رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

در ضمن الان خوندم این خلاصه داستانش فقط یه چند صفحه آخرشو نگفت دیگه... اینکه نشد خلاصه نویسی... (!)
کتاب بدی نیس... ازون دسته کتاباس که برای خواننده کشش داره و حوصلشو زیاد سر نمی بره... ;-) البته بماند که توی این کتاب 620 بار پریا نقش اول کتاب می گه "ببین فکر نکن من بچه ام" :D
قشنگ بود قشنگ بود واقعا قشنگ بود 8-) آخیش بعد از مدتها یه رمان قشنگ خوندیما... :D
خب من که سر خوندن این کتاب خصوصا آخراش یه دل سیر گریه کردم... :(( ... :D ولی من که نفهمیدم آخرش چی شد؟ :stupid: حوصله 2باره خوندشم ندارم... :baaa:
کتاب خوبی بود نه اینکه بد باشه .... ولی یه جاهاییش دیگه زیادی کشش داده بود زودتر ازینا میشد رمان رو جمع کرد... آهان یه چیز دیگه شخصیتا این داستان بود مثلا پسره نمی دونم روانی بود یا کینه ای ولی به هرحال ازاونورم دختره هم می نشت ببینه امید
وای این کتاب محشره... عالیه... به جرات می تونم بگم یکی از شاهکارای ادبی ایرانه...8-) فقط موندم چرا انقدر بی نام و نشونه... چرا هیچ جا حرفی ازش نیست...:-( چون اگه نثرش یا محتوای داستانش بالاتر از کتابهای معروف ونامی ایرانی نباشه... مسلما
خب این کتاب برای من یه نکته بسیار بسیار آموزنده داشت... اینکه اگر زیبا باشی تموم خوشی های عالم در نهایت قسمت تو می شن... :D واقعا چرا سطح بعضی از کتابای ما انقدر پایینه.... توی این دست کتابا پسرها برای ناز کشیدن و عشق ورزیدن خلق می شن و
قشنگ بود... از لج و لج بازی بین مریم و شاهرخ خوشمان اومد :D
کتاب بدی نبود... ولی این آخرای داستان انقدر بین حمیرا و امید بکش پسکش میشه که حالات آدم دگرگون میشه.(?) دیگه این تیپی ناز کردن ندیده بودیم...:D والا...:-(
خب من که ارتباط بین عشق و توت فرنگی رو متوجه نشدم :stupid: بی خیال حتما یه ارتباطی دارن دیگه و اما خلاصه داستان: دختری خوشرو به نام ترمه بار سفر و جمع می کنه میاد تهران تا ادامه تحصیل بده. بعد از یکسری ماجرا پسر عموی تازه از فرنگ برگشته ا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک