رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
پیرمرد و دریا
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 106 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 106 رای
ترجمه دیگر

✔️ نام رمان کوتاه و اثری شاهکار از نویسنده معروف آمریکایی "ارنست همینگوی" است. این داستان زیبا بنا به گفته‌ی خود نویسنده، کوله بار این چند ساله زندگی هنری او می‌باشد. داستانی که در سادگی و صراحت تمام نوشته شده و تقریبا همه منتقدان ارنست همینگوی، این رمان را هنرمندانه‌ترین اثر او در طول زندگی هنری اش می‌دانند.

این کتاب از اسمی که دارد مشخص است که میخواهد خواننده را به دریا بکشاند و داستان را ادامه دهد. شروع داستان خواننده با اسمی به نام سانتیاگو آشنا میشود که او یک ماهیگیر کوبایی می‌باشد. که میخواهد تلاش‌های این ماهیگیر کوبایی را نشان دهد که در آن سوی دریاها به دنبال صید کردن یک نیزه‌ماهی بسیار بزرگ می‌باشد که به نوعی برای خودش مبارزه مرگ و زندگی می‌باشد. سانتیاگو یک ماهیگیریست باتجربه که در گلف استریم به مدت 84 روز هیچ ماهی صید نکرده‌است. سانتیاگو به مانند همه ماهیگیرهای دیگر شاگرد دارد. مانولین شاگرد او، تا 40 روز اول او را همراهی می کند ولی پس از آن به اجبار پدر و مادر خود، به قایقی دیگر میرود. گویا 40 روز ماهی نگرفتن حاکی از آن است که سانتیاگو قطعا "سالائو" است که بدترین شکل بدبیاری میباشد. مانولین به دلیل علاقه‌ای که به پیرمرد و اعتقادی که به شانس دارد، همچنان آن پیرمرد را کمک میکند تا بتواند مثل همیشه ماهی‌های بزرگ صید کند. از طرفی سانتیاگو اعتقاد دارد که روز شانس او 85 امین روز میباشد و به مانولین می‌گوید که دوران بدشانسی او تمام شده‌است و با دلی پر از امید به فردایی فکر میکند که قرار یک ماهی بسیار بزرگ را صید کند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ayrin_68
ayrin_68
1392/07/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی پیرمرد و دریا

تعداد دیدگاه‌ها:
16
ترجمه های متعدد از این اثر مشهور وجود دارد، ترجمه دریابندری هم از جهت قوت ترجمه و هم به سبب مقدمه محققانه مترجم ترجیح دارد.
همینگوی از سبک رئالیسم انتقادی پیروی میکند، در این سبک قهرمانان داستان سعی در تغییر و بهبود وضع موجود دارند، بنابراین داستان در فضایی خوش بینانه و امیدآفرین طی می شود، چنانکه در پیرمرد و دریا مشهود است.
سالها پیش که کتاب را خواندم، نتوانستم با قهرمان داستان همدل شوم و تصورم این بود که نویسنده امید واهی را تلقین میکند.
شاید در آن زمان ناامیدی خود من موجب شده بود که داستان را باور نکنم، زیرا بعدها که کتاب را بازخوانی کردم آن را راستگو و واقع بین یافتم.
بعضی از کتب را نمی توان با یک بار خواندن درک کرد. پیرمرد و دریا از آنهاست که ارزش چندبار خواندن را دارد، برای بهتر فهمیدن و بیشتر لذت بردن.
کتاب بسیار زیبایی است، با مقدمه ای قابل توجه درباره همینگوی.
ترجمه ای دیگر از این کتاب توسط آقای م. خ. یحیوی در سال 1342 توسط کانون معرفت به چاپ رسیده است.
در تکمیل کلام دوست خوب E R S ، اگر نویسنده ای قرار بود با این شیوه های نمادگونه نویسندگی کنه که تمایزی بین نویسنده و مابقی دست به قلمان نمی موند... اینکه فلان شیء، نماد بهمان امر است البته بین ایرانی ها و به قولی (که قولی ست خلاف) بین نقادان ایرانی بسیار باب افتاده... حتی با یک نگاه سطحی به پیشینه و سبک و سیاق همینگوی این نکته مشخص میشه که همینگوی اصلا سمبولیست نبوده (اگر که در گفتارهای همین نقادان واژه نماد را برابر سمبول یا مکتب سمبولیست قرار دهیم... حتی با توجه به مکتب سمبولیست درمی یابیم که شیوه نگارش سمبولیست ها نه به این سادگی و بی معنایی که پیچیده تر بوده)
چیزی که عیان است حاجتی به نماد و لفافه پردازی در سخن، به اعتقاد من نداره، سمبول چیزی پیچیده تر و فراتر ازین تاویل های تامل نشده است که با استعاره،کنایه و هر صنعت ادبی دو پهلو یا چند پهلوی دیگه همآغوش میشه...:-(
سبک داستان، سادگی آن و واقعی و قابل باور بودن ماجراهای آن این امکان را بوجود می‌آورند که داستان را بتوان به روش‌های گوناگون تعبیر و تفسیر نمود....
سانتیاگو به‌عنوان نماد یک قهرمان شکست‌خورده .... نیزه‌ماهی نماد مذهب است .... دریا نشانه زندگی است

زیاد این تفسیر ها رو دوست ندارم
فکر می کنم این داستان ، اشخاص و رویداد هاش ، توی حالت واقعی خودشون به اندازه ی کافی با معنا و تاثیرگذار هستن . دیگه نیازی نیست اون ها رو به عنوان نماد چیز خاصی در نظر بگیریم .
هر بار که کوسه ها یه گاز به نیزه ماهی می زدن ، انگار یه گاز هم به روح من می زدن ...
وقتی بیست سال داشتم فیلمی رو با همین عنوان از برنامه سینما یک دیدم اونزمان خیلی باهاش حال کردم .:)):)):))
ارنست میگه آدم برای شکست آفریده نشده
آدم ممکنه بمیره اما شکست نمی خوره .
ب نظرم دلیل خودکشیش هم دقیقا در راستای همین موضوعه.
وقتی آدم داری شکست می خوری و نمیخوای شکست بخوری
و تحمل شکست نداری
اونوقته ک خودکشی می کنی .
البته این فقط یک دلیل خودکشیه.
بهر حال خودکشی چیز با حالیه:x:x
مترجم از لغات اصیل خوزستانی استفاده کرده.بمبک به جای کوسه...پیسو به جای دلفین..;-(
واقعاً عالی با تصویرگری فوق العاده دیر خوندمش اما خوندمش که *: ) خیلی دوسش دارم
پیرمرد و دریا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک