رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

نقل قول از دوست بسیار لطیف و زیبایم ،سرکار خانم یاوری «تو سفیر منی از من بخدا» جان بی قرار رفتن بود تن ناتوان از محافظت و نگهداریش بود جان به ندای حق پاسخ گفته بود زلزله ای در تن بر پا بود، هر لرزشی رهایی از اثقال ها بود و لی
قودوزلارین الینی اؤپن دار گؤز سیلاح، ای سِلاح تنگ چشم،که فقط دستان نامردان و جاه طلبان را می بوسی!! و بازیچهٔ دست آنانی!! سن کی... منیم آج بالامی، دمیر جایناق فلاکتین ،جایناغیندان ، آلانمیردین، تو که فرزند گرسنهٔ مرا از دست چنگ
بنام حق مسیح (ع) حجتی است که جان الهی انسان را آشکار میکند، که حقیقتی فوق تاریخ و ماورای زمان و طبیعت است،و همچون خدا موجودی در خویش و فی ذاته است. در قرآن مؤمنان امر شده اند که همواره به روح الله متصل باشند، و از وی مأیوس نشوند، این
ارسارت ذهن=گَرد نبینی که جایی که بر خاست ،گَرد نبیند نظر گر چه بیناست ،مَرد حضور جمله غم های جهان ،هیچ اثر می نکند در من ،از بس که به دیدار عزیزت شادم
[quote='rain_rainy71'] درود متشکرم از دوست گرامی میلاد آزاد نمایشنامه زیبایی است . پول = چرک کف دست [/quote] چون که آدم بر گمان پول شد روح قدسی ،پر کشید و غول شد. مولانا
[quote='irani222']از درون خویش این آوازها منع کن تا کشف گردد رازها مولانا[/quote] هیاهوی بی وقفه ذهن ،مانع پیدا کردن قلمرو ساکتِ درون میشود: قلمرویی که از هستی جدا نیست، هیاهوی ذهن ،همچنین « خودِ» ذهنی و دروغین می آفریند و همین«خودِ
بنام حق ذهن تو، ابزار است،وسیله است. ذهن هست تا تو آن را بکارهایی خاص به کار بگیری و وقتی کار خود را انجام دادی ، آن را زمین بگذاری. اگر غیر از این باشد ، یعنی تو در دستان ذهن ابزاری بیش نیستی، و زمانی میرسد که کهنه و افسرده و شکسته
در عالم جان ،بهوش می باید بود در کار جهان ،خموش می باید بود تا چشم و زبان و گوش ،بر جا باشند بی چشم و زبان و گوش می باید بود. بیت اول اشاره به تسلیم و هیچ مگویی و اعتماد کامل به خداوند و ستیزه و مقاومت نکردن و حضور ،در جهان را دارد،
گر روی پاک و مجرد،چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد ،صد پرتو
پس به هر دوری،ولی ئی،قائم است آزمایش تا قیامت ،دائم است.
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک