رسته‌ها
اسیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 46 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 46 رای
مجموعه شعری ازفروغ فرخزاد

شعری از این مجموعه:
دختر و بهار
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را
با هر چه طالبی به خدا می خرم ز تو


بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
می شست کاکلی به لب آب نقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را


خورشید خنده کرد وز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج به نرمی از او رمید


خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم !


خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
گویی میان مجمری از خون نشسته بود
می رفت روز و خیره در اندیشه ای غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
156
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1392/12/03

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اسیر

تعداد دیدگاه‌ها:
6
به نظر من با توجه به مفهوم شعر برداشت اولی درسته یعنی:امواج ترانه بار تنها
سلام خسته نباشید داشتم شعر زیبای دریایی فروغ فرخزاد رو میخوندم ( امواج ترانه بار تنها ) درسته یا ( امواج ترا بار تنها) ممنون میشم جواب بدید
قسمتی از شعر(از دوست داشتن):
...
آری آغاز ، دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

...

دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو...

یاد ونام فروغ جاودانه باد
من که عاشق شعرای فروغم،زیاد دنبالش نمیرم ولی اگه جایی ببینمشون سرسری ازش رد نمیشم!!
PDF
2 مگابایت
اسیر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک