفایل مان از شوهر ارمیا اجازه بگیریم!
تو چه فهم از نسک داری که روده درازی ات را برای ما می کنی؟ دستکم کمی فسفر بسوزان و کتاب لغت نامه دهخدا را بخوان. یا همیشه از ویکیپدیا لینک می دهی، این بار هم آنجا را نگاه کن. اینکه یک گلابی، خود را در کتابناک نخبه جا بزند هم دیگر نوبر است. کسی اینجا نگفت سررشته ندارم. با این بی سوادی در زمینه معنای کلمات عربی و فهم آیات، در نزد یکی مثل تو، حکم جالینوس را در برابر یک نادان دارم. فعلاً این اندازه یاد بگیر که «من بعضیه» چیست، وانگهی شاخ و شانه بکش.
[quote='Jeremiah']
در اینجا دگرسانی ما با شما آشکار شود ما هر چند هم از شما بدمان می‌آید.[/quote]
«مغلطه شخصی کردن». با چند پیام با طرف مقابل دشمن می شود. این اندازه تحمل پیام های مخالف باورهای ناپاکش را ندارد.
[quote='Jeremiah']تا آنجایی که ما می‌دانیم لک‌ها یا شیعه هستند یا یارسان یا روی هم رفته علی‌اللهی هستند[/quote]
دوباره مرتکب «استقراء ناقص». خیر، من یکی نیستم!
لک ها اینگونه اند، لک ها آنگونه اند. شیعه راستین فلان حرف را می زند، فلان حرف را بهمان می کند، تو رو سننه؟
[quote='Jeremiah']یکی از این رافضی‌ها که نیک می‌دانند همان سُسخل چپ‌وچوله‌ایهست که فرتور "غسان کنفانی" را گذاشته است؟[/quote]
باید به کاربران کتابناک یادآوری کنم که حواسشان باشد چه پیامی را پسند می کنند. مبادا گرگ در کمین نشسته به شما حمله ور شود. این لایک ها برای ما آب ندارد، شاید برای کسانی که اهمیت می دهند نان داشته باشد.
پیام های این مدت خوب نشان داد که چقدر توانایی بحث دارید. گپ از نخست روشن بود سر چیست، اما این بشر استعداد بالایی در پریدن از شاخه مولانا و خاکشیر به شاخه تروریست و شاخه فلان پرست و حج و رافضی و جنگ 8 سال و الاحوازیه و از شاخه قرآن بگیر تا شاخه کلاس پروفایل شناسی، دارد. باید خستو بشوم که اگر در ژیمناستیک شرکت کند، مقام بالایی برای ایران می آورد.
این همه بی قراری در بحث از چه چیزی سرچشمه می گیرد؟ از ناتوانی و نادانی.
حلقه اسارت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک