رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را که موج می‌زن
با مولای عشق... در بزم نیمه ی شب، دل خون و باده بر لب مست رخ نگاری، رخساره غرقه در تب شاهد به بزم ما بود ماه و ستاره ی تو دل تنگ و دیده خونریز، چون ماه من به عقرب با دست اشارتی داد آن پیر دیر رندان بی پا وسر همی شو، ای بنده ی مقرب رو
دیشب به خوابم آمدی، نوری ز شمست در برت مستم تو کردی دلبرا جانم فدای آن سرت رقصاندی و رقصان شدم، دستار درویشان شدم چون شعله ای لرزان شدم در انحنای پیکرت دستم گرفتی نیمه شب، از جذبه ات من در عجب می در رگم جاری و پر، کو آن مبارک نشترت پا
در دل و جانت نهان ساقی شیرین دهان دامن وی را بگیر جام جهان وا رهان خود تو خدایی و بس, زمزمه کن هر نفس جمله جهان نقش تو, نیست دگر هیچ کس آبی و خاکی و دل, محرم خورشید تو گه نگه آسمان, چشمه ی امید تو محمل احساس باش, عمر گذر میکند
دستان مستم را بگیرای ساقی صاحبدلان تنگ آمده زندان تن از درگهت ما را مران بار امانت بر تنم, سنگین, کشیدن مشکل است در حسرت روی مهت بین کور شد چشم جهان تا کی شود بالم دهی ازسکر آن شیرین لبت مرغ دلم را پر دهی تا پر کشم در آسمان
پنهان مکن روی مهت, از دیده ی دلدادگان ای ساقی خلوت نشین ,آوازهجرت را مخوان یکدم رخت بنما به ما, تا گل شود مهمان ما ای شمس عین و مشرقین, آباده کن بستان ما سر مینهم بر درگهت, جان را غلامت میکنم هفتاد و دو پیر و شهم , قربان جانت میکنم
پرده ی معنی بدر, محرم اسرار شو طعنه به سجاده کن پس به سر دار شو از خود خود نیست شوذره نمان هیچ شو چشم جهان را ببند لایق دیدار شو از کس و ناکس گذر, کوه بمان صبر شو قطره ای از اشک شو, دردی خمار شو هان به دلم خون بریز,باد نمان ابر ش
اینچنین است گلم رسم دنیا خوبان ایستاده میمیرند و بد عهدان بر سر مزارشان گلها را پرپر میکنند خاک بر چشمت میریزند و خاک سوگت را بر سر میپاشند چشمهایت را باز کن گلم آنانکه قراری بر قرار دارند دندان به هم میفشارند ضربه های گلول
با تشکر از دوست گرامی آقای دبیر زاده به خاطر اطلاعات مفید و جالب.
دوستان گرامی خواندن دیدگاه های شما در مورد این کتاب از چند جهت مفید بود. نخست اینکه معلوم شد( تا حدودی ) ظرفیت گفتمان و تحمل افکار هر کدام در چه سطحی است. داخل کردن مغلطه های عجیب و پافشاری بر افکار, بدون در نظر گرفتن واقعیت های علمی , ب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک