دیوان فرخی یزدی
[b]شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام / تا بسوزد دلت ازبهر دل سوخته ام ... تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته / رساتر گر شود این ناله ها فریاد میگردد .... و او چه عاشقانه هائی دارد :
دیوان طاهره قرةالعین
از طاهره چیز زیادی نمیدونم جز غزلی از او که استاد شجریان خونده : گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
شاهنامه به نثر : بیگزند از باد و باران
با تشکر از توضیحات persianking و سپاس از مدیران سایت.
قطعه ها
سایه ، سایه است.سایه ای ازهمه حرفهائی که گاهی میخواهیم بزنیم و نمی توانیم.او زبان همه ما بلکه همه زبان ماست در تمامی حالات روحی . بیخودنیست که حافظ زمانه اش نام نهاده اند. [b]تا تو با منی زمانه با من است[/b]