رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
داستان های کوتاه کافکا
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 73 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 73 رای
✔️ این ترجمه در برگیرنده مجموعه از نوشته‌های داستانی کافکا در زمان حیات و نیز پس از حیات وی است با همراهی برخی از تمثیل‌ها و پارادوکس‌های کافک و نیز آثار این نویسنده که به طور پراکنده در مجلات منتشر شده‌اند در قالب یک کتاب گرد‌هم آمده‌اند. حداد در مقدمه خود بر این ترجمه نوشته که منظور از لفظ داستان‌های کوتاه در این کتاب آثاری است که پس از مرگ و نیز در زمان حیات حداد به این نام خوانده شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب آمده است:
برخی از آثار گردآمده در این مجموعه را نمی‌توان داستان نامید. اصولا کاربرد مفاهیمی همچون داستان و یا قصه در مورد بخش اعظمی از نوشته‌های کوتاه کافکا چندان خالی از اشکال نیست زیرا این آثار اشکال ادبی دیگری همچون حکایت و تمثیل را هم در بر می‌گیرد...داستان‌های به جا مانده از کافکا آن بخش از آثار او را در بر می‌گیرد که ماکس برود از میان دست نوشته‌های دوست فقید خود گردآوری کرد و به مرور به چاپ رساند. برخی از این آثار کامل‌اند و برخی حال‌هوایی طرح‌گونه دارند و برخی ناتما‌م‌اند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mohammad_h
mohammad_h
1392/04/27

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی داستان های کوتاه کافکا

تعداد دیدگاه‌ها:
15
افسانه ای کوچک
موش گفت : دریغا که جهان هر روز کوچکتر می گردد! در آغاز به قدری بزرگ بود که می ترسیدم، هی می دویدم و می دویدم، و خوشحال بودم که سرانجام در دوردست دیوارهایی در راست و چپ می دیدم، اما این دیوارهای دراز چنان زود تنگ شده است که من دیگر در آخرین اتاق هستم، و آنجا در گوشه تله ای هست که من باید تویش بیفتم.
گربه گفت : "فقط باید مسیرت را تغییر دهی" و آن را بلعید.
کافکا
=حکم=
. . . از میان میله ها چشم به اتوبوسی دوخت که لحظه ی بعد سقوط او را به آسانی هر چه بیش تر در غرش خود خفه می کرد.
آهسته گفت : (( پدر و مادر عزیز ، من که همیشه شما را دوست داشتم )) و دست ها را رها کرد تا سقوط کند.
در آن لحظه بر روی پل رفت و آمدی در جریان بود که گویی سر پایان نداشت.
صفحه 64 کتاب
تاثیر و نفوذ افکار و کلام کافکا را در اثار صادق هدایت به وضوح میشود دید
خیلی دنباله این کتاب بودم
ینی دارم درست میبینم:O:O:O
کارش خیلی درسته:x
بین گلو و چانه بهترین جا برای فرود آمدن ضربه ی خنجر است. چانه را بالا ببر و چاقو را در عضلات به هم فشرده فرو کن. اما شاید این نقطه فقط در تخیل آدم بهترین جا باشد. آدم انتظار دارد که فوران عظیمی از خون و شبکه ای از زردپی ها و استخوان های کوچکی را ببیند شبیه آن هایی که در ران یک بوقلمون سرخ شده می بیند.
یادداشت ها
باید عرض کنم که صادق هدایت شبیه ایشون هستن ...
با وجود عمر کمش بسیار پر کار بوده من او را به صادق هدایت خیلی شبیه میبینم
عــــــــزی نگرا کتابناکــنه!!!
هیچ کتابی وجود نداره که توی این سایت پیدا نشه یا در آینده به سایت اضافه نشه و به عبارت دیگه هر کتابی توی کتابناک پیدا میشه مگر اینکه خلافش ثابت بشه
* «عـزی نگرا» یه عبارت کنایی محلی در لهجه ی یکی از شهرهای ایرانه و معنای دست مریزاد میده و بیشتر در حالت تعجب شدید گفته میشه
برای سالگرد تولدت (پس با سالگرد تولد مادرت یکی است، یعنی زندگی تو امتدادی چنین مستقیم از زندگی مادرت است؟) من، از میان تمام آدم ها، برایت آرزوی چیزی نمی کنم، چون گرچه احتمالاً چیزهای زیادی است که می توان به فوریت برایت آرزو کرد ولی در عین حال، برعکس، به ضرر من تمام خواهد شد - و به همین دلیل نمی توانم به آنها اشاره کنم. آنچه می توانم بگویم از روی نفع شخصی محض خودم است. و برای اطمینان یافتن از این که، به حکم الزام، چیزی نمی گویم و آرزویی نمی کنم اجازه بده این بار، آن هم در تصور خودم، لب های دوست داشتنی ات را ببوسم.
نامه به فلیسه
داستان های کوتاه کافکا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک