رسته‌ها
زندگانی شاه عباس اول - جلد 3
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 89 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 89 رای
این جلد شامل: دینداری - سیاست مذهبی - سیاست داخلی - عدالت - دارائی و املاک

«زندگانی شاه عباس اول» نوشته نصرالله فلسفی(۱۳۶۰-۱۲۸۰)، تاریخ‌نگار و ادیب ایرانی است. در بخشی از پیشگفتار کتاب می‌خوانیم:
شاه عباس جوانی باهوش و مدبر و جسور و قدرت‌جو و آهن‌دل و بی‌رحم و سخت‌کش بود. به دستیاری این صفات نیک و بد، در مدت کوتاهی مدعیان قدرت شاه و سران صاحب نفوذ قزلباش را از میان برداشت و چنانکه آرزوی ایرانیان بود، دست بسیاری از سرداران و حکام ترک‌نژاد را از فرمانروایی کوتاه کرد. استقلال سیاسی و وحدت ملی ایران، پس از انقراض دولت ساسانی، در حقیقت به همت این پادشاه بزرگ تجدید شد و دولت ایران به راهنمایی عقل و تدبیر او در سیاست داخلی و خارجی راه تازه‌ای پیش گرفت که مایه قدرت و بلندنامی و شهرت آن در سراسر جهان گردید. کشور پهناور و آبادان و آسوده و دولت نیرومند و نامدار و ثروتمندی که شاه عباس به‌وجود آورد، بی‌شک محصول استعداد ذاتی و نبوغ و حُسن سیاست و تدبیر و موقع‌شناسی و روشنفکری و جسارت و بی‌باکی شخص او بود. در سیاست داخلی قدرت شاه و حکومت مرکزی را برتر و لازم‌تر و گرامی‌تر از هر چیز می‌شمرد، تا آنجا که درین راه فرزندان عزیز خود را نیز، به خطا یا به‌حق، فدا کرد. در کار آباد کردن کشور هیچ‌گاه از ایجاد شهرهای تازه و ساختن راه‌ها و پل‌ها و کاروانسراها و مساجد و امثال آن فارغ نمی‌نشست. امنیت ایران و آسایش طبقات عامه در زمان او، کم‌نظیر بوده است. در سیاست خارجی نیز باید گفت که روابط سیاسی و تجاری ایران با کشورهای در حقیقت از زمان او آغاز شد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
433
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/10/27

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگانی شاه عباس اول - جلد 3

تعداد دیدگاه‌ها:
17
درسته هرکس علائق مربوط به خودش رو داره اصلا کسی عاشق نژاد پرستانی مثل هیتلر و ویکرنس هست برای خودش باشه ولی وقتی این نگاه نشر پیدا کنه قضیه متفاوته از طرفی دلیلی وجود نداره هر چه در سفرنامه ها هست رنگ و بوی واقعیت داشته باشه داستان سرایی هم در اونها وجود داره به خصوص که این افراد منظور خاصی هم داشتند و و این متن به خوبی کینه هاشون رو نشون میده و نباید اون رو به مردم ایران نسبت داد آیا هر کسی که نژاد اونها رو داشت خائن بوده ؟ کسی رو به خاطر جنایت هم نژادش نمیکشن چرا ما باید به اسم وطن پرستی این تصویر خشن از مردم ایران که مورد تردید هم هست رو باز نشر بدیم و فکر کنیم داریم خدمت هم می کنیم در تاریخ اروپا این موارد وجود داره به همین خاطر بقیه رو هم شریک خودشون میکنن چون عثمانی که خودش هم شدیدا توسعه طلب بود در استعمارگری اروپایی ها اخلال جدی ایجاد میکرد اروپایی ها کینه توزی می کردند از ابتدای صفویه تا زمان شاه عباس هم جزایر و سواحل ایران به دلایلی در اختیار اونها بود و البته اونها هم سوء استفاده می کردند که نهایتا از هرمز هم اخراج شدند من برخلاف بعضی اشتیاقی به تهمت و توهین ندارم ولی وقتی کشتار به خاطر نژاد شوم و ... رو ببینی نیازی به توجیه باقی نمیمونه این نگاه آشکارا نژاد پرستانه است وطن پرستی که رنگ و بوی تفکر هیتلر و ویکرنس یا نژادپرستی بعضی اعراب مسلط بر ایران رو بگیره مستعد نتایج فاجعه باره
آنتونیو دوگوه آ درباره خودکشی چغال اوغلی بزرگترین سردار عثمانی که از ارتش شاه عباس برای چهارمین بار و آخرین بار شکست خورد می گوید:
... در سبب خودکشی وی می گویند که چون شاه عباس به وسیله سرداران خود همه روزه چاپارانی را که از استانبول برای سنان پاشا نامه می بردند، دستگیر می کرد، چندین نامه را که زن چغال اوغلی به شوهر نوشته بود نیز بدست آورد. پس دستور داد تا نامه ای با سبک انشای ترکان از جانب آن زن به شوهرش نوشتند که سلطان عثمانی بر او خشمگین گشته و در صدد کشتن اوست، و مهر آن زن را نیز در پای نامه تقلید کردند. این نامه چنان با مهارت نوشته و تقلید شد که چغال اوغلی حقیقت پنداشت، و برای اینکه بفرمان سلطان کشته نشود، خودکشی کرد. در صحت این شایعه کافیست بدانیم سلطان عثمانی از مرگ چغال اوغلی سخت متاثر شد و مقام او را به پسرش محمد داد و او را مانند پدر فرمانده تمام قوای آسیائی عثمانی کرد.
ص 1737 و 1738 زندگانی شاه عباس اول، تالیف نصرالله فلسفی
نکته ای که برای من جالبه پروپاگاندای غرب و رسانه پهلوی و حتی همین نظام تنها شکست چالدران را در خاطر مردم ما می آورند! که ما هیچی نبودیم اما واقعیت این نیست اگر صفویه ای نبود اروپا زیر چکمه های عثمانی میرفت این حرف نیست و حرف ادوارد براون هست.
لازمه اینجا برای خودم استثناء قائل شوم و جواب فردی بدهم به شما ربطی نداره که چه کسی به چی علاقه دارد در این روزها راحت ترین کار تهمت نژاد پرستی زدن هست به عنوان یک ایرانی میدانم هیچ وقت در ایران نژاد پرستی نبوده در ایران همیشه به چند زبان صحبت می‌شده است. دولت‌های ما نیز در مجموع دولت‌های بدی بوده‌اند اما همین دولت‌های بد ما از بسیاری دولت‌های پیشرفته اروپایی نظیر فرانسه که پس از پیروزی انقلاب ١٧٨٩ با یک سیاست فرهنگی خشن همه زبان‌های رایج در کشورش را از بین برد و یکسان‌سازی کرد، بهتر عمل کرده‌اند. در فرانسه دهها زبان وجود داشت که انقلاب فرانسه آنها را از میان برداشت. اما تنوع فرهنگی ایران این امکان را داده است که به طور مثال احمد کسروی در اندرونی خانه‌اش ترکی صحبت کند و در جامعه یکی از نویسندگان طراز اول فارسی باشد. بنابراین تعارضی وجود نداشته و ندارد و تنها دلیل اون نوشته قبلی من نفرت مردم تبریز از عثمانی بود که جز قتل و جنایت کاری نکرده بودن و من هم میهن پرستم نه نژاد پرست
وطن پرستی متفاوت از نژاد پرستیه ولی عده ای دنبال تسویه حساب های نژادی هستن
چقدر نگاههای نژاد پرستانه نفرت انگیزه بعضی یاد هیتلر رو زنده می کنن البته از امثال VARG VIKERNES و دوست دارانش بعید نیست
آنتونیودوگوه آ در سفرنامه خود می نویسد که چون قلعه تبریز گرفته شد (در زمان شاه عباس بزرگ) و مردم آنشهر خود ر از قید اطاعت ترکان عثمانی آزاد دیدند، به استقبال شاه عباس آمدند و بسیاری از چیزها از خوراکی و پول برای سربازان و علوفه برای اسبان سپاه آوردند. حتی بسیاری از ایشان سر ترکان را که داماد یا شوهر خوهر آنان بودند، و در مدت تسلط ترکان با ایشان وصلت کرده بودند، بریدند و نزد شاه بردند. عجیب تر آنکه مادران فرزندان خود را که همسران ترک داشتند، می کشتند تا یادگاری از تسلط آن نژاد شوم در خانه خود نداشته باشه
ص 220و221
سلام میشه جلدهای 4 و 5 این کتاب ارزشمند رو هم آپلود کنید؟ سپاس
ظاهرا از جلد چهار خبری نیست. کسی نمی داند آیا در جایی دیگری این جلد آپلود شده با خیر؟
سلام واقعا من بسیار ممنون سپاسگزار هستم از مدیران سایت وزین وفرهنگی کتابناک جهت این خدمات ارزشمند درجهت اعتلای کتابخوانی وامیدوارم موفق وموید باشید
این دوست محترم که چنگیز و تیمور را با شاه عباس مقایسه میفرمایند اصولا ایا از تفاوت تمدن با توحش خبری دارند؟تمدن به معنای شهرنشینی تنها نیست که تیمور با اباد کردن سمرقند بتواند با شاه عباس برابری کند برافرازندگان تمدن دانندهی بنیاد های تمدن چون اقتصاد تولیدی اند این اقا یا خانم ایا میدانند که شاه عباس با اوردن صنعت پرورش کرم ابریشم تمام نواحی فارس نشین ایران مثل یزد و کاشان و کرمان را به قطبهای صنعت نساجی تبدیل و کشور را ثروتمند کرد نه اینکه چون مغول و ترک وتتار وتازی با غارت اموال دیگران وکشتن وشکنجه با دوشیدن وتخریب مناطقی وسیع شهر یا شهرکی را برای قوم ابلهش اباد کند
مگر نمی گویید که همه چیز سیاه و سفید است؟؟ خب پس چرا سیاهی های برخی ها را کمرنگ و سپیدی شان را پر رنگ می کنید و در مقابل سپیدی برخی ها را پررنگ و سیاهی شان را کمرنگ می کنید؟؟؟ مورخ واقعی که معرفت تاریخی را مستقل از هر معرفت و اعتقادی می بیند و تاریخ را یک علم مستقل می داند هرگز نمی آید هنگام قضاوت درباره اشخاص تبعیض قائل شود مگر تیمور و چنگیز علاوه بر سیاهی که داشتند سپیدی نداشتند مگر تیمور کمتر از شاه عباس آبادانی نکرد!! بروید ببینید که چگونه سمرقند و کش را آبادان و ماوراءالنهر را امن کرد این است که او قهرمان آن جاست و چنگیز هم خدای مغولان است حالا سیاهی آن ها پر رنگ و سپیدی شان کمرنگ می شود و بد مطلق می شوند یا هیتلر و استالین خدای کشتار می شوند مگر هیتلر شش میلیون کار برای آلمانی ها فراهم نکرد؟! پس چرا بد مطلق شد؟ مگر هیتلر از ژنرال فرانکو خونخوار حمایت نکرد و برایش اسلحه و سرباز نفرستاد پس چرا به او پیشوای کبیر بی گناه می گویند؟! استالین چقدر شوروی را متمدن کرد! و هم او جوی خون به راه انداخت! واقعا شاه اسماعیل و سلطان سلیم چه فرقی با هم دیگر دارند؟؟؟ یکی شیعیان آناتولی را کشت و یکی سنیان هرات را یکی عثمانی را وسعت داد و یکی ایران را اگر سپاه شاه سلیمان عثمانی مردم تبریز را به دلیل مقاوت کشتند شاه اسماعیل مردم آمل را بی دلیل همین جور الیکی دچار سیل کرد!!! به عنوان یک مورخ قصدم این نیست که بگوییم کشتار مردم بد است یا آباد کردن شهرها خوب چون کار ما در درجه اول این نیست بلکه می خواهم بگوییم اگر کشتار و خشونت بد است برای همه بد است هم صفویان هم عثمانیان هم تیموریان و... و اگر آبادانی کار خوب است برای همه خوب است هم تیمور هم چنگیز هم اسکندر هم داریوش هم شاه عباس و... نمی شود که ما از چشم منافع خودمان قضاوت کنیم و کارهای بد کسانی را که به منافع ما آسیب نرسانده اند کم رنگ و کارهای خوب شان را که در جهت منافع ما بوده پر رنگ کنیم و آنان را نهایتا آدم خوب جا بزنیم اما کارهای خوب کسانی را که ربطی به منافع ما ندارد را کم رنگ و کارهای بدشان را که به منافع ما آسیب زده پر رنگ کنیم و آنان را نهایتا گجسته و بد بخوانیم نسبی دیدن و انصاف داشتن در تاریخ یعنی این که اشخاص و جریانات را با ملاک های یکسان قضاوت کنیم مگر آن که اقتضای خود زمان و مکان و تاریخ باشد که ملاک های ناهمسان به کار ببریم تاریخ نباید ذیل ملی گرایی و دین گرایی و ایدئولوژی در آید «والسلام»
زندگانی شاه عباس اول - جلد 3
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک