رسته‌ها
دو کاپیتان - جلد 2
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 22 رای
✔️ از متن کتاب:
ایوان پاولیچ با نزاکت واگن را ترک کرد ولی والیا دست بردار نبود و پشت سر هم به سانیا می گفت که سلامش را به شخصی به اسم پاول پطروویچ که در مرکز پرورش حیوانات کار می کرد برساند. تازه بعد از همه اینها گفت: "بر شیطان لعنت! به دکتر هم سلام برسان! نزدیک بود فراموش کنم!" تا اینکه کرا برگشت و دستش را گرفت و او را از واگن بیرون برد و من و سانیا تنها ماندیم. وای که چقدر دلم نمی خواست از سانیا جدا شوم. دلم میخواست نه فقط چشم های سانیا را که به آنها نگاه می کردم، بلکه تمام وجود او را در خاطرم حفظ کنم. ظاهرش در این لحظه به این شکل بود: کلاه کاسکت را از سرش برداشته و به قدری جوان به نظر می رسید که من به او گفتم هنوز زود است ازدواج کند. در لباس نظامی قدش بلندتر می نمود اما به هر حال قامت کوتاهی داشت و به همین علت گاهش اوقات نوک پنجه می ایستاد، درست مثل حالا که سرم را برگرداندم. لباس چسب و مرتبی به تن داشت اما موهای فرق سرش راست ایستاده بود و با این قیافه خیلی دوست داشتنی تر به نظر می رسید، علی الخصوص موقعی که لبخند میزد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
442
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/07/14

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دو کاپیتان - جلد 2

تعداد دیدگاه‌ها:
1
این کتاب پر از رویاها و خاطرات ۳۰ سال پیش من هست وقتی نوجوون بودم و زمان جنگ بود. یکی از تاثیر گذارترین کتاب ها تو زندگیم بود. کتاب ارجینال رو داشتم با جلدی پارچه ای که چاپ شوروی بود.:x
دو کاپیتان - جلد 2
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک