رسته‌ها
هیاهوی جنگل
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 35 رای
امتیاز دهید
5 / 3.9
با 35 رای
✔️ آغاز داستان:
وقتی شش ساله بودم، مادرم درگذشت. پدرم به کلی تسلیم غم و اندوه خود شده و گویی مرا به کلی از یاد برد. او گاه به گاه خواهر کوچک مرا نوازش می کرد و به شیوه خود از او مواظبت می نمود. زیرا در سیمای خواهرم شباهتی به مادر وجود داشت. اما من مانند درختی وحشی در میان بیابان بزرگ میشدم. هیچکس مواظبت مخصوصی از من نمی کرد ولی هیچکس هم آزادی مرا محدود نمی نمود. شهری که ما در آن زندگی می کردیم، کنیاژیه ونو و یا ساده تر کنیاژ گورودوک (کوی شاهزاده) نامیده میشد. این قصبه به یک دودمان ورشکسته ولی مغرور لهستانی تعلق داشت و تمام خصوصیات ویژه شهرهای کوچک سرزمین جنوب باختری را در خود جمع کرده بود و در آنجا بقایای ناچیز شکوه و جلال ملاکین مغرور لهستانی در جریان آرام زندگانی پرزحمت و سوداگری پرجنجال و جزئی یهودی ها، روزگار اسف انگیز خود را به پایان می رساند. اگر از مشرق به قصبه ما بیایید، نخستین چیزی که به چشم شما می خورد بنای زندان، بهترین زینت و زیور معماری شهر است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
109
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
miran2009
miran2009
1390/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی هیاهوی جنگل

تعداد دیدگاه‌ها:
1
از این نویسنده روسی تاکنون کتابی نخوانده ام امیدوارم کتاب جالبی باشد
هیاهوی جنگل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک