
مقالات احمد کسروی
نویسنده: احمد کسروی
گردآورنده: یحیی ذکاء
مجموعه ای از مقالات کمیاب احمد کسروی
چاپ اول: تهران 1334
چاپ دوم: برلین 1368
ناشر: انتشارات یاسمین
مجموعه ای از مقالات کمیاب احمد کسروی
چاپ اول: تهران 1334
چاپ دوم: برلین 1368
ناشر: انتشارات یاسمین
● برای آگاهی یافتن از چگونگی مطالعه این کتاب، ویکی کتابناک را ببینید.
» کتابناکهای مرتبط:
پارادیپلماسی
از دموکراسی چه میدانیم ؟
پیشتازان اندیشه دموکراسی
آگهی
Powered by You
Member
روحش شاد
Member
آل احمد یک روشنفکر غیر وابسته بود که هیچ کسی
نمی تواند انگی به او بچسباند...
آخر هم در خانه اش ترور شد
چون برخلاف منافع رژیم سخن میگفت و
روشنفکران وابسته هم زنده بودنش را مضر میدانستند ...
Member
یافت که ایشان هم از پیشه کپی-پیست بی بهره نبوده اند!!
البته نمی توانید بگویید عبدالوهاب معتبر است چون اولین مخالفش برادرش و گروهی از
علمای سنی بودند!!
Member
از منظر نخست ـ جایگاه وی درتاریخنگاری مشروطه ـ که هنوز هم هوادارانی دارد، در کتاب «کسروی و تاریخ مشروطهی ایران» آمده است:
«زمانی که کسروی حاصل پژوهش خود دربارهی مشروطیت ایران را منتشر کرد، دانشمند سرشناسی بود. وی در زمینههای تاریخ، زبانشناسی و جغرافیای تاریخی صاحبرای شناخته میشد. همینطور مصلحی اجتماعی محسوب میشد که به اعتقاد خود ریشهی دردهای جامعه را شناخته و راهحلهایی برای آنها یافته بود.»
یا دراظهارنظری مشابه، کسروی به عنوان بزرگترین مورخ مشروطه ایران مطرح میشود.
امام خمینی که خود زمانهی کسروی را درک کرده است، در مورد وی قضاوت منصفانهای دارد:
«... یک دفعه آدم میبیند که کسروی آمد و کتابسوزی کرد مفاتیحالجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند. کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسندهی زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند، ادعایشان خیلی بالا میشود. کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد. نمیتوانست به آن بالا برسد، آنجا را میآورد پایین.»
Member
با سلام
دوست عزیز لطفا محبت بفرمایید منبع این سخن مرحوم دکتر علی شریعتی در مورد کسروی را بفرمایید.
این سخن از نظر تاریخی اشتباه فراوان دارد. بین کارهای کسروی و دولت ملی مرحوم دکتر مصدق چندین سال فاصله است. بین زمانی که کسروی فعالیت می کرد و زمانی که "مسائل مهم تر" مطرح شد حتی اگر از زمان مرگ کسروی هم حساب کنیم چندین سال فاصله است.
از این گذشته، جامعه به آن یک دستی نبود که گویا برای رسیدن به یک هدف بسیج شده باشد و کسروی و حرفهایش مانع شده باشد. دهها نیروی سیاسی مختلف وجود داشت که یکدیگر را قبول نداشتند.
طرفداران دکتر مصدق و جبهه ملی که بعدها دکتر بقایی و حزب زحمتکشان از آنها جدا شدند - حزب توده با همه دست بندی ها درونی اش - مذهبی ها که چندین و چند گروه بودند. گروهی از روحانیون طرفدار دکتر مصدق بودند، گروهی طرفدار آیت الله کاشانی، گروهی طرفدار آیت الله بروجردی. گروهی طرفدار نواب صفوی، کسانی مثل آیت الله بهبهانی هم طرفداران خودشان را داشتند. طرفداران دربار و شاه که جای خودشان را داشتند. در مقاطع کوتاهی این نیروها به هم نزدیک می شدند ولی در عمل فاصله زیادی از هم داشتند.
به نظر من نوشته های جلال آل احمد بیشتر شبیه به شوخی است تا منبعی برای استدلال منطقی.
Member
دوست عزیز لطفا از این سخنان جعلی و نادرست نقل قول نفرمایید! احمد کسروی در اسفندماه 1324 ترور شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد، در حالی که دولت مصدق در سال 1330 (یعنی حدود 6 سال بعد! ) تشکیل شد. این دو تا چه ربطی به هم دارند؟!!
Member
چرا یکی این وسط خود این عمل و دلایل کسروی برای این حرکت را تحلیل نمی کند ؟ آیا آن شاعران مورد نظر کسروی در این فرهنگ خموده، قضا و قدری، عرفانی کودکانه، بی حال و منفعل ایرانی نقشی نداشته اند ؟ یا این برداشت اشتباه عموم مردم از نظرات و شعرهای آن شاعران بوده ؟
آیا می توان قضیه را از دیگر جهت خواند ؟ یعنی شعرهای آن شعرا خود زاییده ی آن فرهنگ بوده اند و بازتاب رفتار و خلقیات ملت بوده اند ؟ یا این بده بستانی دو طرفه است و قابل تفکیک نیست؟
Member
گفت:” ببینید. گیرم که تمام حرف هایی که کسروی زده درست. تمام آن اهانت ها و تحقیر های امام ها هم حقیقت محض. همه ی آن نسبت هایی که به امام صادق داده هم درست. اما آن چیزی که می خواهم بگویم اینست که کسروی موقعی حرف زد که وقتش نبود. یعنی مسائل مهمتری وجود داشت. موقعی که همه ی ملت ایران در مقابل استعمار بسیج شدند و وارد یک جنگ نابرابر بسیار سخت شدند این آقا کاری کرد که جوانان ما به جای اینکه بروند در این جبهه وارد عمل شوند و دولت مصدق را در این مبارزه ی سخت یاری دهند , کارشان این شده بود که شبها دور هم جمع شوند و مفاتیح الجنان و اصول کافی در آتش بیاندازند. به جای اینکه نیرویشان را در مقابله با استبداد به کار بگیرند سرگرم مسخره کردن بحار الانوار و عباس قمی و کلینی شده بودند. کسروی مغز جوانان ما را در حالی به سمت این چیز ها منحرف کرد که مسائل خیلی خیلی مهمتری وجود داشت و ملت در آتش استبداد و استعمار می سوخت.
کسروی با اسلام و علمای دین دشمنی و عناد آشکار دارد و این امر بر هر کس که مروری کوتاه بر آثار او ـ اعم از تاریخی و غیر تاریخی ـ داشته باشد، کاملاً روشن است.
شادروان جلال آل احمد، که خود زمانی از اعضا و نویسندگان مهم حزب توده بود، می نویسد:
"پس از شهریور 1320 «از هر صد نفر توده ای، 70ـ80 نفرشان قبلاً در کتابهای کسروی تمرین عناد با مذهب را کرده» بودند"
جلال به درستی، آزادی عمل کسروی در زمان رضا خان را ناشی از همسویی او با سیاست استعماری و ضدّ دینی پهلوی می دانند. به گفته جلال:
«اگر به خاطر کوبیدن مذهب یا به عنوان جانشین کردن چیزی به جای روشنفکری نبود، پیمان [مجله مشهور کسروی] هم می توانست مثل هر مجله و مطبوعه دیگری در توبره محرّم علی خان [مأمور معروف سانسور] جا بگیرد و فرصت نیافته باشد برای آن مذهب سازی قراضه..... کسروی در زمانی به اوج فعالیت خود رسیده بود که در سالهای پیش از 1320 حکومت وقت نسبت به روحانیت بدجوری سخت می گرفت».
Member
صحبت ایشان درباره تاریخ وزبان اذری را تاحدودی صحیح می دانم .
ولی درحوزه دین واعتقادات وفلسفه ایشان به بیراهه رفته بودند وباعث گمراهی عدیده ای ازجوانان ایران شدند .
Member
----------------------------------------------------------------------------------------
سلام به شما
مریم نابینا اگر خورشید را اثبات بکند یا نکند خورشید وجود دارد.بحث من از خلقت انسان نظام آفرینش به این نظم بود که به پدر هم نمی رسم به علت تمام معلول های کوچک از جمله مادر و پدر می رسم.
سخنم را کوتاه کردم که ثوابم را بنویسند(طبق امر شما).هرچند گمان نمیکنم هیچ کسی با هرزبان تلخ یاشیرینی زورش به آنچه به آن اطمینان دارم برسد.
((خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ{
وقتی قرار نیست دلتان بخواهد چیزی را قبول کنید از من بی مقدار چه ساخته است؟