رسته‌ها
رهبران مشروطه - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 53 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 53 رای
احوالات موثرین در انقلاب مشروطه

827 صفحه

فهرست بیوگرافیها:
سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا ملکم خان، امین الدوله، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، ظهیرالدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبائی، صمصام السلطنه بختیاری، سردار اسعد، سپهدار تنکابنی، سید جمال الدین اصفهانی، ملک المتکلمین، صنیع الدوله، ستارخان، وثوق الدوله ......

مقدمه:
نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد. نهضت مشروطه ایران در زمان صدارت عین الدوله (1323ق) آغاز گردید ولی پایه های آن با قتل ناصر الدین شاه گذاشته شد(جمعه 17 ذیقعده 1313ق)، گر چه مدتها پیش از آغاز این نهضت هم افکار آزادیخواهی در ایران وجود داشت ولی اینگونه افکار بسیار اندک بود واز قوه بفعل نیامده بود، در اواخر دوران ناصرالدین شاه وزمان مظفرالین شاه عوامل بسیار برای رشد این نهضت فکری بکار افتاد. مهمترین عوامل عبارت بود از :

1- نابسامانی اوضاع اجتماعی ایران در اواخر عهد ناصرالدین شاه وبه ستوه آمدن مردم از جور وبیدادگری حکام وعمال استبداد وماموران متجاوز دولت.

2- برقراری رژیم مشروطه وتدوین قانون اساسی در عثمانی.

3- نشر نوشته های بیدار کننده روز نامه هائی مانند روز نامه "اختر" چاپ استانبول، روز نامه "حبل المتین" چاپ کلکته وروزنامه های "پرورش" و"ثریا" و"حکمت" چاپ مصر وروز نامه "قانون"چاپ لندن........
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
827
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
settareh
settareh
1395/09/20

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رهبران مشروطه - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
50
کتاب بسیار آموزنده و پرمحتوایی هست.ممنون از قرار دادن این کتاب در سایت.
[quote='Behruz67']
صحبت جناب Khoday در ارتباط با خدمات کسروی تا حدودی صحیح است.
دقت فرمائید که کسروی نیز مانند خیلی از روشنفکران دیگر پروسه‌ی رشد و افت و خیزهای خود را داشته و موضعگیری‌های اجتماعی / سیاسی ایشان نیز بازتابی از واقعیت‌های تاریخی آن زمان بوده است.
منکر نظریات منفی ایشان در زمینه‌هایی نیستم ولی کوشش وی در تاریخ‌نگاری علمی و شاهکار‌های‌اش در زمینه‌ی تاریخ مشروطیت و آذربایجان و خوزستان (با تمامی کاستی‌هایی که داشته) به تنهایی کافی‌ست تا جنبه‌ی مثبت وی برجسته شود.
و البته با شما هم موافق هستم در این که نباید دست به شخصیت‌سازی زد و افراد را با توجه به نقاط مثبت و منفی ارزیابی نمود.[/quote]
دوست گرامی بنده عقاید خود را عرض کردم بر اساس مستنداتی که ارائه دادم. هر کسی آزاد است نظر خود را داشته باشد من عقایدم را به کسی تحمیل نمیکنم با توجه به شناخت من از کسروی معتقدم ضرر این شخص بیش از منفعتش است و اندیشه های این شخص بسیار خطرناک است و هر فرد عاقل و دمکرات و آزادی خواهی از آن دوری می گزیند.
در مورد باستان شناسی و تاریخ شاید در عرصه تاریخ کسروی چندین نوشته بدرد بخوری داشته باشد اما در عرصه باستان شناسی یاوه گویی بسیار کرده و مطالبی سخت عوامانه و نابخردانه دارد که هدفی جز تحریف هویت ملتی نداشت. در حوزه زبان شناسی هم مقالات بدرد بخوری همچون زبان ترکی در ایران را دارد که به خواندنش می ارزد(این مقاله توسط آقای زنجانی بزرگوار در سایت آپلود شده است)
[quote='EFA'] ... [/quote]
دوست گرامی EFA،
صحبت جناب Khoday در ارتباط با خدمات کسروی تا حدودی صحیح است.
دقت فرمائید که کسروی نیز مانند خیلی از روشنفکران دیگر پروسه‌ی رشد و افت و خیزهای خود را داشته و موضعگیری‌های اجتماعی / سیاسی ایشان نیز بازتابی از واقعیت‌های تاریخی آن زمان بوده است.
منکر نظریات منفی ایشان در زمینه‌هایی نیستم ولی کوشش وی در تاریخ‌نگاری علمی و شاهکار‌های‌اش در زمینه‌ی تاریخ مشروطیت و آذربایجان و خوزستان (با تمامی کاستی‌هایی که داشته) به تنهایی کافی‌ست تا جنبه‌ی مثبت وی برجسته شود.
و البته با شما هم موافق هستم در این که نباید دست به شخصیت‌سازی زد و افراد را با توجه به نقاط مثبت و منفی ارزیابی نمود.
[quote='khoday']
دوست عزیز شما هم دیگه بیش از حد تند رفتید.اینکه کسروی پا از حد فراتر گذاشت و خطوط قرمز را رد کرد درست است.اظهارات و نوشته های وی در ادبیات و فلسفه اگر چه سطحی بود اما انصاف نیست اینگونه وی را تخریب کنیم.کسروی یک تاریخدان بود و باید در تاریخ وی را نقد کرد.کتاب تاریخ مشروطه و تاریخ هجده ساله ی وی اگر چه در رابطه با مشروطیت جامع نیست و برخی تحلیل ها نیز و قضائت ها غلط اما باز هم یک رفرنس است و کاری مردانه!
همان شهریاران گمنام وی می تواند برای ماندگاری وی کافی باشدوکاری هم به دیگر اثار وی که حقیقتا هم عالی بوده انذ نذازیم[/quote]
نظرات کسروی نه تنها سطحی که بلکه بی خردانه است بنده کسروی را تخریب نکردم نظر خود را درباره کسروی گفتم و از اندیشه مخرب و مرتجع و دگماتیسم او چند نمونه ذکر کردم کسروی تنها در تاریخ اظهار نظر نکرده است بلکه ادعای پیامبری کرده است،دین ساخته است و حکم قتل و اعدام داده است تا جایی پیش رفته است که زنان را از سیاست و کشور داری منع می کند و می گویید اینها به دوراندیشی و رازداری نیاز دارد که زنها هیچ کدام را ندارند تا جایی پیش می رود که در مورد آرایش زنان نظر می دهد و خواستار تفکیک زن و مرد از همدیگر می شود تا یک موقع فسادی صورت نگیرد،حکم قتل برای فلاسفه و شاعر و همجنسگرا می دهد و جشن کتاب سوزی راه می اندازد،تا جایی پیش می رود که حکم سوزاندن کتاب های فلسفی و اشعار و کتب دینی( انجیل و تورات و ... به جز قرآن) را می دهد و اسم دینش را هم می گذارد پاک دینی. آزاداندیش نامیدن یک چنین آدمی توهین به آزادی اندیشه است.
[quote='EFA']نقل قول:و اما در پایان، من به درستی متوجه نشدم احمد کسروی این وسط و در این جستار چه جایگاهی داشت که شمایی که مدعی منطقی و منصف بودن دارید آنهم به دلیل یکی یا دو یا چند نظر اشتباه او به کل بر او تاختید و او را فردی نابخرد و ابله و مرتجع ووو... قلمداد نمودید؟! براستی شما تابدین حد از دیدگاه و نظرات و تحقیقات کسروی مطلع هستید؟ یعنی تمام تالیفات و تحقیقاتی که در زمینه تاریخ ایران از باستان تا به زمان خود داشته را خوانده و در نهایت متوجه شدید این محقق و مورخ فردی ابله و نابخرد و مرتجع است؟!
من کسروی را به عنوان مثال به کار بردم اما در مورد اینکه چرا او را مرتجع و ابله و نابخرد نام بردم در زیر پاسخ میدهم:
دوست گرامی کاش کسروی نظراتش در حد همان مزخرفات تاریخیش می ماند که آن هم پر از تناقض گویی است. کسروی فلاسفه و شاعران را یاوه گو معرفی می کند و معتقد است است باید تمام نوشته های فلسفی و اشعار را نابود کرد و سوزاند!! ورجاوند بنیاد ص 109
کسروی می گفت کسانی که با خدا دشمنی می کنند را باید کشت! می گوید با خدا و جهان دشمنی ورزیدن است به کسانی که از این راه می آیند باید کهرایید که اگر باز نگشتند و پا فشردند سزاشان کشتن خواهد بود!ورجاوند بنیاد صفحه 109
کسروی می گویید زن باید با حجاب باشد و از روابط آزادانه با مردان دوری کند! و اگر حجاب نداشته باشد معنایش این هست که خودش می خواهد نگاه مردان را به سوی خود جذب کند!خواهران و دختران ما صفحه 15
کسروی می گفت زن برای آراستن و پختن و بچه پروردن و اینگونه کارهاست و نمایندگی پارلمان و داوری در دادگاه به دور اندیشی و رازداری و شکیبایی نیاز است که اینها در زن وجود ندارد! خواهران و دختران ما صفحه 15
در همان کتاب بالایی می فرماید پای زنان از کارهای کشور داری هر چه دورتر بهتر!
همچنین کسروی حکم اعدام های متعددی دارد از جمله حکم میدهد که باید دگر اندیشان و همجنسگرایان و شاعران کشته شوند:
می نویسد: باید کشنده را کشت،با این کشتن از کشتن های بسیار جلو توان گرفت ... هم چنان کسی که با توده خود ناراستی و بد خواهی کرد باید او را کشت،کسی که با پسری به کار زشتی برخواسته باید او را کشت،به بد آموز و گمراهی گردان و همچنان به فالگیر و جادوگر و هر کسی که لاف از کارهای نبودنی میزند باید کهرایید که اگر باز نگردد باید کشت
اما اوج وحشی گری در آثار کسروی را ببینید:
به چامه گویی(شاعر) که به هجو پرداخته و به نویسنده ای که دشنام نوشته و نگارنده ای را که کسی را به حال زشت نگاشته،باید کیفری سخت داد و در بار دوم کشت ورجاوند بنیاد ص 177
یک نکته که منظور کسروی از بد آموز فلاسفه و دگراندیشان و عارفان و شاعران است ورجاوند بنیاد ص 108.
و بسیاری از این قبیل مزخرفات و دگم اندیشی ها و وحشی گری ها.
قضاوت با دوستان[/quote]
دوست عزیز شما هم دیگه بیش از حد تند رفتید.اینکه کسروی پا از حد فراتر گذاشت و خطوط قرمز را رد کرد درست است.اظهارات و نوشته های وی در ادبیات و فلسفه اگر چه سطحی بود اما انصاف نیست اینگونه وی را تخریب کنیم.کسروی یک تاریخدان بود و باید در تاریخ وی را نقد کرد.کتاب تاریخ مشروطه و تاریخ هجده ساله ی وی اگر چه در رابطه با مشروطیت جامع نیست و برخی تحلیل ها نیز و قضائت ها غلط اما باز هم یک رفرنس است و کاری مردانه!
همان شهریاران گمنام وی می تواند برای ماندگاری وی کافی باشدوکاری هم به دیگر اثار وی که حقیقتا هم عالی بوده انذ نذازیم
با پوزش، تاریخ دقیق چاپ مقاله‌ی «ناگفته‌هایی از فاجعه شوم پارک اتابک» سال ۱۳۹۳ است نه ۹۴.
[ادامه از کامنت قبلی]
* در پاسخ به من که از به میان آوردن ناگهانی پیشه‌وری و شیخ‌خزعل جویا میشوم می‌نویسید که
بنده اگر پیشه وری یا دیگری را مثال زدم به این دلیل بود که پیشتر مثالی به هیتلر پرداختم ،
و دوباره متاسفانه عذر بدتر از گناه! تمثیل کشتار جمعی یهودی‌ها توسط هیتلر برای مقایسه با ترور دو یا سه نفر از طرف حیدر (با فرض صحت آن) که هنوز حل نشده و شما پای دو نفر دیگر را پیش می‌کشید که نه تنها در مباحث قبلی مطرح نشده بودند بلکه اتفاقا با اهداف خاصی این کار رو می‌کنید.
نوشته‌تان اینست:
در صورتی که در مقابل مثال های متعدد بعدی همچون پیشه وری و شیخ خزعل ووو.... بهتر دیدید سکوت اختیار نمایید و نفرمودید که این خائنین به ایران با وجود علاقه ای که برخی تجزیه طلبان و قوم گرایان به آنها دارند از نگاه شما دارای چه مقام و منزلتی هستند؟!(احتمالا اینان نیز به دلیل سرودهایی که دربابشان سروده اند از وطن پرستان و مشروطه خواهان واقعی بودند!)

یک این که این «مثال‌های متعدد بعدی»‌ قبلا ذکر نشده بوند و شما وارد بحث کردید، دوم این که درباره‌ی چیزی که ذکر نشده نمیشه «سکوت اختیار» کرد، سوم این که «این خائنین به ایران» نیز از حکم‌های صادره‌ی شما و برخی تاریخ‌نگاران/سیاستمداران مشخص می‌باشه که هنوز جای بحث و اما و اگر بسیارست مگر این که مدعی شوید تمامی اسناد و مدارک مربوط به این مسئله از همه‌ی منابع (بریتانیا، روسیه، آذربایجان، آمریکا، ایران و ترکیه) در دسترس همگان قرار گرفته و بررسی شده و اجماع عمومی بر اینست که ایشان آگاهانه «خیانت»‌ کردند. بحث «خیانت»‌ به کی و چی هم فعلا به کنار. چهارم این که در وسط بحث راجع به تاریخ شخصیت‌های مشروطیت از من بازجویی به عمل می‌آورید که نظر من نسبت به «خائنین به ایران» و مقام و منزلت آنان چیست؟! پنجم این که می‌کوشید با احتمال سروده‌ شدن سرودهایی درباب این «خائنین»‌ با گوشه و کنایه حیدرخان را مورد تمسخر قرار دهید، که آزادی مردم گرسته و درمانده‌ی خوی از دست حکام و چپاولگران لابد موردی بی‌ارزش است و ترانه‌ی (نه سرود) «عمواوغلو گلدی خویا» هم لابد از دسیسه‌های خائنین!
نگران نباشید، با این کامنتی کاملا «علمی» که گذاشتید توجه پان‌ایرانیست‌ها رو به خود جلب کردید و هوای‌تان را دارند. بگذریم.
* در باب انکار دخالت حیدر در واقعه‌ی پارک اتابک به نوشته‌های محمود محمود اشاره می‌شود که حیدرخان پس از ترور بهبهبانی دستگیر می‌شود و زمانی آزاد می‌شود که واقعه‌ی تیراندازی به ستارخان رخ داده بود. یعنی واقعه‌ی پارک اتابک در ۱۴ مرداد رخ داد و حیدرخان که در ۲۴ تیر دستگیر شده بود در ۲۵ مرداد از زندان رها می‌شود. نوشته‌ی نسبتا جمع و جوری که می‌توان بدان ارجاع کرد:
«ناگفته‌هایی از فاجعه شوم پارک اتابک» از «دکتر محمدحسن پدرام» در « مجله تحلیلی- سیاسی مهد تمدن»، سال اول، شماره ۱۴، ۱۳۹۴
* منتظر کتاب معرفی‌شده برای بررسی چگونگی پول گرفتن حیدرخان از محمدعلی‌شاه می‌مانم.
با احترام.
[quote='kaydan']... [/quote]
دوست گرامی جناب کایدان (امیدوارم درست نوشته باشم):
* به سوال من:
اگر در برخورد به چهره‌های تاریخی مندرج در این کتاب حساس هستید به گمانم فعلا باید پاسخ کامنت جناب «خدای» Khoday را بدهید که اشارات جالبی به قضاوت نادرست مولف به یپرم خان و صمدخان/رحیم‌خان و ... داشت.
شما چنین پاسخ دادید: ا
گر قرار است بنده پاسخ نظرات دوست دیگر(جنابKhoday) را بدهم پس بهتر است شما تحمل نموده و سکوت نمایید تا این عزیز نظرات خود را مطرح نمایند،

از برخورد کنایه‌آمیز و تا حدودی توهین‌آمیزتان که بگذرم جناب خدای یا Khoday چندین مورد مطرح کردند و و پاسخ شما به ایشان در چندین کامنت طولانی عمدتا بر انگلیسی بودن سردار اسعد متمرکز می‌شود و اشاره‌ای به دیگر موارد نمی‌کنید: نظیر اعدام شیخ‌ فضل‌الله را بزرگترین گناه مشروطه‌خواهان دانستن، مشروطه‌خواهی محمدعلیشاه، تهمت به کتاب کم‌نقص مهدی ملکزاده، مشروطه را ثمره پول‌های ظل‌السلطان دانستن، قیام مجاهدین بختیاری را یک قیام غیرملی خواندن، قیام مردم آذربایجان را غائله خواندن، وطن‌پرست خواندن صمدخان، شجاع‌الدوله و رحیم‌خان و ...
از این رو، سوال من هنوز معتبر است و به جای خود باقی و اگر شما این همه حساسیت روی شخصیت‌های تاریخی زمان مشروطیت دارید طبعا باید به این‌ موارد نیز بپردازید.
* همچنین افزودید که
این شما بودید که بنده رو(به هر دلیل) مورد خطاب قرار دادید!(مراجعه به کامنت اول خود خطاب به بنده).
کاملا صحیح می‌فرمائید، و دقیقا به همانگونه که شما به هر دلیلی جناب خدای Khoday رو مورد خطاب قرار دادید و وارد بحث شدید!
[ادامه در کامنت بعدی]
و اما در پایان، من به درستی متوجه نشدم احمد کسروی این وسط و در این جستار چه جایگاهی داشت که شمایی که مدعی منطقی و منصف بودن دارید آنهم به دلیل یکی یا دو یا چند نظر اشتباه او به کل بر او تاختید و او را فردی نابخرد و ابله و مرتجع ووو... قلمداد نمودید؟! براستی شما تابدین حد از دیدگاه و نظرات و تحقیقات کسروی مطلع هستید؟ یعنی تمام تالیفات و تحقیقاتی که در زمینه تاریخ ایران از باستان تا به زمان خود داشته را خوانده و در نهایت متوجه شدید این محقق و مورخ فردی ابله و نابخرد و مرتجع است؟!

من کسروی را به عنوان مثال به کار بردم اما در مورد اینکه چرا او را مرتجع و ابله و نابخرد نام بردم در زیر پاسخ میدهم:
دوست گرامی کاش کسروی نظراتش در حد همان مزخرفات تاریخیش می ماند که آن هم پر از تناقض گویی است. کسروی فلاسفه و شاعران را یاوه گو معرفی می کند و معتقد است است باید تمام نوشته های فلسفی و اشعار را نابود کرد و سوزاند!! ورجاوند بنیاد ص 109
کسروی می گفت کسانی که با خدا دشمنی می کنند را باید کشت! می گوید با خدا و جهان دشمنی ورزیدن است به کسانی که از این راه می آیند باید کهرایید که اگر باز نگشتند و پا فشردند سزاشان کشتن خواهد بود!ورجاوند بنیاد صفحه 109
کسروی می گویید زن باید با حجاب باشد و از روابط آزادانه با مردان دوری کند! و اگر حجاب نداشته باشد معنایش این هست که خودش می خواهد نگاه مردان را به سوی خود جذب کند!خواهران و دختران ما صفحه 15
کسروی می گفت زن برای آراستن و پختن و بچه پروردن و اینگونه کارهاست و نمایندگی پارلمان و داوری در دادگاه به دور اندیشی و رازداری و شکیبایی نیاز است که اینها در زن وجود ندارد! خواهران و دختران ما صفحه 15
در همان کتاب بالایی می فرماید پای زنان از کارهای کشور داری هر چه دورتر بهتر!
همچنین کسروی حکم اعدام های متعددی دارد از جمله حکم میدهد که باید دگر اندیشان و همجنسگرایان و شاعران کشته شوند:
می نویسد: باید کشنده را کشت،با این کشتن از کشتن های بسیار جلو توان گرفت ... هم چنان کسی که با توده خود ناراستی و بد خواهی کرد باید او را کشت،کسی که با پسری به کار زشتی برخواسته باید او را کشت،به بد آموز و گمراهی گردان و همچنان به فالگیر و جادوگر و هر کسی که لاف از کارهای نبودنی میزند باید کهرایید که اگر باز نگردد باید کشت
اما اوج وحشی گری در آثار کسروی را ببینید:
به چامه گویی(شاعر) که به هجو پرداخته و به نویسنده ای که دشنام نوشته و نگارنده ای را که کسی را به حال زشت نگاشته،باید کیفری سخت داد و در بار دوم کشت ورجاوند بنیاد ص 177
یک نکته که منظور کسروی از بد آموز فلاسفه و دگراندیشان و عارفان و شاعران است ورجاوند بنیاد ص 108.
و بسیاری از این قبیل مزخرفات و دگم اندیشی ها و وحشی گری ها.
قضاوت با دوستان
"خلاصه اینکه وقتی می خواهید شخصی را بد معرفی کنید برای کل ایرانیان از دیدگاه کل ایرانیان به قضیه بنگرید و معیار واقع بینانه ای انتخاب کنید که معیار همگانی باشد "
در معیاری که شما برای ارزشگذاری بر اعمال و نیات پیشه وری آوردید متاسفانه تنها نظرات و دیدگاه مردم آذربایجان(به فرض که کل مردم این منطقه طرفدار او باشند) را بیان داشتید نه کل مردم ایران را و جالب است که خود می فرمایید باید به کل دیدگاه مردم ایران بنگریم در صورتی که بعید میدانم شخص شما یا هر شخصیتی دیگر از کلیه نظرات و عقاید مردم ایران در رابطه با اعمال پیشه وری اطلاع و آگاهی داشته باشید.

بنده برای شما گفتم که می خواهید شخصیتی را برای کل ایران بد معرفی کنید از دید کل مردم ایران نگاه کنید،چون شما به کل ایران دارید شخصی را بد معرفی می کنید ولی من برای کل ایران نمی گویم پیشه وری خوب بود من از دید یک آذربایجانی به قضیه نگاه میکنم و اینکه چه فوایدی برای آذربایجان داشت. شما اگر از مصدق بپرسید من از دید کل ایران به قضیه نگاه میکنم. بنده اطلاعی ندارم اعراب ایران یا ترکمن های ایران یا بلوچ ها چه نظری درباره پیشه وری دارند و چرا.
رهبران مشروطه - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک