رسته‌ها
مقدمه ابن خلدون - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 93 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 93 رای
تنها کتاب مهمى که از تألیفات ابن خلدون براى ما باقى مانده است عبارت از تاریخى است که آن را بنام دراز:
«کتاب العبر و دیوان المبتدأ و الخبر فى ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوى السلطان الاکبر» خوانده است. این تاریخ بر حسب تعبیر خود مؤلف مشتمل بر یک مقدمه و سه کتاب است:
مقدمه در فضیلت علم تاریخ و ... کتابى که هم اکنون بنام «مقدمه ابن خلدون» معروفست در حقیقت «مقدمه و کتاب نخستین» کتاب العبر است.
ارزش تحقیقات و اخبار تاریخى کتاب العبر برحسب اقسام مختلف آن متفاوتست و میتوان گفت مهمترین و با ارزش‏ترین مباحث آن همان قسمتهایى است که متعلق بتاریخ بلاد مغرب است، زیرا اطلاعاتى که در این قسمت کتاب العبر آمده جنبه ابتکارى دارد و ابن خلدون آنها را از کتب دیگر نقل نکرده بلکه خود آنها را گرد آورده است، یعنى مطالب مزبور عبارت از اطلاعات و تجربیاتى است که وى در ضمن رفت و آمد با قبایل و اقامت در شهرهاى گوناگون مغرب بدست آورده یا شرح وقایعى است که خود در آنها دخالت داشته است و بهمین سبب دو مجلد مزبور از کتاب العبر مأخذ اساسى تاریخ بلاد مذکور از آغاز فتح اسلام تا قرون اخیر بشمار میرود و مورخان و خاورشناسانى که در تاریخ مغرب بتحقیق پرداخته‏اند میگویند بدون کتاب العبر هرگز اطلاع صحیحى از تاریخ بلاد مغرب و ملتها و طوایف آن در خلال اعصار مزبور بدست نمى‏آید. از این رو مى‏بینیم این قسمت تاریخ ابن خلدون به بیشتر زبانهاى اروپایى بطور کامل ترجمه شده است، چنانکه این قسمت تاریخ وى بزبان فرانسه ترجمه شده و در سالهاى 1852 و 1856 در دو جلد در الجزایر منتشر گردیده است و همچنین بار دیگر در پاریس در سالهاى 1925 و 1927 چاپ شده است.
انتشار ترجمه فرانسه مقدمه در دانشمندان و متفکرانى که از آن آگاه شدند تأثیرى عمیق بخشید و دانشمندان اروپا از نبوغ این متفکر بزرگ عرب سخت در شگفت شدند، چه آنان دریافتند که وى بر بسیارى از محققان اروپایى در آراء و نظریه‏هاى با ارزش و مهم سبقت جسته است.
از آن پس دانشمندان اقتصاد و تاریخ و جامعه‏شناسى عقاید و نظریه‏هاى ابن خلدون را مورد مطالعه قرار دادند و انظار دیگران را به عقاید گرانبهاى وى که از نظر دانشمندان اروپا بسیار نوین بشمار میرفت و بتازگى مورد بحث و تحقیق آنها واقع شده بود متوجه ساختند، و روشن گردید که برخى از معلومات ثابت درباره تاریخ علوم باید در نتیجه حقایق روشنى که در مقدمه مورد بحث قرار گرفته است تغییر یابد، زیرا در مثل آنان پیش از مطالعه مقدمه مى‏پنداشتند نخستین کسى که در فلسفه تاریخ ببحث پرداخته ویکو است ولى از آن پس دانستند که ابن خلدون در مقدمه خویش بیش از سه قرن و نیم پیش از ویکو درباره فلسفه تاریخ گفتگو کرده است. و نیز گمان میکردند که نخستین بار اگوست کنت جامعه شناسى را پایه گذارى کرده و اصول آنرا بر اساسى علمى مبتنى ساخته است، لیکن پس از انتشار مقدمه فهمیدند که ابن خلدون بیش از چهار قرن و نیم پیش از اگوست کنت این دانش را پایه‏گذارى کرده است. برای دانستن مطالب بیشتر می توانید به بخش اول این کتاب مراجعه کنید.

برخی از مطالبی که در جلد اول به آنها پرداخته شده است:
در فضیلت دانش تاریخ و تحقیق روشهاى آن و اشاره به اغلاط و اوهامى که مورخان را دست میدهد و یاد کردن برخى از علتهاى آن
در طبیعت اجتماع
درباره قسمت آباد و مسکون زمین و اشاره به برخى از آنچه در آن هست چون: دریاها و رودها و اقلیم‏ها
درباره تأثیر هوا در اخلاق بشر
درباره غیبگویی، خط رمل، زایچه و تناسب اعداد
درباره پادشاهان و جانشینان آنها
در اینکه هرگاه قوم عرب بر کشورهایى دست یابد بسرعت آن ممالک رو به ویرانى میروند
در اینکه پادشاهى و کشوردارى براى تازیان حاصل نمیشود مگر بشیوه دینى از قبیل پیامبرى یا ولایت یا بطور کلى بوسیله آثار بزرگ دینى
در اینکه دولتها هم مانند مردم عمرهاى طبیعى دارند
در حقیقت سلطنت و انواع آن‏
در معنى امامت و خلافت
در اختلاف نظر امت درباره احکام و شرایط منصب خلافت
در مذاهب شیعه درباره حکم امامت
در تحول و تبدیل خلافت به پادشاهى
درباره امور غیب‌بینى و فالگزارى دولتها و ملتها و از«ملاحم» چکامه‏هاى پیشگویى و کشف مفهوم جفر نیز گفتگو می‌شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
753
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/04/26

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مقدمه ابن خلدون - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
12
زایش و نابودی تمدن ها از دیدگاه ابن خلدون-1
این نوشتار که به خامه اینجانب نگارش یافته، پیشتر در روزنامه جام جم منتشر شده است.
در درازنای تاریخ و درسیاهه اسامی دانشمندان مسلمان، بندرت می‌توان صاحبنظری یافت که تمدن و دولت را پدیده‌ای تحو‌ل‌گرا و در حال تکامل به شمار آورده باشد. مهم‌ترین وسرشناس‌ترین نویسنده مسلمانی که دراین باره قلم‌فرسایی نموده و مساله تمدن و دلیل وجود دولت را به بحث گذاشته، مورخ مشهور، ابن‌خلدون است که سال ۷۳۲ هجری در تونس و در خانواده‌ای از اعراب اندلس چشم به جهان گشود.
آنچه روشن است، ابن‌خلدون با نگارش کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من دوی السلطان الاکبر، که خود مشتمل بر ۳ کتاب ارزشمند و به ویژه کتاب مقدمه می‌باشد، از یکسو کوشید وقایع تاریخی را با استخراج و بیرون کشیدن علل جزیی رخدادها و حوادث درک و تفسیر و رویدادهای تاریخی را از طریق طرح و تدوین تاریخی ـ علمی ‌و مبتنی بر اصول صحیح نقادی و همچنین با مرزبندی قوانین تاریخ و توجه به تطور آن مرتبط با جغرافیای انسانی و مظاهر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تبیین کند و از دیگر سوی، تلاش نمود نمونه بارزی از ذهن منظم و تاریخ نگر را عرضه دارد که عوامل مادی و معنوی تمدن، روند زندگی اجتماعی و تحلیل پدیده‌ها و فرآیندهای تاریخی را نشان دهد. از این رو، ابن‌خلدون از بحث و تحقیق در مبانی معنوی و خاستگاه‌های مادی تمدن گرفته تا جستجو و دقت در روان آدمی‌ و تاثیر تعلیم و تربیت و اصول شناخت علل ظهور و سقوط دولت‌ها و اقوام سخن به میان آورد.
ابن‌خلدون، در کتاب خویش از واژه عمران، بسیار یاد می‌کند که معنای تحت‌اللفظی آن را می‌توان فرهنگ پنداشت.
آنچه هویدا می‌نماید آن است که ابن‌خلدون عمران را به ۲ دسته تقسیم می‌کند: عمران بدوی و عمران شهری. افراد جامعه نخست تلاششان برای رفع نیازهایی چون خوراک و جان پناه است و آن را با کشاورزی و دامپروری به دست می‌آورند. اعضای دومین اجتماع جهت تامین معاش از بازرگانی یا صنعت بهره می‌گیرند. بنابراین جامعه به چادرنشینان (بدو) و شهرنشینان (حضر) تقسیم می‌شود. در هر کدام از این دو، سازمانی اجتماعی وجود دارد که برای کمک افراد در دستیابی به ابزار معاش و تامین حمایت متقابل اعضای جامعه رشد یافته است. اجتماع شهری، از آن جهت که در کنار ضروریات زندگی به تجملات و وسایل آسایش نیاز دارد، از جامعه بدوی پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر است.
زندگی در بیرون شهرها نیازمند سازمان قبیله‌ای است و این نظام به سهم خود موجد نیروی یکپارچگی است که قوام آن بر پایه پیوندهایی ناشی از ارتباط، که خود بر پیوندهای خونی، هم‌سوگندی (حلف) و... استوار است. ابن‌خلدون این مفهوم را عصبیت می‌نامد. به باور او از آنجا که همه انسان‌ها به خانواده خود علاقه دارند و از ستم بر دیگران خودداری نمی‌کنند، باید در هر جامعه بیابانگرد و چادرنشین، خانواده‌ای حاکم و فرمانروا باشد، خانواده‌ای که عصبیت آن قوی‌تر از دیگر خانواده‌ها باشد. این قدرت برتر به آنان امکان می‌دهد که سلطه یا پادشاهی خود را بر دیگر خانوارها تحمیل کنند. این فرآیند گسترش و ادغام تدریجی تا بدانجا ادامه می‌یابد که دولت موجود تصرف و فتح شده یا دولتی جدید ایجاد شود.
ابن‌خلدون معتقد است که فرهنگ بدوی با میل به قدرت، توانگری و آسایش به سوی تمدن سوق می‌یابد. اعضای چنین جامعه‌ای قادرند دولتی متمدن را فتح کنند یا چنین دولتی را تشکیل دهند، زیرا توانایی، دلاوری و بردباری و بالاتر از همه همبستگی داخلی دارند. با این همه پیمودن راه به سوی تمدن همواره برای یک گروه بدوی آسان نیست. فضایل جوامع بادیه‌نشین می‌تواند منبع ناسازگاری جدیدی شود. همبستگی جامعه بدوی ثبات ندارد و هرگاه افراد آن به اهداف معینی دست یافتند ممکن است با تقاضاهای دیگر حاکم خویش، مخالفت در پیش گیرند و با بسنده کردن به آنچه بدان دست یافته‌اند، ممکن است تحت سلطه دولتی متمدن درآمده و فریفته راه و روش‌های آن شده و به پاداش ناچیزی در مقابل مزدوری برای آنان دلخوش کنند. علاوه بر این، شکل بدوی زندگی ایشان به گونه‌ای است که آنها عاداتی مغایر با راه و رسم تمدن کسب کرده‌اند و این عادات شاید طبیعت دوم آنان شده است و رفتارها و روحیات اجتماعی و روانی خاصی گرفته باشند که آنان را از ایجاد یک تمدن بازدارد و به تباه کردن تمدنی که بر آن غلبه یافته‌اند، وادارد. اینان حتی ممکن است مقدمات مدنیت را در منطقه‌ای محدود به وجود آورند یا دولت شهرنشین ناتوانی را مسخر سازند، اما معمولا مدنیتی که بدان دست می‌یابند ماندگاری چندانی نخواهد داشت و دولتی که به تصرفشان درآمده رو به تباهی می‌نهد.
به باور ابن‌خلدون، حکومت همواره با زور و قدرت استقرار می‌یابد و دولت‌های بدوی، اسلاف از کار افتاده خود را به کنار زده و آنگاه خود نیز رو به زوال می‌روند.
@AmirNematiLimaee
زایش و نابودی تمدن ها از دیدگاه ابن خلدون-2
البته در دیدگاه ابن‌خلدون در رسیدن به یک مدنیت بزرگ، عصبیت به تنهایی کافی نیست و باید نیروی دیگری وجود داشته باشد تا عصبیت را افزایش داده و استواری بخشد. آن نیرویی که می‌تواند چنین کند دین است که خود برای استقرار نیازمند عصبیت است. خویشاوندی بدون عصبیت به دست نمی‌آید، دعوت دینی هم منهای عصبیت، توفیقی نخواهد داشت. دین قوی‌ترین نیرویی است که می‌تواند تمدنی را پدید آورد و احکام آن موثرترین ابزار برای پاسداری از آن است.
جانمایه کلام آن که به نظر ابن‌خلدون هر تمدن ۳ مرحله اصلی را طی می‌کند: مرحله پیکار و مبارزه اولیه، مرحله پیدایش خودکامگی و استبداد و سرانجام مرحله تجمل و فساد که پایان تمدن به شمار می‌رود. وی همچنین نماد برجسته تمدن دولت را نیز تابع قانون طبیعی رشد، بلوغ و انحطاط می‌داند و اذعان می‌دارد که گذر از ۵ مرحله برای آن محتمل است:
۱) دوران فتح: در این مرحله، عصبیت استوار بر خویشاوندی و دین در حفظ دولت حیاتی است و فرمانروا موقعیت خویش را بیشتر مدیون احترام داشتن همانند یک رئیس قبیله است تا یک پادشاه.
۲) دوران خودکامگی: در این دوران، حاکم همه قدرت را به انحصار خویش درآورده و خودکامه و عنان‌گسیخته می‌شود. همبستگی طبیعی و دین چون به معنای مشارکت قدرت است تحت کنترل درآمده و در خدمت حاکم به کار گرفته می‌شود. همبستگی جای خود را به سپاه مزدور و نظام اداری که خواسته‌ها و آمال حاکم را پیاده می‌کند، می‌دهد.
۳) دوران اوج قدرت: این مرحله عصر تجمل‌گرایی و رفاه‌خواهی است. هزینه‌های گزافی صرف بناهای عمومی و زیباسازی شهرها می‌شود. هواداران حاکم از بخشش‌های او بهره‌مند می‌شوند. هنرهای زیبا و صنایع از سوی طبقه حاکم ترویج می‌شود. شکوفایی و رونق اقتصادی به دنبال می‌آید.
۴) دوران انحطاط: شاخصه اصلی این دوران شادکامی است. حاکم و محکوم هر دو راضی و خوشحالند. رفاه و ارضای هوس‌ها خوی و عادت همه است. در این مرحله دولت به آنچه پیشینیان به دست آورده‌اند متکی است و در برابر هر قدرتی که به از هم گسیختن رونق آنان بینجامد، ناتوان. در این دوران دولت بتدریج رو به فرسودگی و تجزیه می‌نهد.
۵) دوران سقوط: اسراف در این دوران فراوان است، دولت به پیری رسیده و مرگی تدریجی، دردناک و خشونت‌بار سرنوشت محتوم آن است. لشگریان مزدور و اداریان برای به چنگ آوردن قدرت حاکم دسیسه‌سازی می‌کنند و جز نام و نشان برای حاکم باقی نمی‌گذارند. سرانجام هجومی از بیرون به حیات دولت خاتمه می‌بخشد یا ممکن است دولت آنقدر به انحطاط ادامه دهد که همچون فتیله چراغی که نفت آن پایان یافته خاموش شود.
@AmirNematiLimaee
آگوست کُنت (1798-1857) را نخستین دانشمندی که جامعه شناسی علمی را به میان آورد و نیز ویکو (1668-1744) را نخستین دانشوری که فلسفه تاریخ بنیاد نهاد، باز می شناسانند.
عبدالرحمن بن خلدون سه سده و نیم پیش از ویکو، و بیش از 460 سال پیش از کُنت، با شیوه دانشی و علمی رویدادهای اجتماعی را تحلیل کرده است (مقدمه، برگ 77؛ تهران: 1382). برخی از دادوران با ترگمان «مقدمۀ ابن خلدون» به فرانسوی، پی به این راستینگی بردند. به درست، ابن خلدون رحمه الله علیه نخستین دانشمند فلسفه تاریخ و جامعه شناسی است.
نوشتارهایی که پیش از ابن خلدون در زمینه های اجتماعی نوشته شده اند، تجزیه و تحلیل علمی ندارند. چنان که طبری، ابن هشام و جز ایشان تاکید کرده اند که بازگوکننده هستند، و اگر کسی آن رویداد را نادرست دانست، باید بدانند که بازگوکنندگان آن را به ایشان گفته اند و از سوی خود چیزی ننوشته اند. چنان که ابوسعید ابی الخیر نیز در «اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید» فرماید اهل دانش باید همۀ سخنان را کنار هم بگذارند و بسنجند، و درست را از آن بیرون کشد و دیگر را یله کند، هم چنان که کسی را دیناری گم شود اندر میان خاک اگر زیرک باشد، همۀ خاک را که در آن پیرامون بُوَد گردآوری کند و به غربالی فرو گذارد تا دینار پدید آید. هرودوت در تواریخ خود گفته اند که تنها بازگوکننده است، ولی الزامی به باور کردن به آنها در کار نیست و شما این سخنم را می توانید در همۀ بازگفته های این تاریخ راست شمارید (بنگرید به: تواریخ، برگ 18، وحید مازندرانی)
نهنگ آن است که از بحر خیزد از آب خورد ماهی خورد خیزد جزاک الله خیرا فی دارین
دوستان به مطلبی در این کتاب برخوردم که برای شما نقل میکنم
و نوعی از ادراکات غیبی آن است که برای بعضی از مردمان در حالت میان خواب و بیداری روی می دهد و در این حالت سخنانی بر زبان می آورند و این سخنان ممکن است مسایل نهانی و غیبی امری را که در
جستجوی آگاهی از آن هستند آشکار سازد و چنین حالتی روی نمی دهد مگر در اوایل خواب هنگام جدایی از بیداری و از دست دادن اختیار در سخن گفتن و در این حالت بدان سان سخن می گویند که گویی
جبلت ایشان بر سخنوری آفریده شده است و هدف آنان شنوانیدن و فهمانیدن آن سخنان است. و همچنین کشته شدگان نیز هنگام جدا شدن سرِِ آنان از بدن یا کسانی که شقه می شوند هیمن گونه سخنان
بر زبان می آورند.
و از اخباری که درباره ی بعضی از ستمکاران جبّار به ما رسیده این است که ایشان از میان زندانیان خود کسانی را کشته اند تا هنگام کشته شدن از سخنان ایشان به فرجام کار خویش پی ببرند وآن سرهای
بریده، ایشان را به حد سرشاری آگاه ساخته اند و مسلمه صاحب کتاب الغایه نظیر این قضیه را بدان سان در کتاب خود آورده است که : هرگاه انسانی را در خُمی پُر از روغن کنجد قرار دهند و
مدت چهل روز در آن بماند و تنها از انجیر و گردو تغذیه کند تا آن که گوشت تن او از لاغری بکاهد و بجز رگ و پوست و جمجمه ی وی چیزی از تنش بر جای نماند، آن گاه که او را از این روغن بیرون آورند و بدن او در برابر هوا خشک شود ، هرچه از وی درباره ی فرجام کارهای خصوصی و عمومی بپرسند پاسخ می دهد.

و این عمل از کارهای زشت و منکر جادوگران است ولی شگفتی های جهان بشری از آن فهمیده می شود.
مقدمه ابن خلدون ، باب غیبگویی ، ص 200
وقت بخیر
گویند در زمان عباسیان برای ترجمه هر کتاب به وزن ان به مترجم زر میدادند؛ ما که زر نداریم چه دهیم
همانطور که ستاره هالی هر 72 سال طلوع می کنه درهرجامعه گاهی اوقات افرادی پا به عرصه میگذارن که تا ابد و حتا با ازبین رفتن اون جامعه نامشون در جهان باقی می موننه
و در ص 82 می نویسد:
«ولی من با همه ی اینها،در میان مردم روزگار، به قصور خویش یقین دارم،و به ناتوانی خود از گذشتن در چنین میدان پهناوری معترفم...
و دوست دارم خداوندان کرامت و دانشمندان متبحر در آن به دیده ی انتقاد و اصلاح بنگرند، به به چشم رضا مندی(اخلاق این بزرگ دانشمند را بنگرید!)
و آنچه را که سزاوار اصلاح است،اصلاح و چشم پوشی کنند،
چه بضاعت «من» در میان خداوندان دانش مزجات(اندک)،و اعتراف به سرزنش و عیبجویی رهایی بخش است،و از یاران امید نیکی می رود.
و از خداوند مسئلت میکنم که اعمال ما را در پیشگاه ارجمند خویش خالص قرار دهد،او مرا بس است و نیکو کارگزاریست.»

خواندن این کتاب سترگ را به همه ی دوستداران تاریخ و جامعه شناسی توصیه میکنم.
ممنون از آپلود کتاب:x
ابن خلدون در ص 80 کتاب پس از آنکه ناراحتی خودش را از روش های غیر علمی مورخین زمانه اش بیان می کند،می نویسد:
«کتابی در تاریخ ساختم،که در آن از روی احوال نژاد و نسلها پی در پی پرده برداشتم...و مقاصد تاریخ خود را به کمال تهذیب کردم.
و آنرا در خور فهم دانشمندان و خواص گردانیدم،و در ترتیب و فصل بندی آن راهی شگفت پیمودم؛
و از میان مقاصد گوناگون برای آن روشی بدیع و اسلوب و شیوه ای ابتکارآمیز اختراع کردم،
و کیفیت اجتماع و تمدن و عوارض ذاتی آنها را که در اجتماع انسانی روی می دهد شرح دادم؛
چنانکه خواننده را به علل و موجبات حوادث آشنا می کند و وی را آگاه می سازد که چگونه خداوندان دولتها برای بنای آنها،از ابوابی که بایسته بوده داخل شدند،
بدانسان که خواننده دست از تقلید برمی دارد،و بر احوال نسل و روزگارهای گذشته و آینده آگاه می شود.»

من خلاصه ای از این کتاب رو خونده بودم،از اینکه از طریق این سایت این کتاب ارزشمند رو به دست آوردم خوشحالم،از آپلود کننده ی عزیز ممنونم.
مقدمه ابن خلدون - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک