رسته‌ها
با من حرف بزن پدر
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 8 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 8 رای
خاطرات، داستان ها، مصاحبه ها و ... هر یک به نحوی در معرفی رشادت ها و شجاعت های فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس نقشی مهم دارند. بدون شک نسلی که با جنگ تحمیلی بیگانه مانده اند، بسیار علاقه مند هستند تا در مورد این حادثه بزرگ و اثر گذار، مطالب بیشتر و مفید تری بخوانند.
این کتاب در بر گیرنده خاطراتی از امیر سرتیپ خلبان عباس رمضانی و داستانی از زندگی شهید سرلشگر سید موسی نامجوی است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
139
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sorena8803
sorena8803
1392/03/02

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی با من حرف بزن پدر

تعداد دیدگاه‌ها:
10
بابا اینکه به من افتخار میکنی خوبه
اینکه خیالت راحته خوبه
مرسی که تنهام گذاشتین
مرسی که اجازه میدی برم
ولی کاش تا وقتی هر دو هستیم می شد خیلی چیزارو بهت بگم و یه نفس رااااااااحت یه خیال راااااااااااحت
ولی نمیشه
گفتم پدر: گفت جانم
گفتم درد دارم : گفت دردت به جانم
گفتم :گرسنه ام
گفت: بخور از سهم نانم
گفتم: کجا بخوابم
گفت: بر روی چشمانم
اما یک بار نگفتم من شادم همیشه از درد ورنجم گفتم
بسلامتی پدر، واسه اینکه دیوارش واسه بچه هاش کوتاهه
بسلامتی پدر بخاطر اینکه هیچوقت نکفت من همیشه گفت بچه هام
برای پدرم ک ایشالا سایه اش سالیان سال روی سرم باشه:
پدر یعنی تپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
... پدر احساس خوب تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلی بخش اندوه ......:x
فقط کاش یکم درکم میکردی بابا...{همینجوریم تاج سرمی}:-*
دعای مرد مجرد :
اللهم ارزقنا حوریة نجیبة، تکدانة ولو کم توقعا، و والدینها رو به موتا
و جهیزیته کاملة، و کدبانوا فی امور المنزل، و تسلیما لخشمنا و خدمتنا(?)(?)(?)
:D
شاعر دنیا، من اگه بودم
آغاز شعرم، با کلام پدرم بود
تشنه تو صحرا، من اگه بودم
آب حیاتم توی دست پدرم بود
وای اگه گندم،پوست تنم بود
اون که با دستاش، منو می کاشت پدرم بود
ریشمو تو خاک اگه می ذاشت پدرم بود
پدر جونه، پدر روحه، پدر دینه و ایمونه
پدر خسته، پدر بیزار،از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
پدر نوره، پدر امّید، پدر عشقه که می مونه
پدر خندون، ولی گریون، از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
همیشه گمان میکردم که پدر همچون درخت تنومندی است بی خزان ، تکیه گاهی است مطمئن که هیچ تند بادی او را نخواهد لرزاند و........ اکنون بعد از گذشت سالها ، دیدن چین و چروک صورت و دستهای مهربان و گرمش تمام تنم را میلرزاند ....
پدر ! ای بزرگوارترین و صبورترین فرد زندگی من ، وجود نازکت هیچگاه آزرده گزند مباد .
می‌دونی "بهشت" کجاست؟
یه فضای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که بدون هیچ ادعایی به تو می گوید :"فرزندم"
پدر عزیزم با تمام وجودم دوستت دارم:x از این راه دور دستان ات را میبوسم و میگویم:
روزت مبارک
آن مرد امد، ان مرد در باران امد
آن مرد خسته تر از همیشه امد
آن مرد امد اما ماخواب بودیم
آن مرد پدرم بود که هرشب باامدنش مهتاب رابرای ماهدیه می اورد
روز مرد رو بر همه دوستان کتابناکی ام مبارک:-)

ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم
گل بهارم
ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
عشق را به گونه ای دیگر و به زبانی متفاوت از تو آموختم. دیواره ای آهنین که در اندرون آن قلبی سرخ می تپد .
پدر ... یعنی شهامت....
پدر .... یعنی تنها نماندن در بوران سخت زندگی....
پدر یعنی تحمل بار غمها بجای تو.....
پدر یعنی عشق بی دلیل .....
پدر یعنی تمام ناتمام من.....
و نبودش....
آه که چه سخت است.....
با من حرف بزن پدر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک