رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
عاشق مترسک
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 57 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 57 رای
✔️ عاشق مترسک نوشته فیلیس هستینگز‌ ما را به یک مزرعه می برد. جایی که دختری ساده و روستایی که اندکی کند ذهن است، با پدری سنگدل و خشن زندگی می کند (به راستی زندگی می کند یا تنها روزگار می گذراند چرا که زندگی اش عاری از هر دستاویزی ست که بتوان با آن دلی خوش کرد. ) رابطه پدر با دختر یعنی کار و باز هم کار تا سر حد فرسودگی. دختر دوستی ندارد و حتی کسی نیست تا او را به نام بخواند.
خاطره خواهر ها و برادرهای کوچکترش هم که اکنون ازدواج کرده و مزرعه را ترک کرده اند، تصویر محوی است از تحقیر و دست انداخته شدن. مادر نیز سال ها پیش از دنیا رفته و دختر این حس تنهایی و جدا افتادگی را تنها با دیدن اشکال مختلف در ابرها، ریزش رقص گونه و غمناک برگ ها در خزان و تخیل رنگینش جبران می کند. روزی تصمیم می گیرد تا مترسکی بسازد ( چیزی در این دنیا که از آن خودش باشد و جایگزین تمام نداشته های گذشته و حال). با سختی اما عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و بالاخره مترسک را درست می کند. دلش می خواهد او را در اتاقش نگه دارد اما پدر مجبورش می کند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظه جدایی و فراق است (چراکه از همان عالم تنهایی هم چیز بیشتری از دست می دهد . ) روز ها همچون قبل به کندی اما با لذت بیشتری می گذرند، تا این که روزی دختر در جاده کناری مزرعه با ۴ پلیس برخورد می کند. آن ها از دختر که از دیدن شان وحشتزده است درباره مجرمی فراری می پرسند و او را که اطلاعی ندارد به حال خودش ر ها می کنند . عصر هنگام دختر به میعادگاهش می رود، ولی مترسک سر جایش نیست. وقتی که نزدیک تر می رود متوجه می شود که مترسک روی زمین افتاده اما گویی اتفاقی عجیب رخ داده است، چرا که مترسک نفس می کشد و کیسه های خاک اره جای خود را به گوشت و پوست واقعی داده اند! از آن هم عجیب تر این که مترسک حرف می زند و اسم دخترک را هم می پرسد و از این لحظه دیگر «اگنس» وارد سرزمین پریان می شود .
آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید «عشق مایه حیات است و من عاشق مترسکم بودم» به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفاً بازیچه تخیلات دختری نیمه دیوانه ایم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبه رو هستیم؟ خواندن این کتاب نه فقط یافتن پاسخی برای پرسش های بالا نیست، که بازیافتن عشقی واقعی هم هست. از آن قبیل عشق ها که دیر زمانی است تنها می توان در میان کتاب ها یافت. خوب، «عاشق مترسک» هم یک کتاب است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عاشق مترسک

تعداد دیدگاه‌ها:
18
این کتاب واقعا جزو بهترین کتابایی بود که تا حالا خوندم...
اما اصلا قبول ندارم که اون دختر دیوونه بود.هرکدوم از ما اگه اون شرایط سخت رو میداشتیم همین رفتار رو نشون میدادیم.به نظرم اگنس نماد یک عشق پاکه.اماشک دارم اون مرد(مترسک)هم همینطور باشه...اولین بار که اگنس و مترسک پیش هم بودند،همون وقتی که گداپیره یه نردبون پشت پنجره ی اگنس گذاشت و اونا به ساحل رفتند،مترسک بعد از استفاده از اگنس بلافاصله یاد مشکلاتش افتاد."چه جوری برگردیم خونه؟اگه بابات به پلیس خبر بده....؟"اما اگنس فقط به مترسک آرامش خاطر می داد.این یعنی مترسک اون موقع فقط به فکر لذت های شهوانی خودش بود....البته مدتی بعد اونم به عشق دست پیدا کرد.
در این کتاب نماد ازادی (دریا)تبدیل به حصاری دردناک و نماد زندان(کلبه ی اگنس)بدل به ازادی میشه.
واقعا زیبا بود...
تجدید چاپ هم که شده باشد به اسم این ناشر و مترجم نیست. ناشر و مترجم جدید که حقی از بابت ترجمه قدیم ندارند.
[quote='bmwbmwbmw2']نقل قول از esmaeilh:این کتاب از کتابهای جیبی است و دیگر حقوقی ندارد که بخواهید آن را مسدود نگه دارید. نویسنده و مترجم هم سالهاست عمرشان را به من و شما داده اند.
این کتاب جدیدا تجدید چاپ شده[/quote]
[quote='esmaeilh']این کتاب از کتابهای جیبی است و دیگر حقوقی ندارد که بخواهید آن را مسدود نگه دارید. نویسنده و مترجم هم سالهاست عمرشان را به من و شما داده اند.[/quote]
این کتاب جدیدا تجدید چاپ شده
این کتاب از کتابهای جیبی است و دیگر حقوقی ندارد که بخواهید آن را مسدود نگه دارید. نویسنده و مترجم هم سالهاست عمرشان را به من و شما داده اند.
تا الان یکی از بهترین کتاب هایی بود که مطالعه کردم;-(
و به دیگران هم مطالعه آن را توصیه می کنم:stupid::-(:))
یه دختر که تنها با پدری خشن و به دور از احساس در مزرعه ایی زندگی میکند.
پدر یک موجودی عاری از هر گونه احساسات بشری.مادر چند سالی است که زندگی را وداع گفته و فرزندانش با وجود چنین پدری متاهل شدند و تنها دختر قصه ماست که برای پدر باقی مانده و اوست که با وجود کند ذهنی جایگزین تمام نداشته های پدر شده .
به اندازه تمام فرزندان دیگر کار میکند و به جای تمام کمبود های مالی پدر زحمت میکشد ولی پدر چه میکند؟ حتی دختر را با نامش صدا نمیکند.ذهن دختر، این همه کمبودها را ،تحقیر و توهین های پدر و خواهر و برادرانش را به یاد میآورد.
زحمتهایی که او را به فرسودگی رسانده تا جایی که حتی در درون خود به حس و اندوهی رسیده که آیا او نیز انسان است یا موجودی است که شباهتی بشر دارد.
کم کم به این فکر رسید حتی شده برای خود یک چیزی شبیه یک انسان بسازد تا شاید از این تنهایی و بی زبانی نجات پیدا کند.با سختی تمام ولی با عشق فراوان یک مترسک میسازد و باز این پدر بی مهر و مشروب خور اجازه عشقبازی با این موجود پوشالی را به او نمیدهد و حتی مالکیت یک مترسک را از او دریغ میکند و او را مجبور میکند که آن را در مزرعه بگذارد.و این اولین فراق است که او تجریه میکند.
کم کم وابستگی به این جسم بی جان در درونش زنده تر میشود.روزی همانطور که سبکبال به سمت مزرعه میرود تا با یارش دیداری تازه کند با 4 پلیس روبرو میشود.آنها با دیدن وحشتزدگی دختر تنها به این سوال تکیه میکنند که آیا یک مجرم فراری دیده است؟وقتی با جواب منفی از یک دختری که ظاهرش با یک انسان عادی فرق میکند روبرو میشوند ،او را به حال خود رها کرده و میروند
.دختر این داستان خود را با سرعت به مترسکی از جنس تمام رویا و آرزوهایش میرساند ولی با نگاهایی حاکی از تعجب نظاره گر مترسکی از جنس پوست و گوشت آدمی میشود و این مترسک است که حالا از او نامش را میپرسد و با این پرسش (اگنس) وارد زندگی متفاوتی از تمام دوران گذشته اش میشود.
اینجاست که با خواندن بقیه کتاب به این نتیجه خواهیم رسید که آیا این تصورات یک ذهن بی تاب عشق است یا در واقعیت با یک موجود زنده روبرو هستیم
سلام به دوستان گرامی.از همه دوستان خواهش میکنم اگر آدرسی از بیوگرافی نویسنده کتاب عاشق مترسک (فیلیس هستینگز)دارند لطفا به بنده اطلاع بدهند.خیلی خیلی سپاسگذارم:-)
من چند سال قبل این داستان رو خوندم. خیلی خوشحالم که دوباره پیداش کردم
دستتون درد نکنه
عاشق مترسک
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک