رسته‌ها

یکی از حکایات گلستان سعدی به صورت مصور

یکی از حکایات گلستان سعدی به صورت مصور
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 40 رای
از راست به چپ خوانده شود
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
10
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahdi_rafieii
mahdi_rafieii
1392/10/16

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یکی از حکایات گلستان سعدی به صورت مصور

تعداد دیدگاه‌ها:
4

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان »
حکایت شمارهٔ ۷
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.
بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
*ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید**
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است*
*حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف*
*از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است* *فرق است میان آن که یارش در بر*
*تا آن که دو چشم انتظارش بر در*
بسیار ممنون، تصاویر به زیبایی کشیده شده و انتخاب سوژه داستان از حکایات گلستان کار بسیار جالبی بود انشاالله بیشتر شاهد این آثار در کتابناک باشیم.
یکی از حکایات گلستان سعدی به صورت مصور
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک