دین و تکنولوژی در قرن بیست و یکم: ایمان در دنیای الکترونیکی
نویسنده:
سوزان جرج
مترجم:
علیاصغر دارایی
امتیاز دهید
خانم «سوزان جرج» در این کتاب، به رابطه دوسویه دین و تکنولوژی میپردازد و با طرحِ همافزایی بینِ این دو، یادآور میشود که کتابش به همیاری این دو رشته به صورتِ توأمان و در ملاحظه تأثیرشان بر روی جامعه نظر دارد، آنجا که تکنولوژی و دین نه تنها همزیستی دارند، بلکه همکاری دوجانبه سودمند با یکدیگر برقرار میسازند. بهزعمِ سوزان جرج، دین و تکنولوژی هر دو در پی رفعِ محدودیتهای آدمی و تعالی او هستند؛ تکنولوژی برای تفوّق بر محدودیتهای ذهنی و جسمی آدمی تلاش میکند، در حالی که دین، به ویژه مسیحیت، با مفهومش از رستاخیز، در پی غلبه بر محدودیتهای انسان، از جمله محدودیتِ نهایی انسان در زمینه مرگ است. این کششِ دوجانبه به تعالی، حتی در تبیینِ عللِ بر آمدنِ جامعه تکنولوژیکی از یک فرهنگِ مسیحی-یهودی به کار گرفته شده است. به این ترتیب، نویسنده در این کتاب، مرزهای بینِ این دو رشته را به چالش میکشد و با طرحِ بسیاری موضوعهای بینارشتهای، دامنه مخاطبانِ کتابش را بسیار گسترده میسازد.
بررسیهای کتاب درباره پیشرفتهای تکنولوژیکی نشان میدهد که تکنولوژی نهتنها «جستوجوی معنویت» را به محاق نبرده، که آن را به اشکالِ دلانگیزی تسهیل کرده است. خانم جرج و همکارانش با بررسی پنج دینِ بزرگِ جهان، یعنی اسلام، مسیحیت، یهودیت، آیینِ هندو و بودا، مثالهای قابلِ تأمّلی درباره اشاعه و گسترشِ جستوجوی معنوی عرضه کردهاند. مطالبِ مطرح شده در حیطههای هوش مصنوعی واقعی و مجازی و مکاتبِ اصلی آن، عصرِ تکنو- دینی، الهیات تکنولوژی، الهیات سایبر و فرهنگِ «فرافرهنگی»، نشان از تأملها آغازینِ دانشمندان برای حضورِ دین در عرصه دنیای مجازی دارد که البتّه از افقی جامعهشناختی نشأت میگیرد.
فصل نخست کتاب با عنوان «تکنولوژی و دین»، «تکنولوژی» و «دین» را تعریف میکند. مولف در این فصل ضمن داشتن ملاحظههای ابتکاری درباره تکنولوژی و دین، برآن است تا بگوید که چرا ترکیبِ ویژه دین و تکنولوژی موردِ عنایت جامعهشناسی، مردمشناسی فرهنگی، فلسفه تکنولوژی و همچنین خودِ رشتههای علم و دین واقع میشود و نشان میدهد که همافزایی بینِ این دو موضوع، مهمترین نکتهای است که در پرتوِ آن هر یک در غنیسازی دیگری میکوشند و در چنین فرایندی فلسفه تکنولوژی را پربار میسازند.
فصل دوّم با عنوان «فلسفه تکنولوژی» ملاحظههایی را مطرح میکند که فیلسوفانِ تکنولوژی هنگامِ تأمّل و تفکّر درباره تکنولوژی و آنچه بر روی جامعه و انسانیت انجام میدهد، صورت دادهاند. مولف در این فصل آن دسته از مسائل تکنولوژی را بررسی میکند که بر جامعه تأثیر میگذارند و ملاحظههای فلسفی را ایجاب میکنند. همچنین بینِ تأثیرِ تکنولوژی بر جامعه و تأثیرش بر افراد، تفکیک قائل میشود.
فصل سوّم با عنوان «تکنولوژیهای قرنِ بیست و یکم» چهار تکنولوژی مختلفِ این قرن را طرح و معرّفی میکند که عبارتاند از: ۱. تکنولوژی اطّلاعات و ارتباطات، ۲. هوشِ مصنوعی، ۳. محاسبه همهجاحاضر و هوشِ محیطی، ۴. هوشِ مصنوعی مجازی. مولف در این فصل برآن است که بیش از آنکه درباره تکنولوژی به شکلِ انتزاعی صحبت کند، نمای کلّی از حالتِ هنر در تکنولوژیها را فراهم آورد. همچنین تفاوتِ بینِ «هوش مصنوعی واقعی» و «هوش مصنوعی مجازی» را مطرح میکند و نشان میدهد که اهداف جاری هوشِ مصنوعی در مقایسه با آن غایاتِ پیشرو اوّلیهاش تغییر کرده است.
فصل چهارم کتاب با عنوان«چالشها و جهتگیریهای آینده» برخی چالشهایی را توصیف میکند که تکنولوژیهای قرنِ بیست و یکم با آن مواجه هستند، با عطفِ توجّه بر چالشهای هوش مصنوعی. چالشهای اصلی حولِ ضرورتِ ارتباطِ ماشینها با دنیای انسانی و جایگیر شدنشان درونِ دنیا و مرتبط و معاشر شدن با واسطه ماشین – انسان میگردد. در چنین زمینه و موقعیتی «رفتار» ماشین، نیازمندِ نظارت و مراعات است.
یکی از بزرگترین چالشهای آینده، چالشِ فلسفی و اخلاقی «ما با تکنولوژی به کجا خواهیم رفت»، خواهد بود. در حقیقت، ما درمییابیم که چالشهای آینده فقط فلسفی نیستند، بلکه کلامی و دینی هم هستند.
فصل پنجم با عنوان «عصر تکنو ـ دینی» توجّه را به «تکاپوی معنویای» که در دنیای قرنِ بیستم رخ نموده است، جلب میکند و برخی «شباهتهای» دین و تکنولوژی را خاطرنشان میسازد. دین و تکنولوژی هر دو در پی تعالی به عنوانِ انگیزه مشترک هستند. مفهومِ مسیحی «معادِ جسمانی» نمونهای ابتدایی از غلبه بر محدودیتِ پایانی انسان، یعنی مرگ است. مولف در این فصل برآن است که پنج دینِ عمده جهانی مسیحیت، یهودیت، اسلام، آیین بودا و آیین هندو را معرّفی و مطرح کند.
فصل ششم با عنوان «مسیحیت قرنِ بیستویکم» مسیحیت در قرنِ بیستویکم را توصیف میکند. پسزمینه موقعیتِ معاصرِ جهان از طریقِ ریشههایش در مسیحیت ردیابی میشود که بسیاری آن را ایدئولوژی شکستخورده میدانند. مولف بعضی از راههایی را که به شکست و ناکامی مسیحیت انجامیده را بررسی میکند که از آن جملهاند: جنگها، خشونتها و شکنجههایی که مسیحیت بانیاش بوده است؛ تعدّی و تجاوزی که دستاوردهای دینی را نابود کرد (برای مثال در استعمار) و شکستهای اخلاقی پیروانش ناکامیهای مسیحیت در طولِ تاریخ باعثِ محکومیتِ مسیحیت گردیده است.
فصل هفتم با عنوان «کلیسا و اینترنت» در پی فهمِ روشهایی است که از طریقِ آنها اینترنت در موجودیتهایی که خودشان را «کلیسا» قلمداد میکنند به کار میرود. مولف در این فصل یک سنخشناسی را درباره «کلیسای اینترنتی» بررسی میکند.
فصل هشتم با عنوان «جماعتِ مسیحی، واقعی و مجازی» پیوندِ جماعتهای مسیحی واقعی و مجازی را بررسی میکند. مولف برآن است که پارهای از مشخّصههای یکّه جماعتهای مسیحی را در هر دو جهانِ واقعی و مجازی برشمارد. در دنیای واقعی درمییابیم که به طورِ آرمانی، جماعتهای مسیحی به وسیله یک نوع رابطهای که منحصر به فرد و انحصاری است، شالودهریزی میشوند. جماعتهای سکولار نوعاً وسیعتر هستند و به طورِ ضروری نیازی به این عهد و پیمانِ زیرساختی ندارند. شواهدی در دست است که جماعتهای سکولار و دینی هر دو به طورِ گسترده در فرهنگهای غربی از پای درآمدهاند. بسیاری دریافتهاند که کامپیوتر و جماعتهای مجازی در حالِ ظهور، یک بارِ دیگر انسانها را برای یافتنِ جماعت مدد میرسانند.
فصل نهم با عنوان «الهیات تکنولوژی» نظرگاه را دگرگون میسازد؛ با فهمیدنِ راههایی که تکنولوژی از طریقِ دینِ مجازی طرزِ بیانِ دینی را متأثّر میسازد. مولف در این فصل در پی آن است که راهی را بررسی کند که به واسطه آن تکنولوژی از الهیات متأثّر میشود و این کار را با متمایز کردنِ «الهیات تکنولوژی» از « الهیات سایبری» آغاز میکند.
فصل دهم با عنوان «فلسفه هوش مصنوعی» این موضوع را بررسی میکند که چگونه «الهیات تکنولوژی» میتواند به شکلگیری شالودههای فلسفی هوشِ مصنوعی در ورای ضرورتِ اخلاقِ ماشینی مدد برساند.
موضوعِ این فصل طرح اجمالی فهمِ محاسبهها است که بر قلمروی هوش مصنوعی مانندِ علومِ کامپیوتری و بیشترِ علومِ ریاضی سیطره دارد.
فصل یازدهم با عنوان «مهندسی اصولمند»، مفهومِ جدیدی از محاسبه را بررسی میکند. مفهوم بیشتر از آنکه یکی از قاعدهها باشد یکی از قیدها است. رویکردِ قیدگرا محدودیتهایی را در عملیاتِ مربوط به سیستم و بینِ سیستم و محیط، مدلسازی و طرحریزی میکند.
فصل دوازدهم با عنوان «فراسوی فرهنگ» در حکمِ نتیجهگیری از یازده فصلِ قبلی است. مولف در این فصل دو نکته را بررسی کرده است: یکی اینکه چگونه تکنولوژی بر دین تأثیر میگذارد و دیگر اینکه چگونه الهیات تکنولوژی را متأثّر میسازد.
بیشتر
بررسیهای کتاب درباره پیشرفتهای تکنولوژیکی نشان میدهد که تکنولوژی نهتنها «جستوجوی معنویت» را به محاق نبرده، که آن را به اشکالِ دلانگیزی تسهیل کرده است. خانم جرج و همکارانش با بررسی پنج دینِ بزرگِ جهان، یعنی اسلام، مسیحیت، یهودیت، آیینِ هندو و بودا، مثالهای قابلِ تأمّلی درباره اشاعه و گسترشِ جستوجوی معنوی عرضه کردهاند. مطالبِ مطرح شده در حیطههای هوش مصنوعی واقعی و مجازی و مکاتبِ اصلی آن، عصرِ تکنو- دینی، الهیات تکنولوژی، الهیات سایبر و فرهنگِ «فرافرهنگی»، نشان از تأملها آغازینِ دانشمندان برای حضورِ دین در عرصه دنیای مجازی دارد که البتّه از افقی جامعهشناختی نشأت میگیرد.
فصل نخست کتاب با عنوان «تکنولوژی و دین»، «تکنولوژی» و «دین» را تعریف میکند. مولف در این فصل ضمن داشتن ملاحظههای ابتکاری درباره تکنولوژی و دین، برآن است تا بگوید که چرا ترکیبِ ویژه دین و تکنولوژی موردِ عنایت جامعهشناسی، مردمشناسی فرهنگی، فلسفه تکنولوژی و همچنین خودِ رشتههای علم و دین واقع میشود و نشان میدهد که همافزایی بینِ این دو موضوع، مهمترین نکتهای است که در پرتوِ آن هر یک در غنیسازی دیگری میکوشند و در چنین فرایندی فلسفه تکنولوژی را پربار میسازند.
فصل دوّم با عنوان «فلسفه تکنولوژی» ملاحظههایی را مطرح میکند که فیلسوفانِ تکنولوژی هنگامِ تأمّل و تفکّر درباره تکنولوژی و آنچه بر روی جامعه و انسانیت انجام میدهد، صورت دادهاند. مولف در این فصل آن دسته از مسائل تکنولوژی را بررسی میکند که بر جامعه تأثیر میگذارند و ملاحظههای فلسفی را ایجاب میکنند. همچنین بینِ تأثیرِ تکنولوژی بر جامعه و تأثیرش بر افراد، تفکیک قائل میشود.
فصل سوّم با عنوان «تکنولوژیهای قرنِ بیست و یکم» چهار تکنولوژی مختلفِ این قرن را طرح و معرّفی میکند که عبارتاند از: ۱. تکنولوژی اطّلاعات و ارتباطات، ۲. هوشِ مصنوعی، ۳. محاسبه همهجاحاضر و هوشِ محیطی، ۴. هوشِ مصنوعی مجازی. مولف در این فصل برآن است که بیش از آنکه درباره تکنولوژی به شکلِ انتزاعی صحبت کند، نمای کلّی از حالتِ هنر در تکنولوژیها را فراهم آورد. همچنین تفاوتِ بینِ «هوش مصنوعی واقعی» و «هوش مصنوعی مجازی» را مطرح میکند و نشان میدهد که اهداف جاری هوشِ مصنوعی در مقایسه با آن غایاتِ پیشرو اوّلیهاش تغییر کرده است.
فصل چهارم کتاب با عنوان«چالشها و جهتگیریهای آینده» برخی چالشهایی را توصیف میکند که تکنولوژیهای قرنِ بیست و یکم با آن مواجه هستند، با عطفِ توجّه بر چالشهای هوش مصنوعی. چالشهای اصلی حولِ ضرورتِ ارتباطِ ماشینها با دنیای انسانی و جایگیر شدنشان درونِ دنیا و مرتبط و معاشر شدن با واسطه ماشین – انسان میگردد. در چنین زمینه و موقعیتی «رفتار» ماشین، نیازمندِ نظارت و مراعات است.
یکی از بزرگترین چالشهای آینده، چالشِ فلسفی و اخلاقی «ما با تکنولوژی به کجا خواهیم رفت»، خواهد بود. در حقیقت، ما درمییابیم که چالشهای آینده فقط فلسفی نیستند، بلکه کلامی و دینی هم هستند.
فصل پنجم با عنوان «عصر تکنو ـ دینی» توجّه را به «تکاپوی معنویای» که در دنیای قرنِ بیستم رخ نموده است، جلب میکند و برخی «شباهتهای» دین و تکنولوژی را خاطرنشان میسازد. دین و تکنولوژی هر دو در پی تعالی به عنوانِ انگیزه مشترک هستند. مفهومِ مسیحی «معادِ جسمانی» نمونهای ابتدایی از غلبه بر محدودیتِ پایانی انسان، یعنی مرگ است. مولف در این فصل برآن است که پنج دینِ عمده جهانی مسیحیت، یهودیت، اسلام، آیین بودا و آیین هندو را معرّفی و مطرح کند.
فصل ششم با عنوان «مسیحیت قرنِ بیستویکم» مسیحیت در قرنِ بیستویکم را توصیف میکند. پسزمینه موقعیتِ معاصرِ جهان از طریقِ ریشههایش در مسیحیت ردیابی میشود که بسیاری آن را ایدئولوژی شکستخورده میدانند. مولف بعضی از راههایی را که به شکست و ناکامی مسیحیت انجامیده را بررسی میکند که از آن جملهاند: جنگها، خشونتها و شکنجههایی که مسیحیت بانیاش بوده است؛ تعدّی و تجاوزی که دستاوردهای دینی را نابود کرد (برای مثال در استعمار) و شکستهای اخلاقی پیروانش ناکامیهای مسیحیت در طولِ تاریخ باعثِ محکومیتِ مسیحیت گردیده است.
فصل هفتم با عنوان «کلیسا و اینترنت» در پی فهمِ روشهایی است که از طریقِ آنها اینترنت در موجودیتهایی که خودشان را «کلیسا» قلمداد میکنند به کار میرود. مولف در این فصل یک سنخشناسی را درباره «کلیسای اینترنتی» بررسی میکند.
فصل هشتم با عنوان «جماعتِ مسیحی، واقعی و مجازی» پیوندِ جماعتهای مسیحی واقعی و مجازی را بررسی میکند. مولف برآن است که پارهای از مشخّصههای یکّه جماعتهای مسیحی را در هر دو جهانِ واقعی و مجازی برشمارد. در دنیای واقعی درمییابیم که به طورِ آرمانی، جماعتهای مسیحی به وسیله یک نوع رابطهای که منحصر به فرد و انحصاری است، شالودهریزی میشوند. جماعتهای سکولار نوعاً وسیعتر هستند و به طورِ ضروری نیازی به این عهد و پیمانِ زیرساختی ندارند. شواهدی در دست است که جماعتهای سکولار و دینی هر دو به طورِ گسترده در فرهنگهای غربی از پای درآمدهاند. بسیاری دریافتهاند که کامپیوتر و جماعتهای مجازی در حالِ ظهور، یک بارِ دیگر انسانها را برای یافتنِ جماعت مدد میرسانند.
فصل نهم با عنوان «الهیات تکنولوژی» نظرگاه را دگرگون میسازد؛ با فهمیدنِ راههایی که تکنولوژی از طریقِ دینِ مجازی طرزِ بیانِ دینی را متأثّر میسازد. مولف در این فصل در پی آن است که راهی را بررسی کند که به واسطه آن تکنولوژی از الهیات متأثّر میشود و این کار را با متمایز کردنِ «الهیات تکنولوژی» از « الهیات سایبری» آغاز میکند.
فصل دهم با عنوان «فلسفه هوش مصنوعی» این موضوع را بررسی میکند که چگونه «الهیات تکنولوژی» میتواند به شکلگیری شالودههای فلسفی هوشِ مصنوعی در ورای ضرورتِ اخلاقِ ماشینی مدد برساند.
موضوعِ این فصل طرح اجمالی فهمِ محاسبهها است که بر قلمروی هوش مصنوعی مانندِ علومِ کامپیوتری و بیشترِ علومِ ریاضی سیطره دارد.
فصل یازدهم با عنوان «مهندسی اصولمند»، مفهومِ جدیدی از محاسبه را بررسی میکند. مفهوم بیشتر از آنکه یکی از قاعدهها باشد یکی از قیدها است. رویکردِ قیدگرا محدودیتهایی را در عملیاتِ مربوط به سیستم و بینِ سیستم و محیط، مدلسازی و طرحریزی میکند.
فصل دوازدهم با عنوان «فراسوی فرهنگ» در حکمِ نتیجهگیری از یازده فصلِ قبلی است. مولف در این فصل دو نکته را بررسی کرده است: یکی اینکه چگونه تکنولوژی بر دین تأثیر میگذارد و دیگر اینکه چگونه الهیات تکنولوژی را متأثّر میسازد.
آپلود شده توسط:
amirghorbani
1396/01/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دین و تکنولوژی در قرن بیست و یکم: ایمان در دنیای الکترونیکی