رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
ولایت فقیه
امتیاز دهید
5 / 2.9
با 70 رای
امتیاز دهید
5 / 2.9
با 70 رای
نظریه‌ ولایت‌ فقیه‌ دست‌آورد اندیشه‌ سیاسی‌ مکتب‌ شیعه‌است‌. این‌نظریه‌ از زمان‌ غیبت‌ امام‌ معصوم‌(عج‌) توسط‌ فقها و عالمان‌ شیعی‌ مطرح‌و تا عصر حاضر با پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و تأسیس‌ حکومت‌ اسلامی‌همچنان‌ ارائه‌ و نظریه‌پردازی‌ شده‌ است‌. نظریه‌ ولایت‌فقیه‌ به‌ عده‌ای‌ ازعالمان‌ دینی‌ اختصاص‌ ندارد بلکه‌ قاطبه‌ علما و فقهای‌ شیعه‌ بر این‌ باورندکه‌ تصرف‌ در امور مربوط‌ به‌ معصومین‌(س) در حوزه‌های‌ اجتماعی‌،دینی‌ و سیاسی‌ اداره‌ مسلمین‌ نیاز به‌ اذن‌ امام‌ معصوم‌(عج‌) دارد. بنابراین‌حتی‌ در افتاء و صلاحیت‌ صدور فتوا و یا أخذ سهمین‌ (أعم‌ ازخمس‌وزکات‌) بدون‌اذن‌امام‌معصوم‌(عج‌) ویانیابت‌ عام‌ازآن‌ امام‌(عج‌)امکان‌پذیر نیست‌. بنابراین‌ با اجازه‌ معصوم‌(عج‌) فقهای‌ شیعه‌ به‌ نیابت‌ ازامام‌ حق‌ تصرف‌ در اموال‌ مسلمین‌، افتاء و قضاوت‌ را خواهند داشت‌.
از عمده‌ مطالبی‌ که‌ در اندیشه‌ سیاسی‌ شیعه‌ مطرح‌ است‌ نظریه‌ «ولایت‌مطلقه‌ فقیه‌» می‌باشد. این‌ نظریه‌ از قرن‌ پنجم‌ هـ.ق توسط‌ شیخ‌ مفیدارائه‌شد و در قرون‌ بعد، این‌ دیدگاه‌ توسط‌ عالمان‌ دینی‌ همچون‌ابن‌ادریس‌ حلّی‌، محقق‌ کرکی‌، ملااحمدنراقی‌، علامه‌ محمدحسن‌ نجفی‌نظریه‌پردازی‌ گردید. در قرن‌ معاصر نیز امام‌ خمینی‌(ره) ولایت‌ مطلقه‌فقیه‌ را به‌ شکل‌ مستدل‌ در تألیفات‌ فقهی‌ خود ارائه‌ نمودند. اگرچه‌«ولایت‌ مطلقه‌ فقیه‌» در قرون‌ گذشته‌ جنبه‌ نظری‌ و صرفاً مطالعاتی‌ در فقه‌شیعه‌ داشت‌ امّا با پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و شکل‌گیری‌ حکومت‌ اسلامی‌در ایران‌ این‌ نظریه‌ کم‌ و بیش‌ به‌ تحقّق‌ پیوست‌ و عملاً با گذشت‌ بیش‌ ازبیست‌ سال‌ از تأسیس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در قالب‌ محدودیتهای‌ قانونی‌موجود در قانون‌ اساسی‌ در اصول‌ پنجم‌، پنجاه‌ و ششم‌، یکصدونهم‌،یکصدودهم‌ و یکصدویازدهم‌ این‌ قانون‌ از بعد حقوقی‌ نهادینه‌ گردید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1393/02/20
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ولایت فقیه

تعداد دیدگاه‌ها:
100
دوست عزیز siawash110
حضرت علی ع می فرماید؛ انسان در زیر زبان خویش پنهان است, بزرگمهر می گوید؛ روشندل و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید, سخنی که سودی در آن
نیست نگفتن بهتر, زیرا سخن بی هوده, مانند آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش بسیار اندک است. چند پهلو صحبت نفرمائید, شیرین باشید,. گوهر وجود خود را با
بدبینی و بدنمائی آلوده نفرمائید,هیچ وقت و هیچکس آزادی را فساد معنا نکرده بلکه همیشه و همه گفته و می گویند؛ فساد آزاد و آزادی فساد نیست, سهم کارشکنان و سود
جویان در وجود و ایجاد مشکلات و نابسامانی ها بی حد بیشتر از مسئولان اداره ی امور است. شکیبا باشیدو سنجیده سخن بگوئید. موضوع کتاب پیش رو؛ ولایت فقیه است و
نتجه ی انگاره و پندار شما نباید مغالطه و خارج از چارچوب آن باشد. هرچه را که از قول بزرگمهر بیان کردید بجا و درست اما هرچه را که از خود برآن افزودید, اغلب اشتباهاتی در
ایراد مفاهیم آن وجود دارد که قیاس مع الفارق است.
[quote='khar tu khar']مشکل همین جاست که حاکم عادل را باید از کجا یافت ؟
حال به فرض اینکه یکی را هم عادل یافتیم چه تضمینی هست که فردا ظالم نشود ؟
شاید بگویید که دائم باید به آن نظارت کرد اما خود ناظرین هم با حاکم تبانی میکنند و خون مردم را به شیشه .
لطفا راهکار مناسب ارائه دهید .[/quote]
فکر می کنم اگه ناظرین منافعشون بر ضد هم باشه بتونن بر کار حاکم نظارت کنن...
مثل نظام سیاسی آمریکا که برای مثال یه نماینده از حزب دموکرات به ریاست جمهوری میرسه ولی حزب های دیگه ای هستن که بر روی کار اون نظارت کنن ( جمهوری خواه و...)
این حزبا رقیب هم هستن پس نمیان به قول شما با هم تبانی کنن
ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم
اگر آزادی ، آرام آرام و همراه با آگاهی به بدنه جامعه تزریق شود ( از طریق رسانه ها و فیلم و شعر و کتاب و مدارس و . . . ) شما به مرور با یک جامعه فرهیخته و روشن و آگاه مواجه می شوید که هر کسی ( چه کارمند چه وکیل چه وزیر و چه حاکم ) اگر خواست پایش را کج بگذارد تحت نظارت دقیق مردم و رسانه ها و قوه قضاییه قرار گرفته و خواهی نخواهی به سیستم بر می گردد
کاری که در ملل غربی شده و جوابش را هم پس داده . . . از نظر رفاه و امنیت و پیشرفت صنعتی حرف اول را می زنند
البته می دانم برخی از رسانه های داخلی می روند و یک مورد را در آنجا پیدا می کنند و بعد در بوق و کرنا می کنند که ای آقا آنجا امنیت نیست و آنجا فساد است و ثروت 99 درصد با ثروت 1 درصد برابر است و از این هوچی بازی ها . . .
ولی به جای پرداختن به جزئیاتی که در همه جای دنیا وجود دارد شما وقتی به آن کشورها می روی و کلیت قصه را می بینی در کل با یک سیستمی مواجه می شوی که حساب و کتاب دارد که قانون در آن حرف اول را می زند که آمار پارتی بازی و رشوه خواری بسیار پایین و ارتکاب به آن سخت است که انسانها دارای شان و منزلت و شخصیت هستند که آزادی بیان وجود دارد که . . . .
و اگر اینگونه نبود پس چگونه و چرا پیشرفت کردند ؟
این پاسخ نخ نما را می دهید که با ثروت ملل مستضعف !‌!‌!‌
ولی می شود بگویید ژاپن و آلمان و کانادا و ایتالیا و . . . . بعد از جنگ جهانی دوم ثروت کدام ملت را غارت کردند ؟
مشكل در وجود و درون تك تك ما ايراني هاست وقتي شما نگاه مي كني و در اين سايت كتابناك مي بيني كتابخوان هاي ما آنقدر تعصب دارند كه كوچكترين حرف حقي را بر نمي تابند . . . ديگر از ساير مردم و از حاكمان چه انتظاري داري ؟ به قول پيامبر عزيز اسلام :
بر هر ملتي كساني حكومت مي كنند كه لياقت آن را دارند . . . .
مشکل همین جاست که حاکم عادل را باید از کجا یافت ؟
حال به فرض اینکه یکی را هم عادل یافتیم چه تضمینی هست که فردا ظالم نشود ؟
شاید بگویید که دائم باید به آن نظارت کرد اما خود ناظرین هم با حاکم تبانی میکنند و خون مردم را به شیشه .
لطفا راهکار مناسب ارائه دهید .
اگر در یک جامعه :‌ راههای انتقاد - از همه مسئولان - ( یا همان : آزادی بیان ) باز باشد علامت حتمی این آزادی : آبادی و رفاه و پیشرفت و رفاه همه جانبه است . . . .
کشورهای ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی ویرانه ای بودند بدتر از سوریه . . . . منابع طبیعی ( نفت و گاز ) هم نداشتند . . . 90% مردان و جوانان آنها هم توی گور خوابیده بودند . . . . ولی چه شد که فقط در عرض 3 دهه تبدیل به غولهای اقتصادی دنیا شدند ؟
نظم و ( اطاعت از مدیران و مسئولان ) قانون مداری و احترام به قانون و راستگویی و صداقت و اتحاد و همدلی از مهمترین اصول موفقیت آنها بود . . .
ولی باز هم می گویم فراموش نکنید که شرط اصلی اطاعت عدالت حاکم است و حاکم عادل نمی شود جز تحت نظارت دقیق عموم مردم ( انتقاد و پیشنهاد )
و این نظارت حاصل نمی شود جز در سایه ی آزادی . . . که ظاهرا چند روز پیش دستور شکستن آن هم صادر شد !‌!‌!‌! ( البته از اولش هم چیزی وجود نداشت که حالا بخواهد شکسته شود !‌!‌!‌ )
فرخی یزدی چه زیبا سروده :
هر مملکتی در این جهان آباد است
آبادیش از پرتو عدل و داد است
کمتر شود از حادثه ویران و خراب
هر مملکتی که بیشتر آزاد است
البته وقتی آزادی را برای ما فساد تعریف کرده اند مشخص است که هر که این لفظ شوم را به زبان بیاورد حتما قصدش این است که همجنس بازی را در ایران رواج دهد !‌!‌!‌ . . . آری و چه زشت است جهل و نادانی . . .
از مجموع آیات قرآن و احادیث اسلامی و همچنین سیره عملی پیامبر اسلام و حضرت علی چنین استنباط می شود که اطاعت از حاکم ( حالا هر نامی که داشته باشد : ریس جمهور- خلیفه - ولی امر و . . . ) واجب است زیرا در صورت عدم اطاعت ، تشتت و اختلاف و هرج و مرج روی داده و امنیت از میان می رود . . .
ولی شرط اصلی اطاعت از حاكم این است که حاکم عدالت داشته باشد یا به بیان دیگر عادل باشد . . . .
اگر حاکمی کاملا ظالم بود ( در تمامی ابعاد ) قیام علیه او و سرنگونی او واجب است ( طبق نظر شیعه )
ولی اگر در برخی از جنبه ها عادل و در برخی از جنبه های ظالم بود باید به او تذکر داد و او را امر به معروف و نهی از منکر کرد . . . ( طبق نظر شیعه و سنی ) = اصلاحات
حالا اگر راههای انتقاد و امر به معروف بسته شد چه باید کرد ؟ به نظر من این آن سئوال بسیار مهم و اساسی است که بهتر است دوستان کتابناکی درباره آن بحث کنند . . .
ایرانیان ایجاد امنیت و گرفتن حق مظلوم را به مصلحت حاکمان می دانستند: السیاسة التی فیها صلاح الملک...وأخذ الحق منهم فی غیر مشقة وسد الفروج وأمن السبل، وأن ینصف المظلوم من الظالم ولا یحمل القوی علی الضعیف. (طرطوشی، 1990: 198)
موبد موبدان در پاسخ به این سؤال یکی از شاهان ایرانی که مصلحت حکومت در چیست؟ می­گوید: «إنصاف المظلوم من الظالم، وأن لا یحرض القوی علی الضعیف». (ابن منقذ، 1354: 52) و (ابن الحداد، 1983: 74)؛ ترجمه: گرفتن حق مظلوم از ظالم و اینکه قوی را در مقابل ضعیف تشویق به ستم نکند.
قیصر روم در میان سؤال هایی که از کسری کرده، پرسیده است: حکومت شما به چه چیزی دوام یافت؟ کسری در پاسخ نوشته است: با شش چیز: «ما هزلنا فی أمر . . . .» (طرطوشی، 1990: 536) ترجمه: در دستورهای خود هزل و شوخی نکردیم، در وعده ها دروغ نگفتیم، به اندازه گناه مجازات کردیم نه بر اساس خشم، عاقلان را به کار گرفتیم و میانسالان را بر جوانان ترجیح دادیم.
بزرگمهر ویژگی یک حکومت خوب را در حذف افراد نادان می داند زیرا قدرت در دست جاهلان موجب فتنه و هلاکت می شود:
از پندهای بزرگمهر: و ینبغی ألا یسلط علی الناس جهالهم، فان الجهالة قائد الضلالة و الضلالة قائد البلاء و الفتنة و فی الفتنة الدمار و الهلکة. (ابن مسکویه، بی تا: 46)؛ ترجمه: شایسته است که افراد نادان بر آنها مسلط نشوند، زیرا نادانی موجب گمراهی و گمراهی موجب بلا و فتنه است و فتنه موجب هلاکت است.
یکی دیگر از حکیمان ایرانی گفته است: به کار گماردن افراد ناشایست و حذف اشخاص شایسته از عوامل فروپاشی حکومت­هاست: من زوال السلطان تقریب من ینبغی أن یباعد، ومباعدة من ینبغی أن یقرب وحینئذ حان أوان الغدر. (طرطوشی، 1990: 177)
ایرانیان صلاح مردم را در صلاحیت حاکمان و وزیران می دانستند:
فما صلاح الملک؟ قال: وزراؤه وأعوانه فإنهم إن صلحوا صلح وإن فسدوا فسد. قال: فأیة خصلة تکون فی الملک أنفع؟ قال: صدق النیة. (ابن منقذ، 1354: 52) و (ابن الحداد، 1983: 74)؛ ترجمه: صلاح شاه در چیست؟ گفت وزیران و یارانش اگر صالح باشند حکومت صالح می شود و اگر فاسد باشند حکومت فاسد می شود. گفت کدام ویژگی برای شاه مفیدتر است؟ گفت: نیت درست.
از حکیمان ایرانی: ثم علی الملوک . . . . . (ابن مسکویه، بی تا: 74) ترجمه: بر پادشاهان است که نظارت بر عاملان خود و اعمال آنها داشته باشند تا نیکی نیکوکار و بدی بدکار بر آنها پوشیده نماند سپس لازم است که نیکوکار را بدون پاداش نگذارند...اگر این کار را نکنند نیکوکار در اراده خود سست و بدکار در کار بد خود جسور می شود و کار و عمل ضایع می گردد.
سئل: أی السلطان ترونه أفضل؟ قال: الذی یثق به البرئ، و لا یأمنه المریب. (ابن مسکویه، بی تا: 43، جواب کسری قباد به پادشاه روم): بزرجمهر را پرسیدند که کدام پادشاه برتر است؟ گفت آنکه بی گناهان از وی ایمن بودند و گناهکاران از وی ترسند. نک: (غزالی، 1968: 132)
سأل . . . قال: صدق النیة. (ابن منقذ، 1354: 52) و (ابن الحداد، 1983: 74)؛ ترجمه: یکی از شاهان ایرانی از موبد بزرگ پرسید: چه چیزی است که حاکم به واسطه آن بزرگی می یابد؟ گفت: اطاعت. گفت: علت اطاعت مردم چیست؟ گفت: نزدیک کردن خواص و عدالت با مردم. گفت: صلاح پادشاه در چیست؟ گفت: مهربانی با مردم وگرفتن حق آنان و دادن حق آنها به موقع و تأمین نیازهای آنان و ایمن کردن راه ها و گرفتن حق مظلوم از ظالم و اینکه قوی را در مقابل ضعیف تشویق به ستم نکند. گفت: صلاح شاه در چیست؟ گفت وزیران و یارانش اگر صالح باشند حکومت صالح می شود و اگر فاسد باشند حکومت فاسد می شود. گفت کدام ویژگی برای شاه مفیدتر است؟ گفت: نیت درست.
بر انگشتر انوشروان نوشته شده بود: لا یکون العمران حیث یجور السلطان. (زمخشری، 1412: 3/310) و (الآبی، 1990: 7/69)؛ ترجمه: در جایی که پادشاه ستم می کند، آبادی وجود ندارد
فضل بن ربیع گوید: سالى هارون الرشید حج بجا آورد: شبى ماءمور هارون به دنبال من آمد و گفت : امیر شما را مى خواهد من به نزد او رفتم . گفتم : چه شده است که خلیفه در این ساعت شب مرا احضار کرده ؟ هارون گفت : فکرى در خاطرم افتاده که مرا رنج مى دهد فقط یک عالم مى تواند آن را از خاطر من بیرون نماید ببین چه کسى را مى توانى حاضر کنى . . . گفتم : فضیل بن عیاض در اینجا است . هارون گفت : با هم نزد او برویم ، با هم در منزل او آمدیم او مشغول خواندن نماز و آیات قرآن بود چون در را زدیم گفت : کیست ؟ من گفتم خلیفه را اجابت کن . فضیل گفت : مرا با خلیفه چه کار؟ گفتم سبحان الله ! مگر تو اطاعت خلیفه را لازم نمى دانى ؟ گفت : مگر از رسول خدا روایت نشده است که فرموده : ((لیس ‍ لمؤمن ان یذل نفسه )) مؤمن نباید خود را در معرض ذلت و خوارى قرار بدهد، این را گفت و در را باز کرده و رفت در بالاى غرفه چراغ را خاموش ‍ کرده و خود را در گوشه اى پنهان کرد پس ما رفتیم و او را جستجو کردیم تا اینکه دست هارون به او رسید و از او خواست که با او حرف بزند و موعظه کند. فضیل گفت : اى هارون تو گناه خود و گناه کسانى که همراه تو هستند بر خود حمل کرده اى که اگر روز قیامت که به حساب تو مى رسند از نزدیکترین آنها بخواهى که مقدار کمى از بار گناهان تو را از دوش تو بردارند همگى از تو فرار مى کنند و تو را تنها مى گذارند. سپس گفت : عمر بن عبدالعزیز وقتى خلیفه شد سالم بن عبدالله و محمد بن کعب و رجاء ابن حیوة را دعوت کرد و به آنها گفت : من به این بلا مبتلا شده ام مرا یارى کنید. او خلافت را بلا مى دانست ولى تو و یارانت خلافت را نعمت مى دانید. آن وقت سالم بن عبدالله به عمر بن عبدالعزیز گفت : اگر مى خواهى فرداى محشر از عذاب خداوند نجات بیابى از دنیا زهد ورزیده و روزه باش تا آنکه با مرگ افطار کنى .
با سلام.
تقریبا" 60% پیام های دوستان رو خوندم ولی باعث تاسف بود برام که برخی پیام ها بر پایه توهین و قضاوت نابجا و تحقیر بنا شده بودن.
بهم احترام بذاریم و ادب رعایت کنیم . ( اینا رو اول به خودم میگم)
everyday:
علت گسترش دروغ و ریا دزدی و هزاران گناهی که امروز در این کشور شاهدیم چیست

واقعا" سوال قشنگیه؛ دست مریزاد بابت طرح سوال.
اگر پیامبران از جانب خداوند برای هدایت انسانها امده اند
چرا پیروان شیعه به پیروان یهود به زرتشت به بهایی به مسیحیت و ... توهین می کنند.
چرا در این کشور این پیروان حق هیچ کاری را ندارند حتی برای عبادشان هم با مشکل مواجه هستند.

ولی من معتقدم اکثر افراد بهم توهین میکنن بدون اینکه ربطی به مذهبشون داشته باشه.
چرا فکر میکنید پیروان سایر مذاهب که در اقلیت هستن حق انجام هیچ کاری ندارن؟ آیا برای اثبات مدعاتون سندی هم دارید؟ اگه سندی هست مارو هم آگاه کنید (که این ادیان به خاطر در اقلیت بودن دچار کمبود و بی احترامی هستن از جانب شیعیان)
ولایت فقیه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک