رسته‌ها
سودای جمهوری - جلد ۴
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 11 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 11 رای
اندیشه، زمانه و ناگفته های تاریخی اولین رییس جمهور ایران

تاریخ سه ساله ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دلایل متعدد از جمله رقابت های سیاسی و تقابل جریانهای رقیب دستخوش تحریف ها و گاه غرض ورزی ها و بی انصافی هایی شده که وظیفه پویش تاریخی آن بر عهده محققان و نشر آن بر عهده تمام کسانی است که مدافع روشن شدن حقیقت تاریخ اند. کتاب چهار جلدی سودای جمهوری فارغ از حب و بغض های سیاسی با مشی اعتدالی می کوشد حقایق این دوره پرالتهاب بخصوص اولین دوره ریاست جمهوری در ایران را مورد واکاوی قرار دهد. تمام مطالب کتاب با ارائه مستندات آورده شده و هرجا مولف نظر و تحلیلی داشته با ذکر این که تحلیل مربوط به مولف است آن را آورده است. مولف امیدوار است این کتاب زمینه ای برای بحث و تبادل نظر محققان تاریخی این دوره بگشاید. مولف پذیرای نقد و نظر شما از طریق کانالهای ارتباطی داده شده در کتاب میباشد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
687
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ermia
ermia
1399/01/20
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سودای جمهوری - جلد ۴

تعداد دیدگاه‌ها:
7
این سخنان همگی خوب است ولی دقیق نیست.
نخست اینکه ابلیس، از جن است و فرشته نیست. (وارد بحث تاویل و اینکه منظور از ابلیس و جن و فرشته چیست نمی شوم)
در آیه 50 سوره شریفه کهف:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ
و هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که از جنیان بود
در آیات 26 و 27 سوره مبارکه الانبیاء در خصوص ملائکه فرموده:
بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ، لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
بلکه بندگانی ارجمندند، که در قول بر او پیشی نمی گیرند و ایشان به امر او عمل می کنند
فلذا ملائکه، مطیع امر خدا هستند و سرکشی نمی کنند و ابلیس سرکش نمی تواند جزو ایشان باشد. اما چرا در آیه 50 سوره کهف می فرماید به ملائکه گفتیم سجده کنند ولی ابلیس سجده نکرد -با اینکه او از ملائکه نبود؟ به دلیل قاعده ی تغلیب. بطور مثال وقتی گفته می شود ملت شریف ایران یا ملت مسلمان ایران، طبعا نامسلمان های ایرانی هم وجود دارند ولی بدلیل کثرت و فراوانی مسلمین، این را برای همه بکار می برند.
مسئله دیگر، دقت نظر در آیه 70 سوره اسراء است که قرار داده اید. در خصوص بنی آدم چه می گوید؟
وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا
و آنها (بنی آدم) را بر بسیاری از آنچه خلق کردیم فضلی عظیم دادیم.
مشاهده می کنیم که فضل بنی آدم بر همه ی مخلوقات خدا نیست بلکه بر بسیاری از آنهاست. حتی واژه "اکثر" هم بکار نرفته که بگوییم انسان بر بیشتر مخلوقات فضل دارد. بر بیشتر مخلوقات فضل ندارد ولی بر مخلوقات بسیاری فضل دارد که به معنی اکثریت ایشان نیست.
ولی آیا ما از آیه 70 اسراء و آیات تسخیر آنچه در آسمان و زمین است برای انسان -علی رغم اینکه همه نشان دهنده مقام بالای انسان در نزد آفریدگار جهان است- باید برداشت کنیم که این انسان لابد خلیفه خداوند هم هست؟ من ارتباطی بین این دو نمی بینم.
شاید این اختلاف دیدگاه باز می گردد به ترجمه عرفی و دقیق. در عرف شاید خلیفه الله اینگونه تعبیر شود که انسان، بنده ی خاص خداست. در لغت به معنای جانشینی است که بطور ضمنی اذعان به این است که الله، غایب است و بر زمین حضور ندارد (و هو معکم اینما کنتم-هر جا که باشید خدا با شماست).
- وقتی که خداوند به فرشتگانش امر می کند بر آدم سجده کنند و فرشته مقرب درگاهش یعنی ابلیس را به خاطر این تمرد رانده و مطرود می کند . ..
- وقتی می فرماید زمین و آسمان و روز و شب و دریاها را مسخر نوع بشر کردم . . .
- وقتی می فرماید ما نوع بشر را بر بسیاری دیگر از آفریده های خود برتری دادیم . . .
پس مشخص است که انسان ، جانشین دایناسورها و یا جانشین میمون ها و شامپانزه ها بر روی زمین نشده . . . بلکه به عنوان نماینده و جانشین خدا بر زمین قرار است همان کارهای خدا را دنبال کند . . .
مهربان باشد و بخشنده ، آفریننده باشد و خلاق ،‌ و . . .
صد البته که خدا در همه جا حضور داشته و نیازی به جانشین و خلیفه و نماینده ندارد ولی این تاج افتخاریست که خود خدا بر تارک بشر قرار داده تا به شیطان برتری نوع بشر را حالی کند تا شیطان بداند که به چه علت باید بر آدم سجده می کرد . . .
(( ضمنا ساحت پاک خداوند منزه است از بیان امور واهی و پیش افتاده . . . این چه چیز مهمی بوده که خدا گفته انسان را جانشین نسل های قبلی قرار دادم ؟ . . خوب ، طبق نظریه داروین ،‌ بیشتر حیوانات و حتی گیاهان جانشین هم و تکامل یافته از یکدیگرند اینکه چیز مهمی نیست که خدا بخواهد انسان را مختص آن قرار دهد یا به فرشتگان اعلام کند ؟ این اصلا توضیح واضحات است و اگر خدا هم نمی فرمود . . . فرشتگان می دانستند بشر جانشین قومی دیگر است و اتفاقا برای همین به خدا گفتند می خواهی موجودی بیافرینی که خونریزی به راه بیندازد یعنی آنها این موضوع را می دانستند - از روی قوم قبلی مشابه انسان - به همین دلیل خدا نمی آید موضوعی که آنها می دانند را دوباره به آنها بگوید و بر عکس می گوید آنها از من و شبیه من هستند نه از آن یا شبیه قومی قبلی خونریز . . . .
ترجمه آیه صحیح است، تفسیر آن نادرست است.
خلیفةً، نکره است و بدرستی ترجمه کردید که "جانشینی قرار می دهم". اما در تفسیرش نوشته اید "انسان خلیفه خداوند است". اگر خلیفه خدا بود، بایستی آیه می فرمود "خلیفتی" یعنی جانشین خودم. وقتی تنوین گرفته و نکره است، یعنی جانشین خدا نیست بلکه جانشین نسل های قبل است.
خداوند تبارک و تعالی خود بر روی زمین حاضر است و نیاز به جانشین ندارد.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که پیامبر اعظم در تربیت امثال ابوجهل و ابی لهب هیچ توفیقی حاصل نفرمود. امثال زبیر و معاویه هم در میدان محک، معلوم شد که به چه ورطه ای افتادند.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی قرار می‌دهم. (بقره 30)
انسان ، خلیفه خداوند بر روی زمین است. یعنی انسان سرپرست زمین است و زمان. زمین را خداوند به دست وی سپرده است و او را بر آن داشته تا از مواهب آن بهره‌ور گردد. بنابراین خداوند در نهاد انسان ، استعدادهای خاصی را نهاده است تا بتواند خلافت و رهبری زمین را به عهده بگیرد.
البته می توان امامت و رهبری را از دو منظر بررسی کرد یکی معنای سیاسی رایج ، یعنی بدون شک در یک نظام حکومتی همه نمی توانند فرمانده باشند ! و گرنه کار به آنارشیسم و هرج و مرج می کشد . . . .
و معنای عرفانی و آرمانی ، یعنی افراد یک ملت که هشیار و آگاه بوده و دقیقا بر رفتار متولیان حکومت نظارت داشته باشند .
دکتر علی شریعتی در این زمینه مثال خلیفه دوم و پارچه ای که از غنیمت برداشته و پوشیده است را بیان می کند . . وقتی خلیفه داشته نماز جمعه می خوانده ، سر و صدای مردم به هوا بلند می شود که ما یک کلمه از حرفهای تو را گوش نمی کنیم !‌!‌ برای چه پارچه بیشتری برداشته ای ؟ ؟‌!‌!‌!‌
و عمر مجبور می شود فرزندش را بیاورد که شهادت بدهد پارچه از سهمیه او بوده . . .
به نظر می رسد ، پیامبر اسلام ( ص ) ،‌ در تربیت هزاران نفر ، امام هوشیار در مدینه ، کمال موفقیت را داشته اند . . . . . .
[quote='siawash110']
دیدگاهی کاملا متضاد با اندیشه های رایج در تشیع . . . .[/quote]
و همینطور بسیار آرمانگرایانه، غیر واقع بینانه، خوشبینانه و غیر واقعی
بنی صدر در کتاب تعمیم امامت و مبارزه با سانسور ، نهایتا می خواهد چنین نتیجه گیری کند که تک تک مردم باید امام شوند و وظیفه امام (‌به خصوص با مثالی که در رابطه با امام صادق ع می زند ) این است که با روشنگری و آموزش که لازمه اصلی آن فقدان سانسور است :
تک تک انسان ها را به مقام امامت برساند . . .
دیدگاهی کاملا متضاد با اندیشه های رایج در تشیع . . . .
سودای جمهوری - جلد ۴
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک