رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 192 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 192 رای
✔️این مجموعه شامل دوازده داستان با عنوان‌های «در حال و هوای سن‌ژرمن»، «سقط جنین»، «این مرد و زن»، «اُپل تاچ»، «آمبر»، «مرخصی»، «حقیقت روز»، «نخ بخیه»، «پسر کوچولو»، «سال‌ها»، «تیک‌تاک» و «سرانجام» است.
در توضیح پشت جلد آمده است: «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد، مجموعه‌ داستانی است که بلافاصله پس از انتشار به موفقیت بزرگ در دنیای ادبیات دست یافت. داستان‌ها، هم خارق‌العاده‌اند، هم گزنده؛ و در عین حال غم‌انگیز، جذاب و تا اندازه‌ای غیر‌معمول هستند. در هر داستان، عشق همچون زندگی موضوع اساسی است، عشقی که هم دل‌انگیز و اسرار‌آمیز است و هم دردآور و صدمه‌زننده.» در آغاز داستان «سال‌ها» می‌خوانیم: «سال‌ها باور داشتم این زن بیرون از زندگی من بوده است، شاید نه خیلی دور اما بیرون از زندگی من. باور داشتم او دیگر وجود ندارد که جایی بسیار دور از من زندگی می‌کند، که دیگر هرگز دبه زیبایی آن روزها نیست، که متعلق به دنیای گذشته است. دنیای روزگار جوانی من، آن هنگام که سرشار از احساسات پر سوز و گداز بودم، زمانی که باور داشتم عشق جاودانی است و هیچ چیز والاتر از عشقی که به او دارم نیست. از این دست حماقت‌ها.»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
teekany
teekany
1388/08/17

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

تعداد دیدگاه‌ها:
5
1- این مجموعه یکی از نمونه‌هایی است که عنوان اصلی کتاب، برگرفته از عنوان هیچ‌کدام از داستان‌های این مجموعه نیست. عنوان مجموعه در مونولوگ سربازی که در قطار سریع السیر نشسته ، در صفحه 78 کتاب به این گونه آمده است: « دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد... به هر حال چندان پیچیده نیست.»
2- داستان‌ها با وجود جغرافیای محدود، از نظر معرفی افراد و آوردن نام‌ها، به اشخاص خاص در یک جغرافیا محدود نشده است. برای مثال نام شخصیت‌های مشهور آمریکایی مثل "جورج کلونی" و "بوفالو بیل" نیز در این داستان دیده می‌شود.
3- آنچه بیش از هر چیز دیگری به وضوح تمام خود را در این مجموعه به رخ می‌کشد تنهایی آدم‌های قصه‌هاست. انسان‌هایی که لابه لای روزمره‌گی گیرکرده‌اند و دنبال روزنه‌ای برای گریز از آن هستند.
4- عشق یکی دیگر از نکاتی است که در این داستان‌ها دیده می‌شود. حضور گرم و در عین حال ترساننده‌ی این نیروی عاطفی عظیم در تمامی داستان‌ها نمودار است اما هر جا با شکلی نو که نمی‌تواند در داستان دیگر تداعی شده باشد. برای مثال در داستان آخرین این مجموعه، "سرانجام"، عشق به چاپ اثر چنان سراپای نویسنده را در بر گرفته است که پس از شنیدن چاپ نشدن اثرش توسط ناشر، دچار فلج موقت می‌شود. در داستان سقط جنین نیز این عشق مادر به جنین است که داستان را پیش می‌برد.
یکی از تکان دهنده‌ترین داستان‌های این مجموعه، داستانی با عنوان "حقیقت روز" است. راوی راننده‌ی یک کامیون است و از نحوه‌ی کارکرد و زندگی خود با خواننده صحبت می‌کند. گفته‌های او مثل یک جریان آرام رودخانه در بستری نرم حرکت می‌کند تا اوج فاجعه. او ناگهان می‌فهمد که با یک دنده عقب رفتن در جاده‌ای مه آلود، موجب کشته شدن چند انسان و نابودی چندین اتومبیل سبک و سنگین شده است. شک حاصله از این اتفاق شوم، زندگی او را دچار آشوب می‌کند.
تلخ‌ترین داستان این مجموعه، "سال‌ها" نام دارد. راوی، مردی است که نتوانسته عشق سال‌های پیش خود را حفظ کند و هنوز گه گاه به او می‌اندیشد اما هرگز به خیانت فکر نمی‌کند. وی که دارای همسر و سه فرزند است در پس از دست دادن عشق پیشین، زندگانی راحت و بی‌دغدغه‌ای را می‌گذراند که آن را حاصل همراهی همسر کنونی خودش می‌داند و بس. همسری که به او چیزهای بسیاری هدیه داده است: شانس، فرزندان سالم و یک زندگی پر رونق. دوازده سال پس از دوریِ مرد از اولین عشق زندگی‌اش، آن زن بالاخره تماس می‌گیرد. وی که بیمار شده و روزهای پایانی عمر خود را سپری می‌کند از مرد می‌خواهد تا برای آخرین وداع، با هم ملاقات کنند. صحنه‌ی خداحافظی این عاشق و معشوق، در عین رویایی بودن، بسیار تلخ و تاثیرگذار است.
این داستان به خوبی نشان می‌دهد که گاهی انسان به جای نگریستن به آینده، خود را درگیر گذشته‌ای می‌کند که دیگر بود ونبودش تاثیری در زندگی او نخواهد داشت. این نکته آنجا نشان داده می‌شود که مرد پس از برخورد با معشوقه‌ی سابق خود، هنوز آن حس تنهایی و کمبود را در وجودش احساس می‌کند و گویی با خوشبختی فرسنگ‌ها فاصله دارد.
این کتاب محشره. مخصوصن اولین داستانش. " در حال و هوای سن ژرمن "
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد

من هم دوست داشتم ...
کسی باشد
تا من منتظرش باشم
*
گشتیم نبود
نگرد نیست :((
*
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک