رسته‌ها
سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 42 رای
این کتاب درباره حسن صباح رهبر فرقه اسماعیلیان ست زندگی و عقاید و رفتار و منش وی آمیزه ای از افسانه و راز و واقعیت است که با افسانه های حشاشین ، فدائیان و بهشت موعود اسماعیلیه شکل گرفته است و مقدمه کتاب توسط پروفسور فاروق صفی زاده نگاشته شده.
حسن صباح (۴۶۴ قمری - ۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ قمری) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخه‌ای از پیروان امامان است مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.

حسن بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد صباح حِمَیری (=حسن صباح که در تاریخ معروف به سیدنا نیز هست) همان طور که خود می‌گوید مذهب شیعه اثنی عشری داشت و اهل ری بود (نسبت آن‌ها در تاریخنامه‌ها به اعقاب شاهان قدیم حمیری عربستان جنوبی رسیده‌است).

پدرش او را به مدرسه امام موفق (نیشابور) برد تا نزد او تحصیل کند. در بعضی منابع از حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظام‌الملک به عنوان سه یار دبستانی یاد شده‌است.

شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته می‌شد، به نام حشیشی‌ها (حشاشین) معروف بود که ریشه کلمه Assassin در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله می‌دانستند و به خود اجازه می‌دادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند..
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
476
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
1_TA
1_TA
1392/04/05

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت

تعداد دیدگاه‌ها:
9
اقا یه سوال دارم چگونه می توانم این کتاب را تهیه کنم ؟ کمک کنید:((:((:-):-):stupid::stupid:
کتاب خداوندکار الموت اگه نسخه زمان شاه بگیرین تحریف کمی داره ولی در کل بهشت و حشیش کشیدن و افسانه ها را رد میکند
[quote='تغییر مسیر']حــــــــــــــَـســــــن صباح
خـــــــــــــــَـیـــــــامـــــــــ
خواجه نظام المـــــکــــــــ
.
.
.
.
این طور ک من شنیدم :سه نفر دانش اموز بودن ک درسشون هم گویا خوب بوده اینا پیش هم قرار میزارن ک
بزرگ شدن یکی از اعضایه مهم دولت بشن و بعد از اون ماجرا از هم جدا میشن و هر کدوم سویی میرن
ک هر 3 بعد از مدتی افراد بزرگی میشن ک این 3 تن همون افراد هستند-
اگه داستان اشتباه روایت کردم اصلاحش کنید [/quote]
یکی از دوستانمون کتابی رو معرفی کردن با عنوان خداوند الموت
من دنبالش رفتم و اون رو مطالعه کردم
این داستان در اون کتاب به شدت نفی شده،اما بهر حال،بیشتر تاریخی که به دست ما میرسه دروغه و تاریخ هیچوقت از جانبداری های
امثال من در امان نبوده...ما شاید نتونیم خیلی از واقعیت ها رو بفهمیم
دوستانی که این کتاب رو خوندون حتما سری هم به کتاب "خداوند الموت" نوشته پل آمیر بزنند. من که واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم 8-)
حــــــــــــــَـســــــن صباح:-(
خـــــــــــــــَـیـــــــامـــــــــ:-(
خواجه نظام المـــــکــــــــ:-(
.
.
.
.
این طور ک من شنیدم :سه نفر دانش اموز بودن ک درسشون هم گویا خوب بوده اینا پیش هم قرار میزارن ک
بزرگ شدن یکی از اعضایه مهم دولت بشن و بعد از اون ماجرا از هم جدا میشن و هر کدوم سویی میرن
ک هر 3 بعد از مدتی افراد بزرگی میشن ک این 3 تن همون افراد هستند-
اگه داستان اشتباه روایت کردم اصلاحش کنید
کتاب موضوع جالبی داره .. ممنون بابت آپلود:-)

حسن صباح متکلم، دانش دوست و دانشمند عصر خود بوده در مدیریت و تدابیر سیاسى و جنگى نیز تبحر داشت او بلافاصله پس از استقرار در الموت، به اصلاح و توسعه استحکامات و انبارهاى آذوقه آنجا پرداخت، به طورى که از لحاظ دفاعى و مایحتاج، الموت را چنان قلعه تسخیرناپذیرى کرد که می توانست در برابر محاصره‌هاى طولانى مقاومت کند؛ امتحانى که در سالهاى بعد بارها در آن موفق شد.
حسن صباح در پى بیمارى کوتاهى، در ربیع‌الآخر ۵۱۸ درگذشت. او را در نزدیکى قلعه الموت به خاک سپردند..
قلعه الموت
تصویر 1
تصویر 2
تصویر 3
تصویر 4
امیدوارم از خوندن کتاب لذت ببرید:x
او پس از ترک مصر به ایران آمد با سیاستهاى سلجوقیان اصولاً مخالف بود و از ظلم عمال ملکشاه سلجوقى شکایت داشت و براى قیام خود برضد سلجوقیان، مجموعه پیچیده‌اى از انگیزه‌هاى مذهبى ـ سیاسى داشت
او طبق نقشه ای حساب شده ابتدا الموت را به تصرف درآورد بعد ازتسخیر قلعه الموت «آشیانه عقاب »موفق به تصرف هفتاد دو دژ دیگری نیزمی شودد و همزمان با تسخیر قلعه ها دعوت آشکار کیش اسماعیلیه را آغاز میکند که دراثر آن تعداد زیادی مردم خراسان را به طریقه باطنی دعوت و جنبش فدائیان را تاسیس مینماید..
مذهب باطنی
طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا می‌نمودند. اما دشمنانشان آنها را ملحد می‌نامیدند
علت نامیده شدن آنها به باطنی دو مورد ذکر شده:
1.چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی می‌کردند به باطنی معروف شدند.
2.آنها معتقد بودند که آنچه را که در دین‌شان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت می‌کنند و بنابراین باطنی نامیده شدند.

حشاشین
حسن صباح بنیان گذار گروهی است که مشهور به حشاشین می باشد که البته بیشتر شهرت این گروه به زمان بعد از حسن صباح در جنگ های صلیبی بر می گردد.
شیوهٔ حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته می‌شد، به نام حشاشین معروف بود
خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر می‌کردند و او را فردی خون‌خوار و ستمکار معرفی می‌نمودند و چنین میگفتند که او با حشیش هواداران خود را از حال طبیعی خارج کرده و به کارهایی مثل ترور وادار می‌کرده است.:-(
ساختار ویژه حشاشین که به طور مخفی عمل می کردند و تأثیر گذاری آنها باعث شده است آنها همواره مورد توجه غربی ها قرار گیرند . این موضوع در هنر آنها انعکاس داشته است و حتی واژه Assassin از حشاشین می آید.
بسیاری از سازمان‌های زیرزمینی مانند روشن‌ضمیران و فراماسونری شیفتهٔ حسن صباح و سازماندهی او بوده‌اند.

شوالیه های معبد که بیشتر نام اون ها رو در جنگ های صلیبی به خاطر داریم نمونه ای از تاسی آنها از حشاشین است
حشاشین در سری بازی های کامپیوتری Assassin's Creed

حسن صباح
و اما بعد
حسن صباح در حدود سال ۴۴۵ در قم، در خانواده‌اى از شیعیان امامى، به دنیا آمد. اما در هفده سالگى از طریق یکى از داعیان اسماعیلى، به نام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایى پیدا کرد. سپس از داعى دیگرى، به‌نام ابونصر سراج، اطلاعات بیشترى کسب کرد و سرانجام به مذهب اسماعیلى گروید.
* ذکر این نکته ضروری هست دولت فاطمی ، مروج مذهب اسماعیلی بود و کسی که این کیش رو میپذیرفت نسبت به امام اسماعیلى زمان، یعنى خلیفه فاطمى، مستنصرباللّه، سوگند عهد به جاى می آورد.
آن ها جهت ترویج دین اسماعیلی مبلغانی که داعی نامیده میشد به شهر های مختلف می فرستادند..
حسن صباح توجه ابن‌عطّاش (رهبر اسماعیلیانِ سرزمینهاى سلجوقى) را، که به رى آمده بود، جلب کرد. ابن‌عطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامى به ‌وى داد. در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابن‌عطّاش به اصفهان (مرکز مخفى دعوت اسماعیلیه ایران) رفت و در ۴۶۹، به توصیه او، عازم قاهره، پایتخت فاطمیان، شد تا در آنجا تعلیم بیشترى ببیند.
او در مصر با خلیفه فاطمی، المستنصر بالله ملاقات کرد. فرقهٔ او را نزاریه نیز می‌نامند زیرا او بر سر جانشینی المستنصر با امیر الجیوش مخالف بود. المستنصر دو پسر داشت به نام‌های نزار و مستعلی. او ابتدا پسر اولش نزار را جانشین خود کرد اما با مخالفت امیرالجیوش، مستعلی را به عنوان جانشین خود اعلام کرد.اختلافات آن‌ها هم از همین جا شروع شد. طبق اعتقاد اسماعیلیان نص اول قبول است و نص دوم باطل.

لینک تصویر حسن صباح
سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک