رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

انسان چیست؟ نقاشیه نامفهوم کودکی که بروی شن های ساحل، موجی می آید و تمام میشود تنهایی میان جمعیت؟ شمعی روشن میشود در اَبدیت،زمان آب شدنش را بنگر،بخودت بنگر در دنیایی که تمام آن را تاریکی احاطه کرده،شمع بسیار احساس تنهایی خواهد کرد مینگری ب
سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ...
سینه خواهم شرحه شرحه از فراغ...
چند خوردی چرب و شیرین از طـعــام . امـــتحـــان کــن چـــند روزی در صــیام . چــند شــب‌ها خواب را گشتی اسیر . یــک شـــبی بــیدار شــو دولـــت بـگیر . . این ابیات رو شعر فرض نکنین،اینها سوزهای یک دله که اگر کسی امادگی داشته باشه راهنمایی م
عذاب اورست تنهایی،در آن وقت که بدور خود بسیاری میبینی چرا که مردم در توهمند،بسیار از هم دور هستند.شاید فرسنگ ها،اما باید لبخندی تلخ بزنی، چرا که کنار هم ایستاده اند. آری،چشمانت غیر از خورشید نمیبیند انهم چون به آن مجبوری.اما نادیدنی هارا چه
جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه
آیا شده که معمایی را طرح کنی و بعد از خود جوابش را بخواهی؟ آیا شده چیزی را بسازی و بعد نابودش کنی؟ نویسنده نمیداند که شخصیت داستانش چ خواهد کرد؟ وقتی ضامن نارنجک عمر را بکشی ،ایا ارزش زندگی کردن را دارد؟ ایا وقتی حقیقت را میدانی،گوش میده
افسانه ی عجیبیست جهان افسون میکند مردمان درون این گوی را که پا مینهند میدوند میخزند میخورند میمیرند آیا تو نیز گول خورده ای و باور کرده ای که وجود داری؟ به اطراف بنگر،ایا متوجه این نشده ای که جهان خالیست یا میاندیشی به پس فردا ؟ لطفا میشود
حال دنیا را پرسیدم من از فرزانه ای گفت : یا آّب است, یا خاک است , یا پروانه ای ! . گفتمش احوال عمرم را بگو , این عمر چیست ؟ . گفت یا برق است , یا باد است , یا افسانه ای! . . گفتمش این ها که می بینی , چرا دلبسته اند, گفت یا خوابند , یا
او میکشد قلاب را...
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک