رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
نازک ترین حریر نوازش
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 315 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 315 رای
این داستان، داستان زندگی دختر جوانی به نام سالومه است. سالومه حاصل ازدواج تک پسر خانواده بسیار ثروتمند قوام است با یک دختر کولی بسیار بسیار زیبا. ازدواج آن دو منجر به طرد دائمی فرید از خانواده پدری میشه. فرید و مهربان (دختر کولی) یک زندگی بسیار بسیار عاشقانه در یکی از دهات داشتند که حاصل آن سالومه بوده که در یک تصادف سالومه والدین خود را از دست میدهد و بنا به وصیت بابا فریدش راهی خانواده پدری میشه که بسیار از سالومه و مادرش مهربان متنفر بودند. در خانواده پدری سالار که پسر بسیار متدین مستبد و خشک و مغروری بود حرف آخر را میزد و کل خانواده از پیر گرفته تا جوان دوستش داشتند و ازش حساب میبردند. سالار با آن رفتار خشک و بسیار سرد به تدریج در دل سالومه بسیار بسیار زیبا و تنها جا باز میکنه. کل فامیل از عمه ها و دخترعمه ها گرفته تا ... همه با نیش زبان و آزار و اذیت سالومه را حسابی تحقیر میکردند فقط در مقابل سالار جرات آزار رساندن به سالومه را نداشتند. یکی از دوستان خانوادگی از سالومه خواستگاری میکنه که سالار موضوع را با سالومه در میان میذاره ولی سالومه به شدت مخالفت میکنه و به عشقش به سالار اعتراف میکنه و از او میخواد که بذاره سالومه به سرزمین خودش برگرده تا به سرنوشت پدر و مادرش دچار نشه. اما پاسخ سالار یک کلام بود نه! تا اینکه ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
sunland
sunland
1388/09/08

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نازک ترین حریر نوازش

تعداد دیدگاه‌ها:
33
واقعا داستان قشنگی بود حتما حتما بخونیدش پشیمون نمیشید بازم میگم بخونیدش
منم خوندمش . خوشم اومد . توصيه مي كنم بخونيد. با وجودي كه داستان كم حادثه و يكنواختي بود ، باز خوندني بود .
خيلي خوب بود:-)بعد از همخونه بهترين رماني بود كه تا حالا خوندم 
از شخصین سالار خوشم میاد اگرچه در بعضی جاهای داستان مشکلاتی وحود داشت.:x:x:x
درسته که یک قسمت هایی از داستان تکراری شده بود و اتفاق خاصی نمی افتاد و بعضی قسمت هاش مشکلاتی داشت(مثلا:چرا پیرمردهای فامیل به دیدن سالار میومدند ؟؟!!چرا سالارهیچ وقت لبخند نمیزد؟چرا این همه بداخلاق بود؟ چرا سالار با اینکه این همه به قول خودش پولدار بود وقتی سالومه رو تو شهرشون جا گذاشت با اینکه میدونست سالومه هیچ پولی نداره بهش پول نداد و... )ولی من سالار رو دوست داشتم و شخصیتش برام جالب بود و داستانشم با این اشکالات قشنگ بود از خیلی از داستان های دیگه که خوندم بهتر بود.:baaa:
پیشنهاد میکنم بخونید.
به نظر من که قشنگ بود،من که خیلی خوشم اومد
منتها این کسی که خلاصه ای از داستان تعریف کرده ( اون بالا ) اصلا قشنگ تعریف نکرده ،بعدشم همه داستان رو تعریف کرده.
بهتره که اصلاح بشه.
نازک ترین حریر نوازش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک