رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم....
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران ساده دل من که قسم های تو باور کردم به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم تو شدی همسر اغیار و م
اول کتاب رو میخوندم ترسیدم النا،استفن رو یادش بره.کتابش خیلی باحال بود.;:-)
وقتی داستانش رو خوندم،چند هفته تو فکرش بودم.خیلی داستانش قشنگه.با بقیه کتاب های دارن شان خیلی فرق داره.تحول یک پسر بچه رو در طول یه سفر نشون میده.
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک