رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
زخم خوردگان تقدیر
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 75 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 75 رای
درباره کتاب :
این رمان شامل سه قسمت فاخته ، هنگامه و بی بی می باشد
گزیده ای از کتاب :
مادر به علامت آری سر تکان داد و گفت:چند سال پیش وقتی پدرت زنده بود و ما کیا بیای داشتیم یکبار خانم پرتوی را دیدم.او مرا به خانه اش سر سفره دعوت کرده بود که فکر میکنم آن سفره هم برای شفا یافتن پسرش انداخته بود اما خواست خدا نبود که او خوب شود و پسره همانطور مجنون باقی مانده.آن وقتها آنها شمال شهر تهران زندگی میکردند و نمیدانی چه خانه و زندگی مجللی داشتند خانه شان بقدری بزرگ بود که نه سرش معلوم بود و نه تهش.اما میدانی پسرک خل چکار کرده بود؟او رفته بود ته باغ برای خودش آلونکی ساخته بود و توی اون زندگی میکرد .راستش را بخواهی من هرگز او را ندیدم اما ملوک خانم میگفت هیچکس حق ندارن به ته باغ نزدیک شود جز باغبون پیر خانه و هم اوست که کارهای پسرک را انجام میدهد.حالا پس از اینهمه سال نه تنها بهتر نشده بدان که بدتر هم شده!من چطورجرات میکنم ترا بفرستم بخانه ای که یک دیوانه آنجا زندگی میکند.اگر یک وقت شب یا نصفه شب او آمد بالای سرت چه کسی به فریادت میرسد؟خانم پرتوی که مریض است و بستری است و آقای پرتوی هم پیرمرد است و قدرت جوانی را ندارد.تو میمانی و یک دیوانه زنجیری مگر من عقلم را از دست داده ام که بگذارم دخترم پایش را در آن خانه بگذارد .من به ملوک خانم گفتم دستت درد نکند با کاری که برای دخترم پیدا کردی اما او قسم خورد که بها الدین جوان بی آزاری است و تا امروز به کسی اسیب نرسانده .او میخواست به من بقبولاند که تو در آنجا آسیبی نمیبینی و حتی از من خواست که اگر حرفش را باور ندارم بروم آنجا و خودم همه چیز را از نزدیک ببینم و بعد که اطمینان یافتم تو را بفرستم اما من گفتم چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی.نه میروم و نه اجازه میدهم که فاخته برود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1389/08/01

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زخم خوردگان تقدیر

تعداد دیدگاه‌ها:
18
فاخته خیلی مزخرف بود. یادمه دیگه نمیخواستم بقیه ی داستانو بخونم! آخه یعنی چی... ؟ :-( چه چقد بی خود مردن همشون!
من سالها پیش خوندمش عاشق نظام وفا بودم(البته اگه اسمش درست یادم مونده باشه مربوط به داستان هنگامه) ،انگار به نظر خانم رحیمی غم بیشتر به عشق میاد.
chera nemitonam dl konam ? malome hame dl kardan khondan pas chera bara man neveshte hag taksir & malekiyate hogogi moshakhas nist
وای خیلی غمگین بود :((
غم های زندگی خودمون کم بود با خوندن این جور کتاب ها کمتر هم شد(?)
کتاب قشنگی بود اما در آخر کلی غصه داشت .
کتاب قشنگی بود اما در آخر کلی غصه داشت .
کتاب قشنگیه فقط حیف پایانش غم انگیزه.
من سالها پیشین کتاب رو خوندم خیلی قشنگه
زخم خوردگان تقدیر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک