رسته‌ها
انقلاب
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 43 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 43 رای
درج این کتاب در سایت به هیچ وجه نشانگر همسوئی آپلود کننده با ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم – به هر شکلی – نیست. هدف، نشان دادن ضعف های این ایدئولوژی دگم است که با قلم انتقادی یکی از معتقدان به آن بیان شده.

مصطفی شعاعیان (زاده ۱۱ اسفند ۱۳۱۴-درگذشته ۱۶ بهمن ۱۳۵۴) نویسنده، فعال سیاسی چپگرا و دموکرات ایرانی بود. بسیاری از پژوهشگران تاریخ و اندیشه سیاسی او را نه تنها یک چریک که یک متفکر و روشنفکر می‌دانند. او امروزه به عنوان تنها چپ مستقل دهه ۴۰ شناخته می‌شود. در ابتدای دهه پنجاه، او با کمک چندتن از همفکرانش گروه «جبهه دموکراتیک خلق» را سازمان داد.
بخش عمده‌ای از اختلاف فکری او با فدائیان ناشی از رویکردهای استالینیستی حاکم بر این سازمان بود به‌طوری که شعاعیان در آخرین دیدارش با رهبر فدائیان وقتی اشرف به او می‌گوید: «ببین رفیق! جنبش سخت ناتوان است. بگذار تا اندازه‌ای رشد کنیم و نیرو بگیریم، آنگاه خوب، هرکس هر نظری داشته باشد، آزاد است که بگوید.» چنین پاسخ می‌دهد: «رفیق جون! سازمانی که به هنگام ناتوانی از پخش اندیشه‌ای جلو می‌گیرد، به هنگام توانایی، آن مغزی را می‌ترکاند که بخواهد اندیشه‌ای کند سوای آنچه سازمان دیکته می‌کند!»
او از منتقدین برجسته اندیشه‌های لنینیسم در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود. او معتقد بود بدون درنظر داشتن دموکراسی، سوسیالیسم لنینی به شکست می‌انجامد. وی در کتابهایش از جمله کتاب انقلاب، اختلافات خود را مارکسیسم توده ای‌ها و فداییان خلق بیان کرده است. شعاعیان در نخستین صفحات کتاب «انقلاب» با پیش‌فرض قرار دادن این گزاره که: «دوری از کمونیسم و درغلتیدن به اردوگاه دشمن طبقه کارگر، نتیجه پرهیزناپذیر ره‌پویی در بن‌بستی است که لنینیسم خوانده می‌شود.» موضع انتقادی خود را مشخص می‌کند: لنینیسم به‌شکلی بنیادین انحراف از آموزه‌های مارکس است.
در کتاب «انقلاب»، واژه «لنینیسم» معنایی استعاری دارد چنان‌که در بازخوانی این کتاب شعاعیان می‌توان دریافت که مقصود او از «لنینیسم» بیش از هر رویکردی گرایش‌های ناسیونالیستی در تفکر سوسیالیستی است. با این توضیح کلی که او با پارادایم شدن یا به قول خودش با «صفت گردیدن لنینیسم» سر ناسازگاری دارد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
295
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ABBASFATHI53
ABBASFATHI53
1394/06/06
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی انقلاب

تعداد دیدگاه‌ها:
9
« لنینیسم به‌شکلی بنیادین انحراف از آموزه‌های مارکس است. » از یک سو می توان این گزاره را نفی کرد و لنین را ادامه مارکس در قرن بیستم ( عصر شکل گیری کارتل ها و تراست ها و قدرت گیری بانک ) و در کشور حاشیه ای ( روسیه معدن دار و کشاورز ) دانست . مارکس شورش کشاورزان در ایرلند را برای ارتقای جنبش کارگری در انگلیس لازم می دانست . بسط این دیدگاه می شود برانگیختن مستعمرات علیه امپریالیسم . در مجموع نظرات لنین در مورد جنبش دهقانی و رابطه آن با جنبش کارگری ، تعمیم نظراتی است که در آثار مارکس مسبوق به سابقه بود ؛ و اگر این مباحث را زیرساختی و « بنیادین » بدانیم ؛ « بنیاد لنینیسم آموزه های مارکس بوده است » . اما از جنبه ای دیگر ، لنینیسم انحراف از آموزه های مارکس است . مارکس در 1848 به جای کوشش برای تشکل کارگری ، دغدغه جمهوریت و دمکراسی داشت و با دمکرات های ملی علیه استبداد پروسی و روسی همراه شد زیرا دفع استبداد را مهم تر می دانست . موضع گیری کائوتسکی و لوکزامبورگ در برابر لنین به دلیل گام برداشتن او در مسیر مخالف مارکس بود : مسلح شدن استبداد روسی به آموزه های مارکس . از آن جا که تاریخ معاصر را بدون توجه به این مباحث نمی توان درک کرد ، بازاندیشی آن ها لازمه کنش آگاهانه و بینش گشوده به افق های نو است .
شعاعیان در نخستین صفحات کتاب «انقلاب» با پیش‌فرض قرار دادن این گزاره که: «دوری از کمونیسم و درغلتیدن به اردوگاه دشمن طبقه کارگر، نتیجه پرهیزناپذیر ره‌پویی در بن‌بستی است که لنینیسم خوانده می‌شود.» موضع انتقادی خود را مشخص می‌کند: لنینیسم به‌شکلی بنیادین انحراف از آموزه‌های مارکس است
اولا که خب این حرف 20 میلیون که روهواست!ادعا چرند و بی دلیل. به درد روزنامه های زرد میخوره.
ثانیا که شما هنوز نمی دونید استالین تو نظام کمونیستی پرورش نیافته بود،بلکه تو نظام استبداد شرقی از نوع تزاریش در گرجستان و رد محرومیت پرورش یافته بود.
خیلی بده آدم در مورد چیزی که نمی دونه این همه حرف برنه.
نظام کمونیستی یعنی چی؟؟ نظام های کمونیستی اساسا وجود ندارن. کمونیسم فقط تو کشور هایی رشد پیدا کرد که آسیایی و استبدادی بود.
استالین با کشتن 20 میلیون نفر از مردم روسیه یعنی مردم خودش که هیتلر در جنگ جهانی دوم با چندین کشور وارد جنگ شده بود و تعداد کشتارش به این تعداد استالین خان نرسیده بود بیشتر از ماها که حاضر نیستم آزارمان به موچه برسد بنظر بعضیها
مارکسیست فهم و درکش کتاب خوندن و مطالعه می خواد
بیشتر از ما مطالعه کرده بود و مارکسیست را درک نموده بود و حتی در داخل آن نظام رشد یافته بود و............. خدا همه ما را به راه راست هدایت کند.
درج این کتاب در سایت به هیچ وجه نشانگر همسوئی آپلود کننده با ایدئولوژی مارکسیسم و کمونیسم – به هر شکلی – نیست. هدف، نشان دادن ضعف های این ایدئولوژی دگم است که با قلم انتقادی یکی از معتقدان به آن بیان شده

به نظر مدیران محترم این توضیحات واقعا لازمه.ما چی کار کنیم که آپلود کننده محترم چه نظری دارند؟
.ایدولوژی دگم نظرات شماست که بدون خوانش کتابهای اصلی و مرجع(احتمالا حالش را ندارید) در فضای شل و ولنگار نت فارسی شروع می کنید به پراکندن سخنهای درجه دوم که سالهاست تاریخ مصرفشان تمام شده.
گوبینو می گفت ایرانیان حس غرور ملی دارند ولی از میهن پرستی خالیند. کاملا درست می گفت. از صب تا شب در نت در مورد ایران سخن به گزافه می گویند ولی کوچکترین حسی به سایر ایارنیان ندارند.بگذریم که ایرانی بودن خودش کاملا مبهم است. ایرانی دقیقا کجاست. یعنی عربهای خوزستان ایرانی اند ولی عربهای عراق نه؟فقط یک مرزه؟یا سایه یک حکومت؟یعنی ترکهای تبریز ایرانی اند ولی ترکهای قفقاز نه؟یعنی بلوچهای سیستان ایرانی اند ولی اون طرف مرز می شوند پاکستانی ؟یعنی کردهای عراق و ترکیه ایرانی اند؟کدوم مولفه مقوم ایرانی بودن هست؟زبان فارسی که فقط اهالی استانهای مرکزی ایارن به آن گویش داند و اهالی خراسان؟واقعا ایران چیست؟فرق ایران با سوریه و لبنان و عراق و پاکستان چیست؟
بحث ملیت را میشه واسه آلمان و فرانسه و یا بریتانیا به کار برد نه در مورد ایران !
به نظر من اغلب افرادی که دم از ایرانی بودن می زنند طبقه مرفه زمان شاه اند که تحت تاثیر تبلیغات چرند شاه متوهم شده اند.چیزی به اسم ایران وجود ندارد. در طی 2500 سال پیش ایران پیوسته ای وجود نداشته است.در هیچ کدام از دورانهای باستانی مفهوم ملیت نداشتیم.(به ویژه دروان هخامنشیان) فقط در یک دوران کوتاه ساسانیان که با چسب دین زرتشتی توانستند اقوام فلات را متحد کنند و بعد از اون هیچ ایارنی وجود ندارد تا صفویه که با چسب شیعه و بعدش هم قاجار و در نهایت پهلویها (پدر و پسر) با درست کردن طبقات مرفه (با پول نفت و عمدتا وابستگان دربار و نظامیان بی سواد و احمق ارتش که تا تقی به تقوقی خورد از هم پاشیده شد) و تبلیغ ناسیونالیسم چرندشون.
به قول محمد قائد مارکسیسم و کمونیسم فهم و درکش کتاب خوندن و مطالعه می خواد با عرق بریزی و زحمت بکشی ولی ناسیونالیسم نه،وقتی با همه در مورد خونه ی آبا و اجدادیشون حرف میزنید رگ گردنشون متورم میشه.
جالب است این آقایان برای خودشان پرچم هم نداشتند و با علم کردن پرچم سرخ خونین شوروی و در زیر سایه آن به خودشان هویت می بخشیدند ما که از آنها نمی گذریم خدا از آنها بگذرد .
mpm7030 عزیز در این مورد کاملاً با شما هم عقیده هستم.
موفق باشید.
خیزشی که مد نظر این دوستان بوده است بدین گونه بود که ایران را در اختیار شوروی قرار دهند.این آقایان اسم این امر را انقلاب می نهند ولی ما می گوییم وطن فروشی!
PDF
21 مگابایت
انقلاب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک