Studies in The History of Arabic Logic
نویسنده:
Nicholas Rescher
امتیاز دهید
Much attention has been given to Arabic thought in the history of philosophy, however, Arabic contributions to logic have been greatly overlooked. In the ten essays of this book, Nicholas Rescher presents substantial material on the history, progression and major trends of Arabic logic from the eighth through the sixteenth century. Rescher finds that, like much of Western thought, Arabic logic had its basis in Greek philosophy, and specifically in Hellenistic Aristotelian logic.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی Studies in The History of Arabic Logic
بیشتر دانشمندانی که این کتاب بر شمرده است عرب تبار نیستند ، البته آکادمیک های آمریکایی در علوم انسانی بسیار نا آگاه اند و از آنها چنین خطا هایی بر می آید .[/quote]
این چشمآبیها همیشهی خدا کارشان این بوده است تا یک نوشته به زبان عربی ببینند، نام Arabic رویش بگذارند. برای نمونه ببینید در ویکیپدیا از هنر با دانش ایرانی را همه را در Template: Arabic Culture دستهبندی کردهاند چون عربها زبان خودشان را بار دیگران کرده بودند و زبان میانجی جهان اسلام را عربی گردانده بودند، پس دانشمندان آن زمانه هم مانند امروزه به عربی نوشتند. همچنین "هزار و یک شب" را برگردان عربی هزار افسان پارسی میانه بوده است که برخیشان "شبهای عربی" نامیدند یا شمارگان کنونی را که خوارزمی ایرانی از روی شمارگان هندی درست شان در آغاز به نام "اعداد هندو" از آن یاد میکردند را "شمارگان عربی" نامیدند! یا امروزه نژاد زرد را نژاد مغولی میگویند که چون زمان یورش مغولها با این نژاد آشنا شدند! ایران را پرشیا میگفتند چون هخامنشیان نخستن شاهنشاهی برجستهی ایرانی پارسیتبار بودند و ... اکنون هم همهی دانشمندان ایرانی را هم دارند پارسی میگویند، برای نمونه طبری از نام و زادگاهش پیدا است که مازنی بوده است با این روی آن را پارسی میگویند! همین کارهایشان سبب دودستگی میان ایرانیان و پارسیستیزی میان برخی از ناپارسیزبانان ایران شده است. رویهمرفته بیشتر این خاورشناسان بسیار کوتهبین و سطحینگر هستند حتا همین ریچارد فرای هم که مانندهی دیگر خاورشناسان نبود، "عصر زرین یران" را در چاپ نخستش را با عنوان پیوستی "عصر زرین ایران: عربها در خاور" نوشته بود! با این روی من مانند چگونه این ها دستاوردهای مسلمانان را عربی مینامند با این که یک دانشمند از حجاز و نجد ما نداشتیم و همه دانشمندان جهان مسلمان میانه یا عربیزههای مانند مورها و عراقیان بودند یا ناتازیانی مانند ایرانیان و بربرها (آمازیغها) و ... بودند. از دیدگاه بسیاری از این چشمآبیها مردم ایران چون مسلمان هستند، عرب هستند زیرا اسلام دین عربها است! با این روی فرهنگ عرب پیش از اسلام سراسر دگرسان با پس از اسلام بود، برای نمونه زنانشان حجاب نمیکردند، باده میگساردند، بتپرست بودند و ... اگر اسلام فرهنگ قومی است، فرهنگ یهودیها هست زیرا پس از اسلام خوهای آنان مانند ختنه کردن، خوک نخوردن، یکتاپرستی و ... درون عربها شد ولی چرا دین زرتشتی دین ایرانی است؟ چون زرتشت دین ایدئولوژیک خود را مانند برخی از روی جهودیگری کپی نکرد و همان چندخداپرستی ایرانی را که به نام دین ایرانی باستان میشناسند را ویرایش کرد و آخشیجهای ایرانیاش را نگه داشت. اکنون همین چشمآبیها با این که خودشان تَنَخ یا همانی که ایرانیان به نام "عهد عتیق" میخوانند هم عیسای ناصری با حواریان و مادرش همه یهودی بودند و دین ترسا هم از سرزمین یهودیه به اروپا رفت و بسیاری از اروپاییان هم نامهای یهودی دارند همانند بسیاری از ما که نامهای عربی داریم، فرزندان پاک نژاد آریا میدانند! این را هم بر پایه نگریستهی خویش میگویم که خود این عربها هم دارند به این کژبرداریهای اندیشمندان باختر زمین دامن میزنند زیرا بسیار خوششان میآید ایرانیان را مانند خودشان عرب نشان دهند زیرا خودشان هم دانسته چه جنبندگان بیخودی هستند و همه از آن برای گسترش تروریسم بیزار هستند، پس از نام خودشان به عنوان توهین کاربری میکنند ;-)
بیشتر دانشمندانی که این کتاب بر شمرده است عرب تبار نیستند ، البته آکادمیک های آمریکایی در علوم انسانی بسیار نا آگاه اند و از آنها چنین خطا هایی بر می آید .