رسته‌ها

مناظره خداگراها با داروینیسم گراها

مناظره خداگراها با داروینیسم گراها
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 17 رای
نویسنده:
درباره:
چارلز داروین
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 17 رای
این کتاب به بررسی نظرات مختلف پیرامون فرضیه جنجالی تطور داروینی (از طوری به طور دیگر شدن ) و فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان,ها می پردازد , و موافقین و مخالفین هر گروه با زد و خورد آراء نوعی دو قطبی را به وجود آورده اند که موضوع را بسیار فراتر از موضوع بیولوژی به سایر حوزه های علوم انسانی نیز کشانده است و ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
173
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hassan2008hassan
hassan2008hassan
1396/05/20

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مناظره خداگراها با داروینیسم گراها

تعداد دیدگاه‌ها:
13
در پاسخ به مخاطب ashkan69_ro
1- فرمودید " تمام قوانین هستی که مخلوق یک سازنده اند این نیاز به توجیه دارد ... " لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ(الأنبیاء/22) اگر در آسمان و زمین، جز «الله» خدایان دیگری بود، فاسد می‌شدند (و نظام جهان به هم می‌خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آنها می‌کنند!
2- فرمودید " شما هم در پایان تعریفی از پیچیدگی برای من به دست ندادید. " جسارتا توضیحات بنده مکفی بود ولی قطعا کسی که خود را به خواب زده است را نمی تواند بیدار کند .
3- فرمودید " واژه هایی به سان "اشرف مخلوقات" و چیز هایی همانند این بار تعریف و تبین ویژه ی خود را دارند که بدون تعریف و تبیین به کار بردنشان بی فایده است. " عرض کرده ام که دو نظام معرفت در عالم وجود دارد , یکی نظمی که پیامبران و ائمه و حکما و صلحا به معرفت و واژه ها داده اند که کمال آن در قرآن است , یکی نظمی که فلاسفه عموما یونانی و غربی , به معرفت و واژه ها داده اند . دیدن هر کدام اینها در غیر جای خود , فهم غلطی را به ذهن متبادر می کند . لذا کسی که ملحد است , معنای مخلوق را زیر سوال می برد , تا خالق را زیر سوال ببرد و ...
4- فرمودید : "البته هرکجا هم که دیگر..." به قضاوت مخاطب واگذار می کنم .
5- فرمودید :" ای کاش به جای حلوا حلوا گفتن که کامی از ما شیرین نمی کند می گفتید دست آورد های این پیامبران و این اندیشه ی توحیدی چه بوده چه دردی چه اکتشافی چه فهمی به شناخت ما افزوده اند. " عرض می شود تمام تاریخ را ورق بزنید , همچون امروزه همواره تقابل دو قطب را می بینید , که یک طرف صالحین و نیکوکاران و فداکاران و شهدا و انقلابیون و انبیاء و ائمه و با تقوایان , حکما و مومنین و خوبان عالم بوده اند و طرف دیگر , شاهان و دزدان و مافیاها , کارتل ها , بانکداران و فلاسفه قلم به مزد ( اشاره به مقدمه کتاب ماکیاولی در مدح مدیچی ها ) و بدان عالم , لذا کار شما انکار است و کار ما دشمنی با شما .
6- فرمودید :" بعد در جایی علم را به 27 بخش قست کردید , ملاک شما این اسطرلاب شما برای این 27 عدد چیست شما چگونه حساب کتابی کردید که به این عدد رسیدید؟ " عرض می شود در نظام معرفت حکمی , عقل و وحی , مبنای عمل است و روایات رسیده از معصومین (ع) همچون کشتی نجات و چراغ هدایت است . لذا این سخن مستند به روایت رسیده از امام صادقمان , است و باعث قواره مند کردن ذهن ما می شود , ولی شما از آن محرومید .
7- فرمودید :" من به راستی مانده ام که ... " قضاوت را به مخاطب می سپارم .
8- گفتید :" اگر این فقه پوسیده ی شیعه که با آن همه قوانین قرون وسطایی دردی از ما دوا می کرد نیازی به رونوشت از غرب نبود حال چه علی ابن ابیطالب یک ماه حکومت کرده باشد چه ده سال " توجه سایر مخاطبین را به نکات زیر جلب می کنم , بزرگان و دکترهای برگزیده 28 کشور اغلب اروپائی همجنس گرایی را در مجلسهایشان تصویب کردند . , نقشه فامیلی مپ درصد زنا زادگی آنها را نشان می دهد , نقشه بدهی مالی جهان , انفجار جهان از بدهی را نشان می دهد , اوضاع زیست محیطی جهان و جنگهای آمریکا با سایر کشورهای جهان ( که در تاریخ خود یک روز بدون جنگ نداشته است ) و هزاران کتاب در مورد فروپاشی آمریکا و غرب و ... همه اینها دستاورد لیبرالیسم و نظام معرفت فلسفی غرب است . پس این لیبرالیسم است که پوسیده شده و همچون مارکسیزم باید به زباله دان تاریخ بپیوندد , از این طرف دومین حکومت دینی جهان ( پس از اسرائیل مبتنی بر صهیونیزم ) پس از 2500 سال شاهنشاهی انقلابی کرده است که 40 ساله همه مستکبرین جهان سعی در نابودی آن دارند , اما با تحمل این همه فشار خارجی و خیانت مزدوران و منافقان داخلی , نه تنها سر پا است بلکه در حال صدور انقلاب خود به همه دنیاست , شما اسم این را پوسیده بودن فقه شیعه می گذارید ؟
علی (ع) 25 سال خانه نشین شد تا اصل اسلام را از انحرافی که پس از رحلت پیامبر (ص) به وجود آمد , حفظ کند , و در 4 سال و 9 ماه , ناکثین ( کسانی که پیمان با پیامبر را شکستند ) و قاسطین ( از اول سر عناد با پیامبر داشتند )و مارقین ( خوارج ,مدعی پر ایمانی ) , چنان بر او فشار جنگها را وارد کردند که فرصت و نعمت حکومت الهی را از ما گرفت . ولی به برکت همان دوران کوتاه , امروز پیچیده ترین قواعد حکومت داری , تبیین شده و به زودی عالمگیر می شود .
9- فرمودید :" هیچگونه شواهد برای ابطال این برساخت علمی موجود نیست و... " کسی که خود را به خواب زده است نمی شود بیدار کرد , ایدئولوژی داروینیسم , برای شما , حکم مقدسات اعتقادی را برای ما پیدا کرده است , چون قبول باطل بودن آن , وجود شما , عمر شما را زیر سوال می برد , و چاره ای ندارید جز اینکه دروغها را باور کنید .... و سخن آخر اینکه لکم دینکم و لی دینی بالاخره روزی می رسد که هر دوی ما از این دنیا برویم , اگر قیامتی بود ( که یکی از متعلقات ایمان ماست ) مشخص می شود که چه کسی رستگار شده و چه کسی نشده !
10- فرمودید :" نظریه سلولی به همان روشی تایید می شود که فرگشت تایید می شود شما با نظریه سلولی مشکلی ندارید؟ " اولا این نظریه در سال 1855 بوده که قطعا تا سال 2017 علم چند ده برابر رشد کرده است ولی به هر حال این نظریه شامل سه بخش زیر است:
1- بدن همه موجودات زنده از یک یا چند سلول تشکیل شده است.
2- سلول ها واحد ساختاری و عملکردی جاندار هستند.
3- سلول ها از تقسیم سلول های قبلی حاصل می شوند. ساختار سلول یک سلول گیاهی ،جانوری و یک سلول های باکتری ها تفاوت های بارزی با هم دارند اما سلول از هر نوعی که باشد دارای سه بخش اساسی است که عبارت است از: 1-غشاء 2-سیتوپلاسم 3- هسته یا مواد هسته ای , خوب با بخش یک و دو که بدیهی است , ولی بخش 3 تفسیر خود را دارد . سلولها از جهت کمیت با تقسیم سلولهای قبلی زیاد می شوند, ولی کیفیت سلولها را زنجیره انحصاری و اختصاصی ژنوم هر موجود تعیین می کند
مثلا تکثیر سلولهای نطفه یک سگ , هیچگاه به تولید سلولهای یک گربه نمی انجامد . و ...
برای خودم و شما و همگان آرزوی هدایت می کنم , ان شا الله .
سلام علیکم
با تشکر از مخاطب گرامی majid889 عرض می کنم
1- فرمودید " کتاب بیشتر برای طلاب نوشته شده است تا روشنفکران " دوست عزیز حقیقت واحد است و منشا حقیقت ثابت و احد و واحد است , لذا قابل صنف بندی نیست , یعنی اگر امری درست است , عالمان سیستم حوزوی ( و صنف روحانیت)و استادان دانشگاه ( صنف سیستم فلسفی غرب )( منظور در علوم انسانی است ) , آن را درست می یابند . لذا سعی کنید تفکیک خود را از امور به درست و غلط و راست و دروغ و حق و باطل و موفقیت و شکست وعقل و جهل ... انجام دهید ,(کاملا دو قطبی و نه نسبی ). ضمنا بنده با هر دو سیستم آموزشی حوزه و دانشگاه مخالفم . چون هر دو مشتری خود را سر کار می گذارند .
2- فرمودید "نپسندیدم.کتاب (برای )روشنفکران یا افرادی که در پی حقیقت و کشف علوم هستند (نیست )" جسارتا چون ترمینولوژی شما را از واژگانی چون روشنفکر , حقیقت , علوم , نمی دانم , عرض می کنم واژه «روشنفکر» در زبان فارسی، معادل واژه Intellectuel در زبان فرانسوی، aufklarer در زبان آلمانی، intelligentsia و enlightenment در زبان انگلیسی و واژه های متنوّر، متنوّر العقل، مفکّر و مثقّف در زبان عربی است.و به خردورزی اجتماعی اروپایی اطلاق می شود که به معنای خاصی از عقل اشاره دارد. به همین جهت برخی معتقدند که اساساً واژه «انتلکت»، به معنای عقل در اصطلاح اهل دیانت و کلام و فلسفه (از افلاطون تا دکارت) نیست؛ بلکه مراد از آن، نوعی خرد عملی مستقل بشر است که از هیچ جای دیگر مدد نمی گیرد و به استقلال، وضع نظامات و قوانین می کند و در تقسیم بندی روشنفکران
در درجه اول روشنفکر به دو دسته حقیقی و غیر حقیقی تقسیم می شود. روشنفکر غیر حقیقی که پیشرفت و تحول را در پیروی بی چون و چرا از اندیشمندان عصر روشنگری اروپا می داند، بسته به این که پیرو ارودگاه فکری غرب و نظام فکری لیبرالیسم باشند یا پیرو ارودگاه فکری شرق و نظام فکری مارکسیسم باشد، به دو دسته لیبرال و مارکسیست تقسیم می شود.
در تقسیم دیگری، روشنفکر به دینی و سکولار تقسیم می شود. در این صورت بر اساس معنای حقیقی روشنفکر، باید گفت روشنفکران دینی را عالمان دینی و تحصیل کرده های دانشگاهی تشکیل می دهند که درد دین دارند و با معیار و مبنای دینی به پیشرفت و تحول و حل مسایل اجتماعی نگاه می کنند. اما اگر روشنفکر را به معنای پیروان عصر روشنگری در اروپا بدانیم، نمی توان آنها را روشنفکر دینی نامید، چون مبنای کار آنها بر اساس سکولاریسم شکل گرفته است. هرچند برخی با تعریف حداقلی از دین به گونه ای که با ماهیت سکولاریستی روشنفکری قرن هیجدهمی تعارض پیدا نکند و یا با بحث از ایمان عصری، تحول معرفت دینی و امکان قبض و بسط شریعت و احیاگری دینی و بازفهمی و بازسازی دین به نفع مدرنیته، قائل به امکان روشنفکری دینی هستند که البته غایت حرکت آنها در عمل به همان روشفنکری سکولار و حتی الحاد می رسد. چنان که امروز اصل وحی و نبوت را به اشکال مختلف زیرسؤال برده اند. لذا اگر تعریف شما از روشنفکر این است با نظر شما موافقم.
3- فرمودید " بیشتر عرفانیست تا علمی.به درد امثال بنده که در پی کشف حقیقت بهدور از خرافات و اوهام هستیم نخورد " و عرفان را مترادف خرافات و اوهام فرض کردید , جسارتا تناقضات فاحشی در معناشناسی واژه ها , در کلام شما می بینم لذا هر گونه مباحثه دو طرفه تا قبل از اینکه بر ترم ها توافق صورت نگیرد بی فایده است . ولی اجمالا , MYTE یا خرافه و میتولوژی با عرفان دو موضوع جدا هستند . هر چند طبق تحقیقات جدید به عرفانها از جمله رشته ای موسوم به عرفان اسلامی نقد های جدی وارد شده است , ولی باز قابل جمع با میت نمی باشد . و به هر حال سعی این کتاب این بوده که از هر دو فاصله بگیرد .
4- در پایان از اینکه شما در پی کشف حقیقت هستید بسیار خرسندم و برایتان آرزوی موفقیت می کنم . فقط می گویم که آن را در نظام معرفت فلسفی غرب نجوئید , که حتی خودشان هم نجسته اند .نظام معرفت حکمی , مبتنی بر چهار چوب مفهومی قرآن , عقل کامل و اعجاز حقیقت است .
نپسندیدم.کتاب بیشتر برای طلاب نوشته شده است تا روشنفکران یا افرادی که در پی حقیقت و کشف علوم هستند.بیشتر عرفانیست تا علمی.به درد امثال بنده که در پی کشف حقیقت بهدور از خرافات و اوهام هستیم نخورد.ولی به رو سپاس از نویسنده اش.
تمام قوانین هستی که مخلق یک سازنده اند این نیاز به توجیه دارد، گذاشتن واژه ها بی پروا کنار هم هیچ را تبیین نمی کند.
شما هم در پایان تعریفی از پیچیدگی برای من به دست ندادید.
واژه هایی به سان "اشرف مخلوقات" و چیز هایی همانند این بار تعریف و تبین ویژه ی خود را دارند که بدون تعریف و تبیین به کار بردنشان بی فایده است.
البته هرکجا هم که دیگر واژه ای نیافتید چنگ به جستار مقدس انداختید یا به فیلم های سینمایی من را پاس دادید بی گمان نام خردگرایی هم بر این می گذارید.
در بند های ۲،۳،۴،۵،۶، ۷،۸،....
که به هیچگونه از گفته های من نپرداختید شما که توان ندارید داومندی را به دوش بکشید چه بایدی برای ادعا دارید در همه این جستار پیش پنج نوبت از واژه ی توحیدی و هزار اندی پیامبر برای من گفتید.
ای کاش به جای حلوا حلوا گفتن که کامی از ما شیرین نمی کند می گفتید دست آورد های این پیامبران و این اندیشه ی توحیدی چه بوده چه دردی چه اکتشافی چه فهمی به شناخت ما افزوده اند.
بعد در جایی علم را به 27 بخش قست کردید
ملاک شما این اسطرلاب شما برای این 27 عدد چیست شما چگونه حساب کتابی کردید که به این عدد رسیدید؟
من به راستی مانده ام که چگونه می شود که در یک گفت و گوی استدلالی که بر بن فرنود است شما برای توجیه از قرآن بیاورید من در شگفتم که در این کتاب سراسر بی مایه که در آن پنج استدلال معتبر یافت نمی شود جز جملات بی سر و ته چگونه دست مایه اشارات شما شده است.
دوست گرام این روش بحث نیست که نخست برای ما از والایی فقه شیعه بگویید و حال که در حکومت اسلامی دست به گریبان لاکها، منستکیو ها و میل ها شده اید بگویید فلان و بهمان است اگر این فقه پوسیده ی شیعه که با آن همه قوانین قرون وسطایی دردی از ما دوا می کرد نیازی به رونوشت از غرب نبود حال چه علی ابن ابیطالب یک ماه حکومت کرده باشد چه ده سال
14:هیچگونه شواهد برای ابطال این برساخت علمی موجود نیست جز توهمات مردمی که نه این برساخت را شناخته اند و نه از روش شناس علم آگاهند.
برای فسیل های میانی به پاکیستوس بنگرید یا به اکرئوپتریس
بیشتر فسیل های انسان گونه که به انسان امروزی ختم می شود (هموهابیلیس، هموارکتوس) تاییدی برای این نظریه اند.
نظریه سلولی به همان روشی تایید می شود که فرگشت تایید می شود شما با نظریه سلولی مشکلی ندارید؟
بسمه تعالی
با عرض سلام به همه مخاطبان و عذر خواهی بابت تاخیر
در پاسخ به مخاطب گرامی ashkan69_ro
1- فرمودید "...دانش مردم داری را پیچیده تر از دیگر دانش ها می پندارید نخست آرشی از پیچیدگی برای ما به دست دهید..." عرض می کنم : تمام قوانین هستی (که مخلوق یک سازنده است ) ثابت و لایتغیر هستند , مثلا امکان ندارد در شرایط یکسان وقتی سیبی از درخت می افتد خارج از فرمول f=mg رفتار داشته باشد , از صدها هزار سال پیش تا روز قیامت ؛ فرمولهای عالم هستی یکسان و ثابت و لایتغیر است چون اراده خالق آن چنین بوده است ,(بحث مفصل در کتاب نظریه حق , جایگاه یونیک و انحصاری هر موجود در دستگاه خلقت ) با گذر زمان , کم کم ذهن بشر موسع شده و به قوانین مشرف می گردد و جماد و گیاه و حیوان را می تواند به تسخیر خود در آورد , اما اشرف مخلوقات خداوند تسخیر ناشدنی است و اعمالش اختیاری است , هر چند متاثر از شرایط محیطی و ... هنوز هیچ روانشناس یا رفتار شناسی پیدا نشده است که ادعا کند , می تواند 100 درصد , رفتار بشر را در شرایط یکسان , پیش بینی کند و ... .رفتار های دوگانه و پارادوکسیکال و اصرار بر نسبی گرایی در نظام معرفت فلسفی غرب , کاملا مشهود است , اما از این طرف در نظام معرفت توحیدی , همه انبیاء و ائمه بر یک حقیقت استواری کرده اند و تا پای جان آن را ثابت کرده اند و... لذا تا زمان ظهور که 2 قسمت از 27 قسمت علوم کشف می شود و تا قیامت کل علوم به تسخیر بشر در می آید , ولی آیا باز می توان رفتار بشر را مثلا در دوراهی حق و باطل , راست و دروغ , ایمان و کفر و ... وپیشبینی کرد و ... , و مورد دیگر وجود روح است , که تقریبا هیچ شناختی از آن نداریم و ...
2- فرمودید "..از سویی همین مردم داری را فقط در دامان یهود واگذاشته اید و فقه شیعه، همه دانش را از دو هزار سال و اندی به این سو را به نام ایشان زده اید . " ... وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ(یوسف/68) و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم، علم فراوانی داشت؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند! فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا(الکهف/65)(در آن جا) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُونَ(الأنبیاء/80)و ساختن زره را بخاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند؛ آیا شکرگزار (این نعمتهای خدا) هستید؟
وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ(یس/69)ما هرگز شعر به او [= پیامبر] نیاموختیم، و شایسته او نیست (شاعر باشد)؛ این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است!
و... به شهادت تاریخ همه علوم از حوزه جغرافیای توحیدی ( مرکز دنیا (لولای 3 قاره بزرگ جهان ) غرب ایران تا فلسطین و ترکیه تا یمن ) برخاسته است , قوانین عالم خلق (فیزیک و شیمی یا کیمیا و...) ثابت و لایتغیر با زمان و مکان است , اما در عالم جعل ( قرار دادها و انتخابهای انسانی ) به دو دسته کلی نظام معرفت توحیدی , (که میراث 124000 نبی و رسول و امام است) و نظام معرفت کافرانه و مشرکانه فلسفی , برخاسته از تعالیم تلمود تحریفی و بنیانهای تثلیثی مسیحیت تحریفی است که تحت مدیریت جنود انسی و جنی شیطان در حال بازتولید خویش هستند . لذا بله , همه دعواها بر سر ایمان و کفر , صدق و کذب , سعادت و شقاوت , حلال و حرام , توحید و ثنویت , توحید و تثلیث و جنود عقل و جهل در یک کلام اسلام ( تسلیم حق شدن ) با یهودیت ( سران کفر و شرک و الحاد و مافیا و جنایت ) است .
3- فرمودید : "و دنیای شیعه را پرچم دار هزاران پیامبر ناشناخته دانستید ... " خوشحالم که بحث را به سمت مسائل روز و کاربردی کشاندید , چون علمی که به کار نیاید , حاملش را خر خود می کند , باید خدمتتان عرض کنم که در لیست ارباب علم در جهان که متولیان نظام معرفت فلسفی برای خود تعریف کرده اند و حدود 100 نفر می شوند , ما در نظام معرفت توحیدی 124000 نبی و رسول داریم که اخبار تعدادی از آنها به ما رسیده است قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِی مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(البقرة/136) بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی‌شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم؛ (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمی‌شود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)»
4- فرمودید : " ... حال من نمی داند این حکومتی که اینچنین پرچمدار از تقسیم سه قوای خود را چرا از لاک ها و مونتسکیو ها وام گرفته ، من نمی دانم ، رفراندوم در هر چهار سال را از میل ها بر گرفته و هزاران چیز دیگر [مجلس قانون گذاری ، شهرداری ، سازمان پولی ، بیمه ،قانون اساسی ، و...] . " خدمتتان عرض می کنم که همه انبیاء شهید شدند ولی نتوانستند حکومت تشکیل دهند جز سلیمان آن هم در زمان کم و جغرافیای محدود فلسطین , و چند سالی هم پیامبر اسلام و 5 سالی هم حضرت امیر با آن همه جنگ های تحمیلی و نفاق و ... و در تمام این مدت حکومتها در دستان جبارین و دیکتاتور های باطل , و مشاورت امثال مردخای و مدیچی ها و مورگانها و راکفلرها و کسینجرها و ... بوده است , همانطور که حضرت آقا فرمودند ما فعلا انقلاب اسلامی کرده ایم و تا رسیدن به نظام اسلامی و دولت اسلامی خیلی راه داریم , لذا دوست عزیز منتظر باش تا همه باطلهایی که نام بردی را یکی یکی نابود کنیم .
5- فرمودید : "البته خودتان هم نمی دانید چه می گوید واژه ها را به هم پینه می کنید ، " ما معتقد به منطق توحیدی هستیم , همان که عقل سلیم آن را تولید می کند و می پذیرد و تصدیق می کند و به کار می بندد و البته شهد شیرین نتیجه و حال خوب را هم می چشد , لذا اگر در این منطق اشکالی می یابید , بفرمائید تا اصلاح کنم .
6- فرمودید : " ... دسیسه وار به داستان نگاه می کنید و دست های پشت پرده را هم در پندار بی شک می بینید . " خدمتتان عرض کنم راز بقا در هوشیاری و عدم غفلت و دشمن دیدن دشمنان عقل و جان و مال و ناموس و... است . لذا در تقابل چند هزار ساله مومنین با کافران و مشرکین و معاندان , بسیار زجر کشیدیم و خون دلها خوردیم , تا به این حقیقت برسیم که نباید به گرگها اعتماد کرد , چون خود آنها هم به هم اعتماد ندارند و...
7- فرمودید : " اینچنین بی مایه تاریخ اندیشه ی بشری را نشان می دهید که بی شک و بی گمان سیر تاریخ دانش و فلسفه را هم نخوانده اید " عرض شد که نظام معرفت فلسفی غرب ( مشخصا لیست کاپلان و سادوک ) که حرکت از ماده المواد ( آرخه ) را می آغازد و... و در نهایت به ترانس مدرنیزم ( شیطان پرستی و نهیلیزم و ... ) می رسد , در واقع واکنشی است به نظام معرفت توحیدی ( میراث 124000 نبی و رسول ) دوقطبی منطق توحیدی , ایمان و کفر , حق و باطل , عقل و جهل و ... کاملا عیان است و...
8- فرمودید : " آیا نام کتاب ماتیکان هزار دادستان را نشنیده اید [خواندنش پیش کش ]که از دستگاه دادستانی ایرانیان خبر می دهد و " بله بنده هنوز این کتاب یا هزاران کتاب دیگر را نخوانده ام , ولی اینقدر آزاد اندیش هستم که فراتر از نژاد گرایی و قومیت گرایی , خود را به منطق توحیدی مجهز کنم , در این صورت می توانم عقلم را به کار گیرم و جهل را بزنم و حق را بشناسم و باطل را بزنم و ایمان را درک کنم و کفر را بزنم و قسط و عدالت را بفهمم و جور و ظلم را بزنم و...
9- فرمودید : " آخر سقراط ها کجا و نژاد یهود کجا ، " همه نظام معرفت فلسفی منحرف غرب روی پایه های یونان 2700 سال پیش بنا شده است که مهمترین متن استراتژیک آن دوره ایلیاد و ادیسه هومر است , که به شهادت فلاسفه عصری , این کتاب اسطوره ای شده تلمود می باشد .
10- فرمودید :" اگر یهود آنچه بود که شما می گفتید اینچین قربانی در تاریخ نبودند که در قرون وسطی سوزانده شوند " ماجرای هولوکاست که سالها تابوی غربگرا های مدعی آزد اندیشی بود , امروزه کاملا زیر سوال است , اصولا مظلوم نمائی و پنهان کردن چهره واقعی خود هنر چند هزار ساله یهود است . ضمنا قهرمان قرون وسطی خانواده نحس مدیچی (یهودی) بودند که با ربا و بانکداری پول حرام به دست می آوردند و با خرج کردن آن در هنر عریان , مجسمه های عریان و ... جامعه غرب را به ارتجاع ماقبل مسیحیت سوق دادند , یعنی عقبگرد 1600 ساله . لذا بی خود از یهودیان دفاع نکن , واگرنه متهم می شوی به اینکه یکی از آنهایی ( علی رغم زاویه داشتن با توحیدت ) . یهودیان اگر راست می گفتند در اصلی ترین موضوع دین یعنی ایمان به خدا , تابع عیسی مسیح و محمد مصطفی ( که خدایشان , خدای موسی است ) می شدند .
11- فرمودید : "در فلسفه گذشته ما به اندازه انگشتان دست فیلسوف بلند آوازه یهودی نداشته ایم " باید هم نداشته باشیم , چون دستگاه فکری ما مبتنی بر عقل و علم توحیدی , رسیده از انبیاء و ائمه شکل گرفته است , که در علوم جعل( و نه علوم خلقی ) به منطق توحیدی مجهز شده است ( دو تایی هایی که یکی اش را باید زد و دیگری را اقامه کرد , مثلا باطل را زد و حق را اقامه کرد , ظلم را زد و قسط را بر پا کرد و ... ) لذا ما اندیشمندان و مصلحان بزرگ موحد داریم , که بزرگترین کارهایشان باطل کردن سحر اندیشه های فلسفی غرب است , نه اینکه یکی مثل آنها شوند. ( البته این موضوع آخر , در سال 96 با پدیده حجت الاسلام دکترها زیر سوال رفته است )
12- فرمودید : "یهودیان که در سده ی بازنگری [رفورمیسم ] و روشنگری کاری نکردند یا مسیحیان بودند یا آنان بودند که از مسیحیت بیرون آمده بودند . " اشتباه می کنید , یهودیانی که در تلمود تحریف شده می خوانند و می آموزند , مثل یعقوبی باشند که خدا را به زیر می کشد و لنگش می کند و شکست می دهد و به زور برکت می گیرد و ... همان شیاطین انسی هستند که در همیشه تاریخ یک طرف دعوا بوده اند . رنسانس با پول حرام مدیچی های یهودی شکل گرفت , شهریار ماکیاولی , که سراسر مدح این خانواده است با پول حرام اینها نوشته شد و از خانواده اینها 2 پاپ زمام مسیحیت را در دست گرفت , از خانواده اینها چند ملکه راهی دربار فرانسه و انگلیس شد و... و امروزه راکفلر ها سازمان ملل را می سازند و تامین مالی می کنند و ...
13- فرمودید : " در بند ششم هم که از گواه خبری نیست و من را به فیلم ها و داستان ها گسیل داده اید که هیچ ، " به عرض می رسانم امروزه دوره کتاب به سر آمده ( کسی کتاب نمی خواند ( به نسبت درصد انتقال علم )و دوره ایمیجینیشن است , و مفهوم جدید باید از طریق تصویر و نور و صدا و حرکت به مخاطب منتقل شود , فلاسفه امروز سینما را بستر انتقال معرفتشان انتخاب کرده اند , شما را به مطالعه تعدادی از کتب مربوط به فلسفه در سینما ارجاع می دهم . لذا فیلم بیگانه 3 جرعه آخرین دستاوردها و تفکرات نظام معرفت فلسفی غرب است .
14- فرمودید : نظریه داروین در کتاب خاستگاه گونه ها که بعد ها با گسترش شناخت بیشتر در سده بیستم بازسازی شد همان اندازه علمی و دانشیک است که که نظریه سلولی در زیست شناسی جای دارد" اولا در آن کتاب خود واضع فرضیه یعنی داروین , شرط ابطال فرضیه خود را اعلام کرده که مفصل در کتاب هست . (به طور خلاصه , داروین شرط درستی فرضیه خود را پیدا شدن حالت های میانی در , از نوعی به نوع دیگر شدن ذکر می کند , که البته همه کشفیات بر خلاف این است , یعنی یک میمون یا یک گندم ( فارغ از بحث نژادها) از اول اول یک میمون و یک گندم خلق شده است و... ) لذا خشت اول چون نهد معمار کج , تا قرن 200 هم عده ای بخوان ماست مالی اش کنند , جواب نمی دهد چون مخالف قوانین ثابت و لایتغیر خالق آنهاست .ثانیا در موضوع ساینس ( که جزئی از علم است ) , بیان شد که ساینتیست مطلبی را می پذیرد که تکرار پذیر باشد .هنوز هیچ داروینیسم گرایی نتوانسته و نخواهد توانست این گونه به گونه شدن را حداقل در مورد یک موجود تکرار کند . ثالثا قیاس یک کل ( فرضیه داروین ) با یک جزء ( فرضیه یا نظریه سلولهای بنیادی ) غلط و باطل است . و اتفاقا ساختار منحصر به فرد ژنتیک در مورد هر نوع گیاه یا حیوان , باطل کننده فرضیه داروین است .
15- فرمودید : " شما با هیچ یک از اینها برخوردی ندارید ولی آن هنگام که نظریه ای یافت می شود بنیان ایمانتان را سست می نمیاد با آن به ستیز در می آیید ، " اولا شما یک چیزی از خودتان نشان می دادید که بدانیم با این موضوعات برخوردی دارید , ثانیا اگر می توانستید به یکی از فکتهای کتاب , اشکال وارد می کردید , ثالثا انبیاء و رسولان و امامان ما منشاء علوم حقی بوده اند (در علوم جعل ( علوم انسانی و مرتبط ) و خلق) که , لاجرم به ایمان و توحید می رسد , و ایمان راهنمای عقل در رسیدن به علم حق است , و البته جنود عقل و جهل همواره با یکدیگر تقابل دارند .
16- فرمودید : "و در پایان چه دریافت ها اندک، خرد ها کوتاه
که گفت و گو درباب دانش باشد و شما برای من از قرآن آیه می آورید و فرنود آوری را دور ریخته و از سویی داومندی هم ارزی خرد و ایمان را هم دارید . " در مورد قسمت اول قضاوت با مخاطب و دیدن نتیجه در محکمه الهی روز قیامت , در قسمت دوم متذکر می شوم که در نظام معرفت توحیدی , همه دانشها الا و لابد از قرآن شروع و به قرآن ختم می شود , (که میراث 124000 نبی و رسول و 14 معصوم وهزاران مصلح بشری است , که البته بزرگترین معارضش , نظام معرفت فلسفی است . که انشاالله تا افق 1444 انقلاب اسلامی , همه آن را باطل می کند و به زباله دان تاریخ می اندازد .
ببخشید طولانی شد , به حداقل ها در جواب قناعت کردم . همگی موفق و موئید باشید .
هیج پیدا نیست شما چه گواهی برای پیچیدگی در دست دارید که دانش مردم داری را پیچیده تر از دیگر دانش ها می پندارید نخست آرشی از پیچیدگی برای ما به دست دهید تا روشن شود و من هم دریابم که مردم داری چگونه از دیگر دانش ها پیچیده است .
از سویی همین مردم داری را فقط در دامان یهود واگذاشته اید و فقه شیعه، همه دانش را از دو هزار سال و اندی به این سو را به نام ایشان زده اید .
و دنیای شیعه را پرچم دار هزاران پیامبر ناشناخته دانستید حال من نمی داند این حکومتی که اینچنین پرچمدار از تقسیم سه قوای خود را چرا از لاک ها و مونتسکیو ها وام گرفته ، من نمی دانم ، رفراندوم در هر چهار سال را از میل ها بر گرفته و هزاران چیز دیگر [مجلس قانون گذاری ، شهرداری ، سازمان پولی ، بیمه ،قانون اساسی ، و...] .
البته خودتان هم نمی دانید چه می گوید واژه ها را به هم پینه می کنید ، دسیسه وار به داستان نگاه می کنید و دست های پشت پرده را هم در پندار بی شک می بینید .
من از شما می پرسم که اکنون که اینچنین بی مایه تاریخ اندیشه ی بشری را نشان می دهید که بی شک و بی گمان سیر تاریخ دانش و فلسفه را هم نخوانده اید آیا نام کتاب ماتیکان هزار دادستان را نشنیده اید [خواندنش پیش کش ]که از دستگاه دادستانی ایرانیان خبر می دهد و دادستانی بخشی از مردم داری است حال که نسخه ای هوایی که برای غرب پیچیده اید این را کجای تاریخ می نهید ؟ آخر سقراط ها کجا و نژاد یهود کجا ، اگر یهود آنچه بود که شما می گفتید اینچین قربانی در تاریخ نبودند که در قرون وسطی سوزانده شوند، در فلسفه گذشته ما به اندازه انگشتان دست فیلسوف بلند آوازه یهودی نداشته ایم ، یهودیان که در سده ی بازنگری [رفورمیسم ] و روشنگری کاری نکردند یا مسیحیان بودند یا آنان بودند که از مسیحیت بیرون آمده بودند .
در بند ششم هم که از گواه خبری نیست و من را به فیلم ها و داستان ها گسیل داده اید که هیچ ،
نظریه داروین در کتاب خاستگاه گونه ها که بعد ها با گسترش شناخت بیشتر در سده بیستم بازسازی شد همان اندازه علمی و دانشیک است که که نظریه سلولی در زیست شناسی جای دارد همان نظریاتی که بر بنیاد های ژن و دی ان ای بنا شده ، شما با هیچ یک از اینها برخوردی ندارید ولی آن هنگام که نظریه ای یافت می شود بنیان ایمانتان را سست می نمیاد با آن به ستیز در می آیید ،
و در پایان چه دریافت ها اندک، خرد ها کوتاه
که گفت و گو درباب دانش باشد و شما برای من از قرآن آیه می آورید و فرنود آوری را دور ریخته و از سویی داومندی هم ارزی خرد و ایمان را هم دارید .
نگارنده ی گرامی ، من جستاری در این باب برای شما ایمیل کردم که نمی دانم آیا به دست شما رسیده است یا خیر ،
ولی برای اینکه این گفت و گو بی مایه ننماید من در تلاش ام تا چیزی برای این جستار شما بنویسم
در پاسخ به مخاطب گرامی mohsen4086050
ایسم در لغت به معنای: اصالت، اصول، رویه و نمونه آن است و در حالت پسوندی معنای: مکتب از آن گرفته می شود، این پسوند (شیسم، سیسم، سیزم) از واژه شیسما (Schisma) گرفته شده که در زبان یونانی به معنای شکاف است و در ابتدا در مورد مسلک ها و انشعاب هایی به کار می رفته که کلیسا و مذهب مسیح منشعب می شده اند و به هر نوع تجزیه و تفکیکی در جامعه و احزاب و مذهب گفته شد و حالا بصورت یک پسوند رایج به دنبال واژه ها و اصطلاحات (سیاسی، ادبی، هنری، مذهبی، عرفانی، فرهنگی، قومی و ...) می آید و تقریبآ هنوز همان مفهوم اولیه را داراست. پسوند (ism) در زبان انگلیسی، isme در زبان فرانسه، ismus در زبان آلمانی کاربرد های گوناگونی دارد، این پسوند در پی نام ها و یا صفت ها می آید و معنای: رای، عقیده، ایمان، مذهب، گرایش و روش را می رساند، تلاش های زیادی اساتید و علمای ایرانی انجام داده اند که معادلی برای ایسم بیابند و گه گاه از پسوندهایی: مثل گر، گری، گرایی، گرا، انگاری، انگار، باور، باوری، خواهی، گفتاری، آئینی، روشی، استفاده کرده اند اما بصورت مطلق چنین کاری عملی نیست، در جای مفهوم را می رساند و در جای نمی رساند، مگر اینکه در جایی گری به کار ببریم، در جایی خواهی، در جایی... مثلآ لیبرالیسم را بگوئیم آزادی خواهی، سوسیالیسم را (جامعه باوری Socialism).
به هر حال منظور بنده از داروینیسم گرا ها , پیروان مکتب داروین است . و اگرنه گرایش به شخص داروین که معنایی ندارد .

4- فرمودید : " من نمی دانم چگونه شما خود را سزاوار می دانید که اندیشه ی بی مایه دینی را در برابر یک برساخت علمی و شناختیک بیاورید " عزیز من, به چیزی که اشراف ندارید , حکم قطعی صادر نکنید , , در جهان واقعی , پیچیده ترین علوم , علم حکومتداری است , و تنها دو مکتب مدعی داشتن مدل حکومتی وجود دارد , یکی حکومت جهانی صهیونیزم ( که 2800 سال پیشینه دارد و ارکان سازمان ملل و بانک جهانی و فرماسونر جهانی و ... اجزاء آن هستند ), و دیگری نهال حکومت شیعی در ایران , ایلیاد و ادیسه هومر , مهمترین متن استراتژیک غربیها , اسطوره ای شده کتاب تورات است و همه تاریخ 2800 ساله فلسفه در غرب , چه در مصر , چه در یونان , چه در روم , چه در انگلیس و ... و همه ایسمهای مدرن , یا زائیده فکر , متفکران یهودی بوده است , یا توسط آنها مصادره شده است و از این طرف هم حکومت شیعه ایران , مدعی میراث داری 124000 نبی و 5 پیامبر اولوالعزم و 12 امام معصوم است , لذا دین بی مایه نیست و هر چه رنگ دینی ندارد بی مایه است . در مورد علم هم مفصل بیان شد که علم جزئی از دین به شمار می رود و و بین علم و دین حق یعنی اسلام انطباق کامل وجود دارد , البته بین علم و مطالب تحریفی تورات و انجیل و ... تضاد های زیادی وجود دارد . ولی دلیل تضاد آنها خیانت دکانداران آنها بوده است و اگرنه
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ وَمَنْ یکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ(آل عمران/19)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او می‌رسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
5- فرمودید " به هر روی من از جریان داروین و به طور کل اندیشه علمی پدافند می کنم و از سوی بی خدایی را خیلی لازم می دانم" اولا ایدئولوژی داروین , بیشتر از اینکه از جنس اندیشه علمی باشد , برای موجودیت تمدن غرب شکل اعتقادی به خود گرفته است , ثانیا هر آنچه موافق داروینیسم باشد را اندیشه علمی ندانید و هر آنچه مخالف داروینیسم باشد را اندیشه غیر علمی ندانید . ثالثا امیدوارم زیاد دیر نشود که بفهمی با خدا بودن چقدر لازم است
وَلَوْلَا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ فَیقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَینَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ(القصص/47)
هرگاه (پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمالشان به آنان می‌رسید، می‌گفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!»
6- دوست گرامی وقتی خود تمدن غرب در داروینیسم به مشکل خورده اند و به هزار در می زنند تا راه مفری از اشکالات آن بیابند و حتی تخیلات عجیب و غریبی را برای جایگزینی اش , مطرح و تست می کنند ( اشاره به فیلم بیگانه , اثر ریدلی اسکات , که در ادامه فیلم پرومته , فرضیه جایگزینی به جای داروینیسم مطرح می کند ) شما کاسه داغ تر از آش نشوید به هر حال اگر نکته ای دارید , از بیان آن دریغ نکنید , باشد که کسان دیگری هم از آن سود برند .
با سلام خدمت مخاطبان گرامی
بنده حسنی هستم , گردآورنده و مولف کتاب فوق , برای پاسخ به ابهامات شما در خدمت می باشم .
مطالب کتاب فوق , جدلی است که حول کتاب , فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان , ها در گرفته است , که پرداختن به آن را مفید دیدم
در پاسخ به مخاطب گرامی ashkan69_ro
1- فرمودید " به راستی سیاه نمایی هایی کرده بودید ان سرش ناپیدا . " دوست عزیز , در میدان جنگ اعتقادی , بین نظام معرفت فلسفی غرب مبتنی بر اساطیر یونانی و مصری و رومی و یهودیت تحریف شده و مسیحیت تثلیثی , با نظام معرفت توحیدی مبتنی بر حکمت قرآنی و کلام رسیده از عترت پیامبر (ص) , غلبه یکی , نفی دیگری است . و بزرگترین میدان مبارزه و جهاد از ابتدای خلقت تا کنون بوده است , لذا زد و خوردی که بین طرفداران 2 قطب روی می دهد , سنگین است , در ازای تمسخرها و اهانتهای بسیاری که ماتریالیستهای , نئو پاگان (کفرکیش) از موحدان صورت می دهند , این جبهه نیز, مجبور به دفاع از هویت خود است و گهگاهی هم از باب تنبه , تهاجمی را صورت می دهد , لذا نام این زد و خورد را سیاه نمایی نگذارید .
2- فرمودید " من به راستی خشنودم از اینکه بدون خونی از بی خدایان بریزید تلاش بر گفت و گو دارید " عزیز من بنده غلط می کنم , به بندگان خدا اهانت کنم , چه برسد بر اینکه بخواهم خونی از آنها بریزد , ما پیرو خدایی هستیم که به پیامبرش امر کرد :
...قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ(شوری/23)
بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد ، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
3- فرمودید " ولی خب نوشتار شما پر از اشتباه است و به گونه ای تاب و تحمل خرده گیری را ندارد" لطفا بر ما منت نهید و گوشه ای از اشتباهاتمان را بیان کنید تا به فرموده علی (ع) : آنکس که چیزی به من آموخت مرا عبد خود کرد , عبد شما شویم , مطمئن باشید , صبر و تحمل شنیدن هر شبهه ای را داریم , ولی آیا شما هم تاب و تحمل قبول اشتباهات خود را دارید ؟
مناظره خداگراها با داروینیسم گراها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک