رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
عالیجناب عشق
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 72 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 72 رای
بخشی از کتاب :
بامداد یک روز بهاریست،هوا آکنده از عطر گلها و اکسیژن فراوان، قرص خورشید، ملایم و مطبوع،شناور در توده ی زرینی در فضا، خود را از سینه ی آبی تهران بالا می کشد. بوی گل مریم که در گلدان بزرگی دسته شده، فضای هالِ خانه مجلل و اشرافی آقای سماکان را خوشبوتر و بهاری تر کرده است. در وسط سالن بزرگ خانه که همه اشیاء و مبلهای ایتالیائی و سایر وسایل تزئینی از شفافیت برق می زند،دو دختر جوان، شیک پوش، معطر و هر دو خواهر به راستی زیبا اما به گونه ای متفاوت، به نوبت برابر آینه بزرگ قدی ایستاده و مجموعه ی زیبایی های خود را برای چندمین بار از نظر می گذرانند و بنا به خوی و خصلت جوانی ناراضی به نظر می رسند.
ـ مادر! فدات شم اون روژ لب که بابا از پاریس سوغاتی آورده بود کجاست؟ باز این نادی خانم به اسباب توالت من تج........اوز ک....رده!
مادر، فرنگیس خانم، لاغر و کمی کشیده در لباس خانه، با نرمش خاص زنان میانسال اشرافی از طبقه ی دوم پایین می آید.
ـ باز که شما دو تا خواهر یکی به دو می کنین! خدا را شکر که خودتون هر سال دو سه بار از کیش تا لندن و پاریس هر چی دلتون می خواد میخرین، من نمی دونم چرا باز هم به میز توالت هم، چی چی گفتین؟ آه گفتین تجاوز می کنینبامداد یک روز بهاریست،هوا آکنده از عطر گلها و اکسیژن فراوان، قرص خورشید، ملایم و مطبوع،شناور در توده ی زرینی در فضا، خود را از سینه ی آبی تهران بالا می کشد. بوی گل مریم که در گلدان بزرگی دسته شده، فضای هالِ خانه مجلل و اشرافی آقای سماکان را خوشبوتر و بهاری تر کرده است. در وسط سالن بزرگ خانه که همه اشیاء و مبلهای ایتالیائی و سایر وسایل تزئینی از شفافیت برق می زند،دو دختر جوان، شیک پوش، معطر و هر دو خواهر به راستی زیبا اما به گونه ای متفاوت، به نوبت برابر آینه بزرگ قدی ایستاده و مجموعه ی زیبایی های خود را برای چندمین بار از نظر می گذرانند و بنا به خوی و خصلت جوانی ناراضی به نظر می رسند.
ـ مادر! فدات شم اون روژ لب که بابا از پاریس سوغاتی آورده بود کجاست؟ باز این نادی خانم به اسباب توالت من تج........اوز ک....رده!
مادر، فرنگیس خانم، لاغر و کمی کشیده در لباس خانه، با نرمش خاص زنان میانسال اشرافی از طبقه ی دوم پایین می آید.
ـ باز که شما دو تا خواهر یکی به دو می کنین! خدا را شکر که خودتون هر سال دو سه بار از کیش تا لندن و پاریس هر چی دلتون می خواد میخرین، من نمی دونم چرا باز هم به میز توالت هم، چی چی گفتین؟ آه گفتین تجاوز می کنین.......
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
00x
00x
1391/01/10

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عالیجناب عشق

تعداد دیدگاه‌ها:
13
دوستانی که ایراد میگیرن ، این رمانا مال قبل انقلابه که کلا سلیقه و ذایقه خواننده و .. متفاوت بوده . و اقای اعتمادی از بهترین رمان نویسان اون دوره بودن .
سلام وقت بخیر
طریقه دانلود یا راهنما نداره؟
دقیقا با نظر دوستمون موافقم. یه جورایی انگار به شخصیت خاکستری اعتقادی نداره. دختر بسیار زیبا و معصوم که هیچ بدی ای نداره و اطرافیان بهش ظلم میکنن. این رمانو کلاس دوم راهنمایی بودم که خوندم و با همون سن کم هم در نظرم خیلی بچگونه اومد. ولی بهرحال بعضی کارها باید خونده بشه که ادم قدر کار خوب رو بدونه. هرچند بقدری تو زیبایی یه نفر اغراق شده که من تو اون سن فکر میکردم چون همچین زیبایی تحسین برانگیزی ندارم پس لیاقت عشق رو هم ندارم و تا سالها اذیتم میکرد این موضوع.
چیزی که همیشه من درکتابهای اعتمادی حس کردم وخیلی به وضوح قابل مشاهده ست اینه که دختران داستانش همیشه سرشاراز زیبایی هستند. و اینکه حول محور خانواده های اشرافی نوشته شده. اینکه تمام ظرافت و زیبایی زنانگی دروجودیک دختربه شکلی کاملا بی نقص وجودداشته باشه و برای اینکه داشتانش برای خواننده ملموس تر باشه گاهی اغراق شده رو نمیپسندم. :-(:-(
من نتونستم برای گوشیم دانلودش کنم اگه میشه لینک دانلود بگذارید به جای اون عکس
هر کی نظرشو داد اما این رمان رو که خوندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
واقعا دستش درد نکنه خیلی عالی بود
لذت بردم
رها اعتمادی شاعر و نویسنده جوان و آینده داری هست که البته ترانه هاش خیلی بهتر از نوشته هاشه

البته نسبتشو با این ر.اعتمادی نمیدونم:D
رها اعتمادی شاعر و نویسنده جوان و آینده داری هست که البته ترانه هاش خیلی بهتر از نوشته هاشه
من با خوندن کتاب اتوبوس آبی ر. اعتمادی تا مدت ها رمان فارسی نمی خوندم. انقدر که داستان سطح پایینی بود.
:(
عالیجناب عشق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک